English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rallying point U محل تجمع مجدد
rallying points U محل تجمع مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
forming up U تجمع
association U تجمع
congestion U تجمع
public meeting U تجمع
aggregation U تجمع
accumulations U تجمع
accumulation U تجمع
assembly U تجمع
associations U تجمع
turout U تجمع پرسنل
trafficking U تجمع مدافعان
swarmer U تجمع کننده
traffics U تجمع مدافعان
trafficked U تجمع مدافعان
traffic U تجمع مدافعان
hive U مرکز تجمع
assembling area U منطقه تجمع
rendezvous area U منطقه تجمع
capital agglomeration U تجمع سرمایه
collecting point U منطقه تجمع
assembly area U منطقه تجمع
accumulation point U نقطه تجمع
line official U داور خط تجمع
furunculosis U تجمع چندکورک
line backing U دفاع پشت خط تجمع
pipe the side U تجمع گارد احترام
number forward U مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
pigmentation U تجمع رنگدانه ها در بافتها
rendezvous area U منطقه تجمع موقت
dust laden U تجمع گرد وغبار
line backer U مدافع پشتیبان خط تجمع
coagulation U تجمع مواد در یک ناحیه
concentration camps U منطقه تجمع اسرا
concentration camp U منطقه تجمع اسرا
boat rendezvous area U منطقه تجمع قایقها
associations U تداعی معانی تجمع
association U تداعی معانی تجمع
unlawful assembly U تجمع غیر قانونی
bomb cemetery U محل تجمع بمبهای فاسد
hiking U گرفتن توپ درشروع تجمع
hydrothorax U تجمع مایع در حفره جنب
sick call U تجمع برای رفتن به بهداری
hiked U گرفتن توپ درشروع تجمع
hike U گرفتن توپ درشروع تجمع
sacking U حمله به مهاجم پشت خط تجمع
broken field U محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
hikes U گرفتن توپ درشروع تجمع
recall U دستور تجمع قوا دادن
recalls U دستور تجمع قوا دادن
coil up U تجمع ستون در راحت باش
recalled U دستور تجمع قوا دادن
pipe the side U فرمان تجمع گارد احترام
dummies U گول زدن حریف در تجمع
dummy U گول زدن حریف در تجمع
casual water U تجمع موقتی اب روی زمین
snaps U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapping U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
to recall the troops from Mali U دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
riots U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snapped U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
rioting U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot U تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
convoy assembly port U بندر محل تجمع ستون موتوری
hookup U تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
prisoner of war cage U محل تجمع اولیه اسرای جنگی
huddling U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
snap U روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddled U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flares U پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flare U پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
huddles U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
convoy assembly port U بندر محل تجمع کاروان دریایی
huddle U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
nails U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nailed U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nail U حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
spermatheca U کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
encroaching U قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
spermathecal U کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
forming up U تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
assembly order U دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
gabfest U تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
backfield line U خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
ashless dispersant oil U نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
wing forward U هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
cosmopolis U شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
blind side U سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
sacked U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
ball back U ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sack U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks U حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
glaciology U علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
coalition U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
square in U پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalitions U در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
scrambled U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
marshalling U تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
further U مجدد
seconded U مجدد
seconding U مجدد
furthermore U مجدد
reflorescence U مجدد
seconds U مجدد
further on U مجدد
second U مجدد
renewed U مجدد
furthered U مجدد
furthering U مجدد
furthers U مجدد
rallying points U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
revisit U ملاقات مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
remand U بازداشت مجدد
revisited U ملاقات مجدد
recoupment U کسب مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
recrystallization U تبلور مجدد
rededication U تقدیم مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
rededication U اهدا مجدد
reconviction U محکومیت مجدد
revisits U ملاقات مجدد
regeneracy U تولید مجدد
reebtry U تملک مجدد
reebtry U دخول مجدد
reissue U چاپ مجدد
reissued U چاپ مجدد
reissues U چاپ مجدد
reissuing U چاپ مجدد
reenlistment U سربازگیری مجدد
reexport U صادرات مجدد
replenished U پرکردن مجدد
reebtry U ورود مجدد
reentrance U دخول مجدد
reformat U فرمت مجدد
regelation U انجماد مجدد
reeducation U تربیت مجدد
remanded U بازداشت مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
replenishing U تدارک مجدد
re attachment U توقیف مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
recreation U خلق مجدد
recreations U خلق مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
restatement U بیان مجدد
restatements U بیان مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
reinforcement U وضع مجدد
reproduction U تولید مجدد
re claim U تقاضای مجدد
replenishes U تدارک مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
remanding U بازداشت مجدد
reconversion U گرایش مجدد
remands U بازداشت مجدد
recompile U کامپایل مجدد
recaption U توقیف مجدد
reapparition U فهور مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
replenish U پرکردن مجدد
replenish U تدارک مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
replenished U تدارک مجدد
reproductions U تولید مجدد
reinfection U عفونت مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrial U ازمایش مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
reloads U بارکردن مجدد
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com