Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
urbanised
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanises
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanising
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanize
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanized
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizes
U
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizing
U
مدنی کردن صیقلی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sleek
U
صیقلی کردن
varnishes
U
صیقلی کردن
smoothing
U
صیقلی کردن
varnishing
U
صیقلی کردن
sleeker
U
صیقلی کردن
sleekest
U
صیقلی کردن
scoured
U
صیقلی کردن
varnished
U
صیقلی کردن
scour
U
صیقلی کردن
glass
U
صیقلی کردن
scours
U
صیقلی کردن
varnish
U
صیقلی کردن
surfaces
U
صاف کردن صیقلی کردن
surface
U
صاف کردن صیقلی کردن
surfaced
U
صاف کردن صیقلی کردن
sleeken
U
صیقلی کردن صاف کردن
enfranchised
U
حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchising
U
حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchise
U
حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchises
U
حقوق مدنی اعطا کردن به
laws
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
law
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
attainder
U
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
sleek
U
صیقلی
slights
U
صیقلی
slightest
U
صیقلی
slighting
U
صیقلی
slighter
U
صیقلی
slighted
U
صیقلی
slight
U
صیقلی
glossy
U
صیقلی
smooths
U
صیقلی
smoothest
U
صیقلی
levigate
U
صیقلی
smooth
U
صیقلی
sleeker
U
صیقلی
smoothed
U
صیقلی
shiny
U
صیقلی
sleekest
U
صیقلی
slick
U
سطح صیقلی لیز
slickest
U
سطح صیقلی لیز
slickenside
U
سطح صیقلی صخره
reflectional
U
صیقلی وابسته بطرز تفکر
waterworn
U
شسته شده و صیقلی در اثراب
reflective
U
صیقلی وابسته بطرز تفکر
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
bright work
U
سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
civil
U
مدنی
urban
U
مدنی
deceptions
U
تدلیس مدنی
law of tort
U
مسئولیت مدنی
civics
U
علوم مدنی
civics
U
تعلیمات مدنی
civil liberty
U
ازادی مدنی
jus cipile
U
حقوق مدنی رم
civil liberties
U
ازادی مدنی
transfer of obligation
U
حواله مدنی
civil law
U
حقوق مدنی
tort
U
خطای مدنی
torts
U
خطای مدنی
civil rights
U
حقوق مدنی
deception
U
تدلیس مدنی
civic
U
اجتماعی مدنی
code civil
U
قانون مدنی
civil wrong
U
خطای مدنی
civil code
U
قانون مدنی
civillaw
U
قانون مدنی
civil injury
U
خسارت مدنی
jus cipile
U
حقوق مدنی
civil injury
U
اضرار مدنی
civil liability
U
مسئوولیت مدنی
civil litigation
U
دادرسی مدنی
civil low
U
حقوق مدنی
civil partnership
U
شرکت مدنی
civil action
U
دعوی مدنی
civi law
U
حقوق مدنی
fraudulent misrepresentation
U
تدلیس مدنی
civil action
U
دعوی مدنی یا حقوقی
freemen
U
دارای حقوق مدنی
entitle to civil rights
U
متمتع از حقوق مدنی
principle of civil litigation
U
اصول محاکمات مدنی
civil procedure
U
ایین دادرسی مدنی
civil court division
U
بخش دادگاه مدنی
attainder
U
محرومیت از حقوق مدنی
civil degradation
U
محرومیت از حقوق مدنی
law of torts
U
قانون مسئولیت مدنی
freeman
U
دارای حقوق مدنی
law of tort
U
قانون مسئولیت مدنی
civil death
U
محرومیت از حقوق مدنی
civi rights
U
حقوق وامتیازات مدنی
law of civil procedure
U
ائین دادرسی مدنی
Deprivation of ones civil rights .
U
محرومیت از حقوق مدنی
principle of civil litigation
U
ایین دادرسی مدنی
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
freemen
U
فرد متمتع از حقوق مدنی
freeman
U
فرد متمتع از حقوق مدنی
pandect
U
حقوق مدنی روم قدیم
civil procedure code
U
قانون ایین دادرسی مدنی
infamous
U
محروم از حقوق مدنی ترذیلی
presumption of clearance
U
فرض برائت درامور مدنی
corruption of blood
U
محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی
star chamber
U
دادگاه عالی مدنی وجنایی
damask
U
سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
counsel appointed
U
وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
tort
U
عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
torts
U
عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
holding
U
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
pandects
U
خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
reflector
U
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflectors
U
جسم منعکس کننده جسم صیقلی
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
misrepresentation
U
در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com