Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
restate
U
مجددا بیان کردن
restated
U
مجددا بیان کردن
restates
U
مجددا بیان کردن
restating
U
مجددا بیان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to speak
[things indicating something]
U
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
reintegrate
U
مجددا برقرار کردن
reallocation
U
مجددا واگذار کردن
re claim
U
مجددا ادعا کردن
reconsidered
U
مجددا درامری مطالعه کردن
spruce up
<idiom>
U
مجددا آراستن ،تمیز کردن
reconsiders
U
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidering
U
مجددا درامری مطالعه کردن
retool
U
مجددا با ابزار تجهیز کردن
reconsider
U
مجددا درامری مطالعه کردن
to cross-check the result with a calculator
U
حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
reforesting
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
U
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
recompile
U
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
warned
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn
U
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
de novo
U
مجددا
realigning
U
مجددا متحد شدن
realigned
U
مجددا متحد شدن
reprint
U
مجددا بطبع رساندن
reprints
U
مجددا بطبع رساندن
realign
U
مجددا متحد شدن
realigns
U
مجددا متحد شدن
reprinting
U
مجددا بطبع رساندن
reprinted
U
مجددا بطبع رساندن
statements
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
set forth
U
بیان کردن
voice
U
بیان کردن
set out
U
بیان کردن
frame
U
بیان کردن
to set forth
U
بیان کردن
tells
U
بیان کردن
telling-off
U
بیان کردن
tell
U
بیان کردن
imparts
U
بیان کردن
utter
U
بیان کردن
imparted
U
بیان کردن
imparting
U
بیان کردن
says
U
بیان کردن
say
U
بیان کردن
impart
U
بیان کردن
redefinable
U
انچه مجددا قابل تعریف است
come out with
<idiom>
U
بیان کردن ،گفتن
word
U
بالغات بیان کردن
run on
U
بتفصیل بیان کردن
expresses
U
بیان کردن اداکردن
riddle
U
تفسیریا بیان کردن
expressing
U
بیان کردن اداکردن
riddles
U
تفسیریا بیان کردن
bubbling
U
بیان کردن حباب
bubbles
U
بیان کردن حباب
express
U
بیان کردن اداکردن
quantified
U
چندی بیان کردن
expressed
U
بیان کردن اداکردن
quantifies
U
چندی بیان کردن
worded
U
بالغات بیان کردن
quantify
U
چندی بیان کردن
quantifying
U
چندی بیان کردن
bubble
U
بیان کردن حباب
bubbled
U
بیان کردن حباب
sound off
<idiom>
U
عقاید را بیان کردن
detail
U
یات را بیان کردن
sound off
U
ازادانه بیان کردن
detailing
U
یات را بیان کردن
pronounce
U
رسما بیان کردن ادا کردن
pronounces
U
رسما بیان کردن ادا کردن
to set out
U
بیان کردن شرح دادن
verbalize
U
بصورت شفاهی بیان کردن
enouce
U
بیان کردن بصراحت گفتن
languages
U
بصورت لسانی بیان کردن
giving
U
نسبت دادن به بیان کردن
verbalising
U
بصورت شفاهی بیان کردن
gives
U
نسبت دادن به بیان کردن
verbalizing
U
بصورت شفاهی بیان کردن
synopsize
U
بصورت مجمل بیان کردن
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
give
U
نسبت دادن به بیان کردن
represented
U
بیان کردن نشان دادن
represent
U
بیان کردن نشان دادن
represents
U
بیان کردن نشان دادن
verbalizes
U
بصورت شفاهی بیان کردن
verbalized
U
بصورت شفاهی بیان کردن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
verbalised
U
بصورت شفاهی بیان کردن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
verbalises
U
بصورت شفاهی بیان کردن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
language
U
بصورت لسانی بیان کردن
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
point
U
نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
paraphrase
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrased
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneer
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneers
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneered
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
paraphrasing
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrases
U
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneering
U
پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
eerom
U
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
to speak volumes
[for]
U
کاملأ واضح بیان کردن
[اصطلاح مجازی]
To speake in great detail.
U
مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
halted
U
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halts
U
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halt
U
دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
reset
U
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
resumes
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
reentry vehicle
U
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
resumed
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resets
U
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
halted
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halt
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halts
U
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
SGML
U
استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
alphabetize
U
به ترتیب الفبا نوشتن باحروف الفبا بیان کردن
rhetoric
U
علم معانی بیان معانی بیان
authentication
U
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
quoted
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quote
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quotes
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
scans
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan
U
شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
cross examination
U
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
pronunciations
U
بیان
pronunciation
U
بیان
dit
U
بیان
word choice
U
بیان
wording
U
بیان
diction
U
بیان
verbiage
[American English]
U
بیان
dite
U
بیان
experssion
U
بیان
choice of words
U
بیان
explication
U
بیان
averment
U
بیان
say-so
U
بیان
say-so
U
حق بیان
statements
U
بیان
say so
U
بیان
say so
U
حق بیان
rhetorically
U
بیان
diction
U
بیان
statement
U
بیان
recitation
U
بیان
wording
U
بیان
exposition
U
بیان
expositions
U
بیان
interpretation
U
بیان
recitations
U
بیان
explanations
U
بیان
quotations
U
بیان
locution
U
بیان
locutions
U
بیان
declarations
U
بیان
expression
U
بیان
declaration
U
بیان
expressions
U
بیان
explanation
U
بیان
quotation
U
بیان
interpretations
U
بیان
termed
<adj.>
<past-p.>
U
بیان شده
diction
U
طرز بیان
formulation
U
بیان ریاضی
statements
U
بیان وضعیت
freedom of experssion
U
ازادی بیان
liquorice
U
شیرین بیان
verbalization
U
بیان کلامی
statement
U
بیان وضعیت
sweet root
U
شیرین بیان
appositive
U
عطف بیان
verbalization
U
بیان شفاهی
stated
<adj.>
<past-p.>
U
بیان شده
paradox
U
بیان مغایر
restatements
U
بیان مجدد
restatement
U
بیان مجدد
mouth
U
مدخل بیان
mouthed
U
مدخل بیان
stater
U
بیان کننده
mouthing
U
مدخل بیان
numbers
U
بیان کیفیت
mouths
U
مدخل بیان
expresses
U
بیان یا شرح
paradoxes
U
بیان مغایر
fluidity
U
سلاست بیان
express
U
بیان یا شرح
number
U
بیان کیفیت
simply stated
U
به بیان کوتاه
expressed
U
بیان یا شرح
fluidity
U
روانی بیان
named
<adj.>
<past-p.>
U
بیان شده
intonation
U
بیان با الحان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com