Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
castigator
U
مجازات کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
sanctioned
U
مجازات
penalty
U
مجازات
reprimands
U
مجازات
pains and penalties
U
مجازات
retribution
U
مجازات
sanction
U
مجازات
sanctioning
U
مجازات
punishment
U
مجازات
castigation
U
مجازات
reprimanding
U
مجازات
penalties
U
مجازات
rocket
[British E]
U
مجازات
sanctions
U
مجازات
reprimand
U
مجازات
reprimanded
U
مجازات
wite
U
مجازات
the lash
U
مجازات
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
forfeitable
U
قابل مجازات
criminous
U
مستحق مجازات
culpability
U
قابلیت مجازات
agravation of punishment
U
تشدید مجازات
to death penalty
U
اعدام مجازات
divine legislation
U
تشدید مجازات
sanctions
U
مجازات کردن
theories of punishment
U
فلسفه مجازات
sanctioned
U
مجازات کردن
sanctioning
U
مجازات کردن
death penalty
U
مجازات اعدام
doom
U
حکم مجازات
capital punishment
U
مجازات اعدام
capital punishment
U
اعدام مجازات
principal punishment
U
مجازات اصلی
commutation
U
تخفیف مجازات
theories of punishment
U
اهداف مجازات
fasces
U
قدرت مجازات
suspension of punishment
U
تعلیق مجازات
degrading punishment
U
مجازات ترذیلی
degradatory punishment
U
مجازات ترذیلی
deterrennt punishment
U
مجازات ترهیبی
deterrent punishment
U
مجازات ارعابی
communication of punishment
U
ابلاغ مجازات
disciplinary punishment
U
مجازات انضباطی
severe punishment
U
مجازات شاق
absolution
U
انصراف از مجازات
suspended sentences
U
مجازات تعلیقی
suspended sentence
U
مجازات تعلیقی
reprieval
U
تعلیق مجازات
culpable
U
قابل مجازات
reformative punishment
U
مجازات تادیبی
supplementary punishment
U
مجازات تکمیلی
mitigation of punishment
U
تخفیف مجازات
punishment
U
کیفر مجازات
punishable
U
قابل مجازات
punishable
U
مستحق مجازات
accessory punishment
U
مجازات تبعی
sentence
U
حکم به مجازات
sentences
U
حکم به مجازات
sentencing
U
حکم به مجازات
pecuniary punishment
U
مجازات نقدی
pecuniary pumishment
U
مجازات نقدی
pecuniary penalty
U
مجازات مالی
punished
U
مجازات کردن
probation
U
تعلیق مجازات
punishes
U
مجازات کردن
punish
U
مجازات کردن
punishability
U
قابلیت مجازات
punishment of a minor offence
U
مجازات تکدیری
punitory
U
متضمن مجازات
sanction
U
مجازات کردن
to get ticked off
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
to get a rocket
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
punishability
U
مجازات کردنی
punishable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
penal
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
commutation
U
تبدیل مجازات به اخف
chargeable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
on probation
U
به شرط تعلیق مجازات
penal
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
indictable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
culpable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
actionable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
penal code
U
قانون مجازات عمومی
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
penal codes
U
قانون مجازات عمومی
suit the punishment to the crime
U
انطباق مجازات بر جرم
sanction
U
تصدیق مجازات اقتصادی
it is death to
U
مجازات 0000مرگ است
finger-wagging
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
sanctioning
U
تصدیق مجازات اقتصادی
sanctions
U
تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioned
U
تصدیق مجازات اقتصادی
reproof
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
censure
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات بودن
reprieving
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
punish
U
مجازات کردن کیفر دادن
reprieves
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieve
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
punished
U
مجازات کردن کیفر دادن
probation order
U
دستور یا حکم تعلیق مجازات
punishes
U
مجازات کردن کیفر دادن
lynch
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor
U
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
to give a suspended sentence
[British E]
U
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
capital
U
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
peine for et dure
U
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to place somebody on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to suspend somebody's sentence on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
The culpable action may be done wilfully or by negligence.
U
عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
probation officer
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
war crimes
U
اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
immunity
U
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
persistent offender
U
مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention
U
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows
U
چوبه دار مجازات اعدام با دار
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com