English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disperse U متفرق ساختن متفرق کردن
dispersed U متفرق ساختن متفرق کردن
disperses U متفرق ساختن متفرق کردن
dispersing U متفرق ساختن متفرق کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dispersed U متفرق شدن متفرق کردن
disperses U متفرق شدن متفرق کردن
dispersing U متفرق شدن متفرق کردن
disperse U متفرق شدن متفرق کردن
scatters U متفرق کردن
intersperse U متفرق کردن
interspersing U متفرق کردن
interspersed U متفرق کردن
scatter U متفرق کردن
intersperses U متفرق کردن
effuse U پخش کردن پراکنده و متفرق
disband U منحل کردن متفرق کردن یا شدن
disbands U منحل کردن متفرق کردن یا شدن
disbanding U منحل کردن متفرق کردن یا شدن
straggling U متفرق شدن
straggles U متفرق شدن
dispersible U متفرق شدنی
straggle U متفرق شدن
dispersedly U بطور متفرق
dispersive U متفرق کننده
the crowd scattereal U جمعیت متفرق شد
straggled U متفرق شدن
the troops were scattered U عده متفرق شد
retreat U فرمان متفرق شوید
retreats U فرمان متفرق شوید
retreating U فرمان متفرق شوید
the troops were scattered U سپاهیان متفرق شدند
retreated U فرمان متفرق شوید
dismass U بهم زدن صف و متفرق شدن
straggles U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggled U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
straggling U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن ول گشتن
strangle U سرگردان شدن یا بودن متفرق شدن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
work up U ترکیب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
getting U مجاب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
retards U کند ساختن معوق کردن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
frank U باطل کردن مصون ساختن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
franking U باطل کردن مصون ساختن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com