Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
center
U
متمرکز نقطه اتکاء
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staddle
U
نقطه اتکاء
point d'appui
U
نقطه اتکاء
stay
U
نقطه اتکاء
stayed
U
نقطه اتکاء
fulcrum
U
نقطه اتکاء
tenuous
U
بدون نقطه اتکاء
fulcrum
U
دارای نقطه اتکاء کردن
mainstays
U
وابستگی عمده نقطه اتکاء
mainstay
U
وابستگی عمده نقطه اتکاء
pivoted
U
محور اصلی کار نقطه اتکاء
pivots
U
محور اصلی کار نقطه اتکاء
pivot
U
محور اصلی کار نقطه اتکاء
sheet anchors
U
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
sheet anchor
U
لنگر سنگین کمر کشتی نقطه اتکاء
stigmatism
U
ننگ نور متمرکز در یک نقطه
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
behinds
U
اتکاء
behind
U
اتکاء
dependence
U
اتکاء
arc boutant
U
قوس اتکاء
interdependence
U
اتکاء متقابل
bearing plate
U
صفحه اتکاء
atony
U
عدم اتکاء
self-assurance
U
اتکاء به نفس
inexistency
U
اتکاء ذاتی
indpendence
U
اتکاء نفس
interdependency
U
اتکاء متقابل
inexistence
U
معدومی اتکاء ذاتی
self reliance
U
اتکاء بنفس خود
self support
U
اتکاء بخود تکفل مخارج خود
diffident
U
دارای عدم اتکاء بنفس محجوب
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
concentrative
U
متمرکز
centralized
U
متمرکز
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
concentrating
U
متمرکز کردن
concentrates
U
متمرکز کردن
intensive
U
پرقوت متمرکز
localises
U
متمرکز کردن
decentpalized
U
غیر متمرکز
concentrator
U
متمرکز شونده
fixed fire
U
اتش متمرکز
localized capacity
U
فرفیت متمرکز
concenter
U
متمرکز کردن
localizes
U
متمرکز کردن
concentrator
U
متمرکز کننده
concentrated load
U
بار متمرکز
localising
U
متمرکز کردن
centralises
U
متمرکز کردن
center
U
متمرکز کردن
centralised
U
متمرکز کردن
center drill
U
مته متمرکز
centralize
U
متمرکز کردن
centralist socialism
U
سوسیالیسم متمرکز
centralising
U
متمرکز کردن
focussing
U
متمرکز ساختن
centralizing
U
متمرکز کردن
focus
U
متمرکز ساختن
focused
U
متمرکز ساختن
focuses
U
متمرکز ساختن
centralizes
U
متمرکز کردن
focussed
U
متمرکز ساختن
focusses
U
متمرکز ساختن
centralized lubrication
U
روغنکاری متمرکز
centrally planned economy
U
اقتصاد متمرکز
concentrate
U
متمرکز کردن
centralized system
U
نظام متمرکز
localize
U
متمرکز کردن
centralizer
U
متمرکز کننده
localizing
U
متمرکز کردن
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
centralized network configuration
U
ساختار شبکهای متمرکز
centralized oil shot system
U
روغنکاری متمرکز فشاری
focusses
U
متمرکز کردن توجه
centeralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
focussed
U
متمرکز کردن توجه
decentralization
U
غیر متمرکز سازی
focalize
U
درکانون متمرکز کردن
center grinding
U
دستگاه سنگ متمرکز
decentralization
U
غیر متمرکز کردن
center lathe
U
ماشین تراش متمرکز
focussing
U
متمرکز کردن توجه
focuses
U
متمرکز کردن توجه
focused
U
متمرکز کردن توجه
focus
U
متمرکز کردن توجه
centralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
decentralized planning
U
برنامه ریزی غیر متمرکز
hilar
U
متمرکز ونزدیک به ناف ومرکز
totalitarianism
U
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
pools
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
totalism
U
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
pooled
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pool
U
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
monroe effect
U
اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
litter relay point
U
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
U
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
distributes
U
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distributing
U
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
distribute
U
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
U
نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
white
U
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
whitest
U
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
whiter
U
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
break up point
U
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
self depedence
U
اتکاء بنفس اعتماد بنفس
self dependence
U
اتکاء به نفس اعتماد به نفس
centralized
U
امکانات پردازش داده که در یک محل متمرکز و قابل دستیابی توسط سایر کاربران انجام می شوند
post tensioning
U
پیش تنیدگی ناشی از کشش ارماتورهائی که بعد از بتن ریزی تحت کشش قرارگرفته و روی بتن عمل امده و سخت شده اتکاء دارد
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle
U
نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot
U
طرح نقطه نقطه خال خال
smartest
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarts
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter
U
buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
epitomised
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomises
U
متمرکز کردن مجسم کردن
fixate
U
محکم کردن متمرکز کردن
epitomize
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizing
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomizes
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomized
U
متمرکز کردن مجسم کردن
epitomising
U
متمرکز کردن مجسم کردن
concentrated fire
U
اتش متمرکز توده اتش
distributed processing system
U
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
centralized data processing
U
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
dot
U
نقطه
dotting
U
نقطه
two dots one dash line
U
خط دو نقطه یک خط
full stops
U
نقطه
full stop
U
نقطه
ice point
U
نقطه یخ
ice melting point
U
نقطه یخ
tittle
U
نقطه
stpular
U
نقطه نقطه
neel point
U
نقطه نل
speckle
U
نقطه
dotty
U
نقطه نقطه
jotted
U
نقطه
period
U
نقطه
periods
U
نقطه
specks
U
نقطه
ellipsis
U
سه نقطه
[...]
point
U
نقطه
pricks
U
نقطه
pricking
U
نقطه
pricked
U
نقطه
jot
U
نقطه
prick
U
نقطه
jots
U
نقطه
spotter
U
نقطه نقطه
punctum
U
نقطه
punctation
U
نقطه
point to point line
U
خط نقطه به نقطه
spots
U
نقطه
punctulate
U
نقطه نقطه
punctate
U
نقطه نقطه
punchation
U
نقطه
point to point
U
نقطه به نقطه
speck
U
نقطه
spot
U
نقطه
client centered therapy
U
درمان متمرکز بر درمان جو
dead spot
U
نقطه خنثی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com