English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He is very primitive and uncuth . U مثل اینکه از پشت کوه آمده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
unstuck U ور آمده
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
I have prompted this . U این را من مایه آمده ام
updated edition U ویرایش به روز آمده
She has had a windfall . She has come into some easy money . U پول مفت گیرش آمده
Burglars have broken in. U دزد ها [با زور] آمده بودند تو.
to send home U به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
The rental agreement has exprired. U تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to head back U برگشتن [از جایی که دراصل آمده اند]
Except what is mentioned in paragraph 3. U باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
I have been down that path. U مزه اش را چشیده ام ( بسرم آمده است )
dormer U [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
eyebrow window U [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
cowl-dormer U [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
A word spoken is an arrowlet fly. <proverb> U سخنى که بر زبان آمده خدنگى است که رها گشته .
Afro- پیشنود به معنی آمریکایی که خانواده او از آفریقا آمده باشند.
The damage can't have been caused accidentally. U آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
nomograph U سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
nomogram U سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
inference U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inferences U بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
averages U عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average U عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
averaged U عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
averaging U عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
emerging traffic U جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
As mentioned below. مذکور درزیر [آنچه درزیر آمده است]
flavonal dyes U فلاون [مجموعه ای از رنگینه های زرد که از گیاهان مختلفی همچون زردچوبه، میمون و اسپرک بدست آمده و ریشه آنها از ترکیب کیتون می باشد.]
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
spinning wheel U چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
Easy come,Easy go . <proverb> U سهل آمده ,سهل مى رود .
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
so as to U تا [اینکه ]
unless U جز اینکه
howbeit U با اینکه
in order that U تا اینکه
or U یا اینکه
save that U جز اینکه
in order to ... U تا [اینکه ]
up to/till/until <idiom> U تا اینکه
the fact that U اینکه
in spite of the face that U اینکه
Afshar design U طرح افشاری [ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
in view of <idiom> U به خاطر اینکه
save that U الا اینکه
owing to the fact that U نظر به اینکه
that's that U اینکه از این
as if U مثل اینکه
on the supposition that U بخیال اینکه
to sum up U خلاصه اینکه
so that U برای اینکه
for U برای اینکه
as soon as U بمحض اینکه
as though U مثل اینکه
as thought U مثل اینکه
owing to the fact that U به واسطه اینکه
on the supposition that U بتصور اینکه
the reason why U علت اینکه
in order that U برای اینکه
wherein U دراثنای اینکه
instead U بجای اینکه
because U برای اینکه
ere U قبل از اینکه
whilst U ضمن اینکه
instantly U به محض اینکه
notwithstanding U باوجود اینکه
than U تا اینکه بجز
the reason why U دلیل اینکه
pray consider my case U تمنی اینکه
to the end that U برای اینکه
providing U مشروط بر اینکه
whereas U نظر به اینکه
hent U ربودن تا اینکه
in view of the fact that U نظر به اینکه
inorder to U برای اینکه
forasmuch as U نظر به اینکه
so as to U برای [اینکه]
whenas U بعلت اینکه
in order to ... U برای [اینکه]
even though U ولو اینکه
In view of the fact that … whereas … U نظر به اینکه
Despite the fact that… U با وجود اینکه
insomuch U نظر به اینکه
to the end that U تا اینکه بقصداینکه
Loo sanpra U [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
though U گرچه هرچند با اینکه
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
in one world U خلاصه اینکه مختصرا
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
Not to mention the fact that … U حالا بگذریم از اینکه...
in order that i may go U برای اینکه بروم
in order that he may go U برای اینکه برود
what with <idiom> U برای اینکه ،درنتیجه
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
inorder to U به خاطر اینکه برای
as regards U با توجه به اینکه اما
as respects U با توجه به اینکه اما
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
as respects ... U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
that is no new U اینکه خبر تازهای نبود
Supposing that is the case . U بفرض اینکه اینطور باشد
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
iimmediately he saw me U بمحض اینکه مرا دید
adside from U صرفنظر از اینکه گذشته از این
inadvisably U بدون اینکه صلاح باشد
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
You are asking for it. You are sticking your neck out. U مثل اینکه تنت می خارد
whereas U بادر نظر گرفتن اینکه
in orders that it may beeasier U برای اینکه اسان تر شود
the instant i saw him U بمحض اینکه اورا دیدم
prophet's green U رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
benifit of elergy U امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
combatable U قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
irrelevantly U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
approve U تصور اینکه چیزی خوب است
approves U تصور اینکه چیزی خوب است
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
we eat that we may live U میخوریم برای اینکه زنده باشیم
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
euphonically U برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
Depending on how late we arrive ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
incomparably U بدون اینکه نظر داشته باشد
You seem to expect something for good measure ! U مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
Unless the contray is proved . U مگر اینکه خلافش ثابت شود
approving U تصور اینکه چیزی خوب است
napping waste U ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
it was beneath my notice U شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
hylotheism U اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
i sort of feel sick U مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
at the owner's risk U با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
qualities U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
forbids U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
There is still time before I go. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
It's good to see you again. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
quality U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
forbid U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
adoptionism U اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
check U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out . U مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
second-guess someone <idiom> U حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
think little of <idiom> U تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
checked U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
humoralism U اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
checks U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
germtheory U فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
except as otherwise provided U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
without lifting a finger U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
bridges U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
learn to walk before yaou run. <proverb> U قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
opened U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opens U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
failure U شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
failures U شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
bridged U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
open U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
polarities U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
mercerize U موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
without lifting a finger U بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
You wI'll fail unless you work harder . U موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
power U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
chop U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
a penny for your thoughts <idiom> U [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
powers U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powering U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powered U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
Without wishing to belittle [disparage] [denigrate] the importance of this issue, I would like to ... U بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
high time <idiom> U زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
gibus U کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
zeroes U نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeros U نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
Funstionalism U [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
verifying U بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com