Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hilar
U
متمرکز ونزدیک به ناف ومرکز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stratus
U
ابر گسترده ونزدیک بزمین
beat up
U
شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
beat-up
U
شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
centralized
U
متمرکز
concentrative
U
متمرکز
centralize
U
متمرکز کردن
centralizes
U
متمرکز کردن
centralising
U
متمرکز کردن
centralises
U
متمرکز کردن
centralised
U
متمرکز کردن
localizing
U
متمرکز کردن
localizes
U
متمرکز کردن
localize
U
متمرکز کردن
localising
U
متمرکز کردن
centralizing
U
متمرکز کردن
localized capacity
U
فرفیت متمرکز
fixed fire
U
اتش متمرکز
concentrator
U
متمرکز شونده
concentrator
U
متمرکز کننده
concentrated load
U
بار متمرکز
concenter
U
متمرکز کردن
centrally planned economy
U
اقتصاد متمرکز
centralizer
U
متمرکز کننده
centralized system
U
نظام متمرکز
centralized lubrication
U
روغنکاری متمرکز
centralist socialism
U
سوسیالیسم متمرکز
center drill
U
مته متمرکز
center
U
متمرکز کردن
intensive
U
پرقوت متمرکز
localises
U
متمرکز کردن
decentpalized
U
غیر متمرکز
focuses
U
متمرکز ساختن
focusses
U
متمرکز ساختن
focused
U
متمرکز ساختن
focussed
U
متمرکز ساختن
concentrate
U
متمرکز کردن
focus
U
متمرکز ساختن
concentrates
U
متمرکز کردن
focussing
U
متمرکز ساختن
concentrating
U
متمرکز کردن
center lathe
U
ماشین تراش متمرکز
centeralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
center grinding
U
دستگاه سنگ متمرکز
centralized oil shot system
U
روغنکاری متمرکز فشاری
center
U
متمرکز نقطه اتکاء
decentralization
U
غیر متمرکز کردن
centralized network configuration
U
ساختار شبکهای متمرکز
centralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
focussing
U
متمرکز کردن توجه
focusses
U
متمرکز کردن توجه
focussed
U
متمرکز کردن توجه
focuses
U
متمرکز کردن توجه
focused
U
متمرکز کردن توجه
focus
U
متمرکز کردن توجه
decentralization
U
غیر متمرکز سازی
focalize
U
درکانون متمرکز کردن
decentralized planning
U
برنامه ریزی غیر متمرکز
stigmatism
U
ننگ نور متمرکز در یک نقطه
totalism
U
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
pool
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
totalitarianism
U
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
pooled
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pools
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
monroe effect
U
اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
distributing
U
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distributes
U
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distribute
U
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
whitest
U
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
white
U
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
whiter
U
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
centralized
U
امکانات پردازش داده که در یک محل متمرکز و قابل دستیابی توسط سایر کاربران انجام می شوند
smartest
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
epitomized
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomize
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomising
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomises
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomised
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizes
U
متمرکز کردن مجسم کردن
fixate
U
محکم کردن متمرکز کردن
concentrated fire
U
اتش متمرکز توده اتش
epitomizing
U
متمرکز کردن مجسم کردن
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
distributed processing system
U
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
centralized data processing
U
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
client centered therapy
U
درمان متمرکز بر درمان جو
massed fire
U
اتش توده شده اتش متمرکز شده
bundles
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com