Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reliquaries
U
محفظه عتیقه باقیمانده
reliquary
U
محفظه عتیقه باقیمانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carbon tracking
U
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
multi chamber
U
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
buffer chamber
U
جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage
U
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
antique
U
عتیقه
antiques
U
عتیقه
relics
U
عتیقه یادگار
antique dealer
U
عتیقه فروش
relic
U
عتیقه یادگار
antiquary
U
عتیقه شناس
pothunter
U
تاجر عتیقه
curios
U
چیزغریب عتیقه
curio
U
چیزغریب عتیقه
antiquarian
U
عتیقه شناس
antique statue
U
مجسمه عتیقه
antiquaries
U
عتیقه شناس
antique shop
U
فروشگاه اشیاء عتیقه
dating rugs
[antique]
U
فرش عتیقه
[قدیمی]
bric-a-brac
U
[اشیا عتیقه و هنری کوچک]
cognoscente
U
متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
crankcase upper half
U
قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
Are there any antiquities here?
U
آیا اینجا آثار باستانی
[اشیا عتیقه و جاهای قدیمی]
وجود دارد؟
reminders
U
باقیمانده
rest
U
باقیمانده
residual
U
باقیمانده
relict
U
باقیمانده
reminder
U
باقیمانده
loose ends
U
باقیمانده
remaining
U
باقیمانده
leavings
U
باقیمانده
loose end
U
باقیمانده
residuum
U
باقیمانده
residues
U
باقیمانده
long residue
U
باقیمانده
residue
U
باقیمانده
rests
U
باقیمانده
remainder
U
باقیمانده
fragmenting
U
قطعه باقیمانده
fragment
U
قطعه باقیمانده
distillation residue
U
باقیمانده تقطیر
ort
U
باقیمانده غذا
fragments
U
قطعه باقیمانده
well-preserved
U
خوب باقیمانده
residual drawdowm
U
افت باقیمانده
balance of the amount
U
باقیمانده مبلغ
split
U
میلههای باقیمانده
survivor
U
باقیمانده بازمانده
surviving dependent
U
فرد باقیمانده
odds and ends
U
چیز باقیمانده
residual term
U
جمله باقیمانده
residue of the state
U
باقیمانده ترکه
residual volume
U
حجم باقیمانده
residual unemployment
U
بیکاری باقیمانده
residual variable
U
متغیر باقیمانده
remainder of the period
U
باقیمانده مدت
reliquix
U
اثار باقیمانده
sum of squares of residual
U
مجموع مربعات باقیمانده
remained
U
مانده اثر باقیمانده
gleaning
U
خده خوشههای باقیمانده پس از
functional residual capacity
U
فرفیت باقیمانده عملی
remain
U
مانده اثر باقیمانده
land tail
U
باقیمانده زمینی یکان
residuary legatee
U
باقیمانده ماترک پس از تقسیم
subsidiary
U
باقیمانده در محل برای حفافت
oddment
U
تکه و پاره چیز باقیمانده
subsidiaries
U
باقیمانده در محل برای حفافت
convert
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converted
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converting
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
after image
[آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
converts
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
blowdown
U
خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
incasement
U
محفظه
containers
U
محفظه
cavity
U
محفظه
lacuna
U
محفظه
container
U
محفظه
enclosures
U
محفظه
enclosure
U
محفظه
housing
U
محفظه
envelope
U
محفظه
chambers
U
محفظه
chamber
U
محفظه
encasement
U
محفظه
guard assembly
U
محفظه
cavities
U
محفظه
envelopes
U
محفظه
stay behind
U
باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
bye hole
U
سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
traced
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traces
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
trace
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
cases
U
فرف محفظه
system unit
U
محفظه سیستم
case
U
فرف محفظه
resonating cavity
U
محفظه تشدید
potpourri
U
محفظه عطر
shields
U
محفظه سپرشدن
potpourris
U
محفظه عطر
pinches
U
پایه محفظه
oil pan
U
محفظه کارتر
mould cavity
U
محفظه قالب
ootheca
U
محفظه تخم
starting chamber
U
محفظه استارت
incubator
U
محفظه رشد
primer pouch
U
محفظه چاشنی
intake chamber
U
محفظه ورودی
incubators
U
محفظه رشد
pinch
U
پایه محفظه
shield
U
محفظه سپرشدن
breech ring
U
محفظه کولاس
gas chambers
U
محفظه باروت
breech
U
محفظه کولاس
circular cell
U
محفظه گرد
air chamber
U
محفظه هوا
combustion area
U
محفظه احتراق
combustion chamber
U
محفظه احتراق
combustor
U
محفظه احتراق
gas chamber
U
محفظه باروت
breech recess
U
محفظه کولاس
computer enclosure
U
محفظه کامپیوتر
card cage
U
محفظه کارت
gas chamber
U
محفظه اعدام با گاز
reaction chamber
U
محفظه فعل و انفعال
caisson
U
[محفظه یا صندوق زیرآبی]
gasholders
U
محفظه نگاهداری گاز
gasholder
U
محفظه نگاهداری گاز
gas chambers
U
محفظه اعدام با گاز
to tip something into a container
[British E]
U
چیزی را در محفظه ای ریختن
canister
U
محفظه گلوله افشان
canisters
U
محفظه گلوله افشان
hopper
U
محفظه خوراک دستگاه
hoppers
U
محفظه خوراک دستگاه
disk unit enclosure
U
محفظه واحد دیسک
chamber furnace
U
کوره محفظه دار
floppy disk case
U
محفظه فلاپی دیسک
carter
U
محفظه میل لنگ
crankcase
U
محفظه میل لنگ
breech chamber
U
محفظه خرج انفجار
acoustical sound enclosure
U
محفظه عایق صوتی
low pressure casing
U
محفظه ی فشار ضعیف
gas port
U
محفظه عبور گاز
par in
U
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
rhumbatron
U
نوع متداول محفظه تشدید
crankcase supercharger
U
سوپرشارژر محفظه میل لنگ
dewar
U
محفظه عایق حرارتی با دوجداره
cavity
U
سوراخ حفره یا محفظه قالب
cavities
U
سوراخ حفره یا محفظه قالب
ignitor
U
محفظه حامل باروت اشتعال
cannular
U
محفظه احتراق حلقوی شکل
can annular
U
محفظه احتراق حلقوی شکل
house
U
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
housed
U
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
burner cans
U
محفظه احتراق موتورهای توربینی
houses
U
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
remanence
U
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
ccd
U
محفظه هایی برای ذخیره داده
flooder
U
غرق کننده محفظه مین زیرابی
Thermos
U
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
vault storage
U
محفظه یا انبار ضد حریق وبتون ارمه
Thermoses
U
قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
crankcase explusion
U
سرو صدای داخل محفظه لنگ
crankcase bottom o.lower half
U
قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
crankcase
U
محفظه کارتر پوسته میل لنگ
time capsule
U
محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
cartridges
U
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
cartridge
U
جعبه پلاستیکی که محفظه جوهر است
vortex trail
U
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
what state
U
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
to break into something
U
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
equipment bay
U
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
panels
U
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
panel
U
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
burner compartment
U
قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است
interior label
U
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
cartridges
U
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
cartridge
U
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
toner
U
محفظه پلاستیکی برای تونر پودری که در چاپگر لیزری استفاده میشود
charactristic lenght
U
نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
residence time
U
مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
vapor pressure
U
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
multipropellant
U
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
plenum chamber
U
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
helmzhold resonator
U
محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
ignited
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite
U
اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
under lease
U
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
electrostatic
U
محفظه فلزی که با ماده حساس پوشیده شده است . و متصل به زمین است که آن را از واسط ها حفظ میکند
slaves
U
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaved
U
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slave
U
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slaving
U
محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
coriolis effect
U
پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
conex
U
محفظه حمل بار اطاق بار
chip
U
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips
U
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com