English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
official channels U مجاری رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cognizance U ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
Other Matches
scuppers U مجاری فاضل اب
diplomatic channels U مجاری دیپلماتیک
grouting galleries U مجاری تزریق
scuppered U مجاری فاضل اب
scupper U مجاری فاضل اب
market channels U مجاری توزیع
scuppering U مجاری فاضل اب
administrative channels U مجاری اداری
sewers U مجاری فاضلاب
sewer U مجاری فاضلاب
semicircular canals U مجاری نیمدایره
incised figure شکل مجاری شده
sewarage U زهکشی مجموع مجاری فاضلاب
ford crossing U تقاطع جاده با مجاری ابگذر
to leech U زالو شدن [اصطلاح مجاری]
tzigane U کولی مجاری قبطی مجارستانی قطبی
urethritis U اماس مجرای پیشاب ورم مجاری بول
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
ports U انواع بندرهای ساحلی شیارهای برجسته یا مجاری عبور روغن
epididymis U زائده طویل و باریک عقب بیضه که شامل مجاری خروجی منی است
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
achalasia U عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
gallstones U سنگ مجاری صفراوی سنگ صفرایی
gallstone U سنگ مجاری صفراوی سنگ صفرایی
orthodox U رسمی
formmal U رسمی
official U رسمی
formal U رسمی
solemn U رسمی
institutional U رسمی
aregular cook U اشپز رسمی
bonspiel U مسابقه رسمی
boarding call U بازدید رسمی
communique U ابلاغ رسمی
insignia U مدال رسمی
cognizance U اخطار رسمی
pronouncements U اعلامیه رسمی
informal U غیر رسمی
driss uniform U لباس رسمی
dress uniform U انیفرم رسمی
dress suit U لباس رسمی شب
contracts under seal U عقد رسمی
officiating U مقام رسمی
insignia U نشان رسمی
missive U نامه رسمی
missives U نامه رسمی
pronouncement U اعلامیه رسمی
career U دوره رسمی
protested U اعتراض رسمی
official U موثق و رسمی
careered U دوره رسمی
official U عالیرتبه رسمی
careers U دوره رسمی
officiates U مقام رسمی
officiated U مقام رسمی
unofficial U غیر رسمی
protests U اعتراض رسمی
protests U واخواست رسمی
protesting U اعتراض رسمی
protesting U واخواست رسمی
protested U واخواست رسمی
protest U اعتراض رسمی
officiate U مقام رسمی
protest U واخواست رسمی
careering U دوره رسمی
speedwell U سیزاب رسمی
solemn form U طریقه رسمی
smallage U کرفس رسمی
semiofficial U نیمه رسمی
semiformal U نیمه رسمی
semi officially U بطورنیم رسمی
semi official U نیمه رسمی
public submission U مناقصه رسمی
prothonotary U سردفتراسناد رسمی
prontonotary U سردفتراسناد رسمی
officiously U بطورغیر رسمی
officialize U رسمی کردن
official religion U دین رسمی
official receipt U رسید رسمی
standard time U زمان رسمی
state religion U مذهب رسمی
statute mile U مایل رسمی
stand on ceremony <idiom> U رسمی بودن
free and easy <idiom> U غیر رسمی
Full dress. Formal dress. U لباس رسمی
throwaway U غیر رسمی
card-carrying U عضو رسمی
vestment U لباس رسمی
official rate U نرخ رسمی
legalization U شناسایی رسمی
intrant U ورود رسمی
insigne U مدال رسمی
insigne U نشان رسمی
tux U لباس رسمی
hansard U مذاکرات رسمی
formal review U بررسی رسمی
formal review U سان رسمی
formal group U گروه رسمی
formal education U اموزش رسمی
formal accountability U ذیحسابی رسمی
letter de chancellerie U نامه رسمی
mare's tail U هپوریس رسمی
official prices U قیمتهای رسمی
official meeting U اجتماع رسمی
official meeting U ملاقات رسمی
official language U زبان رسمی
official jurnal U روزنامه رسمی
official gazette U روزنامه رسمی
official deed U سند رسمی
official communications U ابلاغیه رسمی
official channels U طرق رسمی
official authorities U مراجع رسمی
official document U سند رسمی
noterial document U سند رسمی
nonformal U غیر رسمی
extra official U غیر رسمی
formalised U رسمی کردن
notes U نامه رسمی
reprimand U توبیخ رسمی
placards U پروانه رسمی
reprimands U توبیخ رسمی
talking to U سرزنش رسمی
talking-to U سرزنش رسمی
official receiver U اعتصاب رسمی
formalises U رسمی کردن
formalizes U رسمی کردن
formalized U رسمی کردن
formalizing U رسمی کردن
reprimanded U توبیخ رسمی
noting U نامه رسمی
formalize U رسمی کردن
formalising U رسمی کردن
placard U پروانه رسمی
reprimanding U توبیخ رسمی
audience U ملاقات رسمی
function U ایین رسمی
bank holidays U تعطیلات رسمی
asparagus U مارچوبهء رسمی
positioned U شغل رسمی
officials U مقامات رسمی
tuxedo U لباس رسمی
tuxedos U لباس رسمی
functioned U ایین رسمی
officious U غیر رسمی
return U گزارش رسمی
audiences U ملاقات رسمی
returned U گزارش رسمی
returning U گزارش رسمی
returns U گزارش رسمی
functions U ایین رسمی
position U شغل رسمی
note U نامه رسمی
reprimanding U سرزنش وتوبیخ رسمی
vestment U لباس رسمی اسقف
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
morning dress U جامهی رسمی صبحگاهی
reprimanded U سرزنش وتوبیخ رسمی
reprimand U سرزنش وتوبیخ رسمی
stating U سیاسی رسمی وضع
reprimands U سرزنش وتوبیخ رسمی
plainest U غیر رسمی جلگه
pro memoria U نامه غیر رسمی
physician in ordinary U پزشک رسمی یا همیشگی
plains U غیر رسمی جلگه
officially represented U دارای نماینده رسمی
official visit U بازدید رسمی فرمانده
irregular U نا منظم غیر رسمی
official oath U سوگند قانونی یا رسمی
Thai U زبان رسمی تایلند
plain U غیر رسمی جلگه
unofficial news U خبر غیر رسمی
formalist U شخص زیاد رسمی
plainer U غیر رسمی جلگه
regulation clothing U لباس رسمی نظامی
studbook U شناسنامه رسمی اسب
disbands U انحلال رسمی یکانها
state U سیاسی رسمی وضع
state- U سیاسی رسمی وضع
disbanding U انحلال رسمی یکانها
disband U انحلال رسمی یکانها
official calibration U واسنجی رسمی [مهندسی]
stated U سیاسی رسمی وضع
states U سیاسی رسمی وضع
finery [formal] U جامه رسمی جشن
stuffed shirt <idiom> U شخص رسمی وجدی
informal sector U بخش غیر رسمی
placards U اعلامیه رسمی اعلان
communique U اطلاعیه رسمی یااداری
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
canonicals U لباس رسمی روحانیون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com