English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intendancy U مدیریت حوزه مباشرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
period of concentration U در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
computer managed instruction U اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر
smarted U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest U buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
CMOT U استفاده از پروتکلهای مدیریت شبکه CMIS , CMIP برای مدیریت دروازه ها در یک شبکه TCP / IP
perpetration of an offence U مباشرت
superintendence U مباشرت
stewardship U مباشرت
commissaryship U مباشرت
conductorship U مباشرت
foremanship U مباشرت
intendancy U مباشرت
supervision U مباشرت
foremen U مباشرت کردن
oversee U مباشرت کردن بر
stewards U مباشرت کردن
superintendence U مباشرت سرپرستی
superintendency U مباشرت سرپرستی
overseeing U مباشرت کردن بر
bailiwick U مباشرت نظارت
oversees U مباشرت کردن بر
perpetration of an offence U مباشرت در جرم
foreman U مباشرت کردن
steward U مباشرت کردن
direct killing U قتل به مباشرت
direct involvement U مباشرت در جرم
direct involvement U offence an committing in مباشرت
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
supervises U نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
supervised U نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
supervising U نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
supervise U نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
zones U حوزه
zone U حوزه
jurisdication U حوزه
precinct U حوزه
districts U حوزه
precincts U حوزه
district U حوزه
ranges U حوزه
realm U حوزه
realms U حوزه
circuity U حوزه
range U حوزه
basins U حوزه
basin U حوزه
scope U حوزه
ranged U حوزه
fielded U حوزه
extent U حوزه
domains U حوزه
fields U حوزه
presidency U حوزه
departments U حوزه
domain U حوزه
sphere U حوزه
zero field U بی حوزه
spheres U حوزه
aquifer U حوزه
area U حوزه
department U حوزه
areas U حوزه
ambit U حوزه
field U حوزه
module U حوزه گنجایش
catchment area U حوزه ابریز
apanage U حوزه درامداتفاقی
magnetic field U حوزه مغناطیسی
magnetic fields U حوزه مغناطیسی
catchment areas U حوزه ابریز
department U حوزه کمیته
departments U حوزه کمیته
modules U حوزه گنجایش
circle U محفل حوزه
circled U محفل حوزه
circles U محفل حوزه
electorates U حوزه انتخابیه
circling U محفل حوزه
electorate U حوزه انتخابیه
chapelry U حوزه کلیسا
constituency U حوزه انتخابیه
constituency U حوزه انتخاباتی
constituencies U حوزه انتخاباتی
drainage area U حوزه ابخیز
scope of coverage U حوزه عمل
image field U حوزه تصویر
induction field U حوزه القائی
kingdom U حوزه اقتدار
prefecture U حوزه اداری
circuit U حوزه قضائی
circuits U حوزه قضائی
circuits U جریان حوزه
test bay U حوزه ازمایش
span of control U حوزه نظارت
circuit U جریان حوزه
seepage area U حوزه تراوش
ground water basin U حوزه اب زیرزمینی
precincts U بخش حوزه
precinct U بخش حوزه
f.of operations U حوزه عملیات
constituencies U حوزه انتخابیه
drainge area U حوزه زهکشی
drainage basin U حوزه زهکش
domains U حوزه دایره
domain U حوزه دایره
free field U حوزه ازاد
scope U قلمرو حوزه
judicature U حوزه قضایی
polls U حوزه رای گیری
venues U حوزه صلاحیت دادگاه
active zone of well U حوزه فعال چاه
polled U حوزه رای گیری
poll U حوزه رای گیری
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
constituency U هیات موکلان یک حوزه
venue U حوزه صلاحیت دادگاه
basin area U حوزه ابریز رودخانه
compass U حدود وثغور حوزه
blind drainage area U حوزه ابریز بسته
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
circuits U حوزه صلاحیت دادگاه
sees U مقر یا حوزه اسقفی
princedom U حوزه حکومت شاهزاده
catchment U حوزه ابریز مرزی
magnetic deflection U انحراف در حوزه مغناطیسی
military area U حوزه جغرافیایی نظامی
coil field U حوزه سیم پیچ
basins U حوزه رودخانه ابگیر
basin U حوزه رودخانه ابگیر
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
catchment area U حوزه ابخیز ابگیر
catchment areas U حوزه ابخیز ابگیر
bolson U حوزه ابریز بسته
circuit U حوزه صلاحیت دادگاه
flooding area U حوزه سیل گیر
see U مقر یا حوزه اسقفی
free trade area U حوزه تجارت ازاد
to come within the scope of the law U در حوزه عمل قانون بودن
plural vote U رای یک تن در چند حوزه انتخابی
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
runoff U جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
degaussing U تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
pocket borough U حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
menage U مدیریت
stage direction U مدیریت
superintendence U مدیریت
managership U مدیریت
matronage U مدیریت
administratorship U مدیریت
conductorship U مدیریت
generalship U مدیریت
administrations U مدیریت
directorship U مدیریت
directorships U مدیریت
administration U مدیریت
directorate U مدیریت
directorates U مدیریت
management U مدیریت
managements U مدیریت
leadership U مدیریت
vicarate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
foremanship U مدیریت سرکارگری
ownership and management U مالکیت و مدیریت
directorates U مقام مدیریت
personnel management U مدیریت استخدام
record management U مدیریت رکوردها
operational management U مدیریت عملیاتی
monopoly management U مدیریت انحصاری
resource management U مدیریت منبع
trust U مدیریت امانی
educational administration U مدیریت اموزشی
trusted U مدیریت امانی
scientific management U مدیریت علمی
materiel management U مدیریت اقلام
run the show U مدیریت کردن
facilities management U مدیریت امکانات
file management U مدیریت پرونده ها
file management U مدیریت پرونده
file management U مدیریت فایل
record management U مدیریت مدارک
directorate U مقام مدیریت
management graphics U مدیریت گرافیک
management report U گزارش مدیریت
management science U علم مدیریت
management system U سیستم مدیریت
materiel management U مدیریت اماد
managerial economics U اقتصاد مدیریت
pyramiding U مدیریت واحد
materials management U مدیریت مواد
management expenses U مخارج مدیریت
maladministration U سوء مدیریت
memory management U مدیریت حافظه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com