Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
federate
U
متعهد کرد
federated
U
متعهد کرد
federates
U
متعهد کرد
federating
U
متعهد کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bind
U
متعهد وملزم ساختن
binds
U
متعهد وملزم ساختن
subscribe
U
ابونه شدن متعهد شدن
subscribed
U
ابونه شدن متعهد شدن
subscribes
U
ابونه شدن متعهد شدن
subscribing
U
ابونه شدن متعهد شدن
trust
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts
U
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
guarantee
U
ضامن متعهد
guarantee
U
تکفل کردن متعهد له
guaranteed
U
ضامن متعهد
guaranteed
U
تکفل کردن متعهد له
guarantees
U
ضامن متعهد
guarantees
U
تکفل کردن متعهد له
engage
U
نامزدکردن متعهد کردن
engage
U
متعهد کردن
engage
U
متعهد شدن
engages
U
نامزدکردن متعهد کردن
engages
U
متعهد کردن
engages
U
متعهد شدن
subscriber
U
متعهد
subscribers
U
متعهد
pledge
U
متعهد شدن التزام دادن
pledge
U
متعهد کردن
pledged
U
متعهد شدن التزام دادن
pledged
U
متعهد کردن
pledges
U
متعهد شدن التزام دادن
pledges
U
متعهد کردن
pledging
U
متعهد شدن التزام دادن
pledging
U
متعهد کردن
underwriter
U
متعهد
underwriters
U
متعهد
undertaker
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
sureties
U
متعهد
surety
U
متعهد
warranties
U
متعهد
warranty
U
متعهد
plight
U
متعهد شدن
plight
U
متعهد کردن
oblige
U
متعهد شدن لطف کردن
obliged
U
متعهد شدن لطف کردن
obliges
U
متعهد شدن لطف کردن
guarantor
U
کفیل متعهد
guarantor
U
متعهد
guarantors
U
کفیل متعهد
guarantors
U
متعهد
professed
U
متعهد مدعی
undertake
U
متعهد شدن عهده دار شدن
undertake
U
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken
U
متعهد شدن عهده دار شدن
undertaken
U
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes
U
متعهد شدن عهده دار شدن
undertakes
U
عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
bond
U
سندی که به موجب ان خود ووارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد میکند
undertaking
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
uncommitted
U
غیر متعهد نشده تعهد نشده
asm
U
Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
association for system management
U
یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
bailee
U
ضامن و متعهد
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
del credere agent
U
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
gage
U
شرط بستن متعهد شدن
guaranty
U
متعهد له
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
i undertake to pay that sum
U
متعهد میشوم که ان مبلغ رابپردازم
implied assumpist
U
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
minuteman
U
داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
nonaligned
U
غیر متعهد
nonaligned
U
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
nonalignment
U
روش سیاسی غیر متعهد بودن
nonalignment
U
کشور غیر متعهد
obligator
U
متعهد
obligee
U
متعهد له
obligor
U
متعهد
promisee
U
متعهد له
promiser
U
متعهد
promisor
U
متعهد
release from the obligation
U
ابراء ذمه متعهد
to bind
U
متعهد ساختن
warrantee
U
متعهد له
warranter
U
متعهد
warrantor
U
متعهد
non-aligned
U
غیر متعهد
stalwart
<adj.>
U
با وفا
[متعهد]
to commit yourself to do something
U
خود را به انجام امری متعهد نمودن
to engage yourself to do something
U
خود را به انجام امری متعهد نمودن
to undertake to do something
U
رسما متعهد به انجام کاری شدن
committed
[to]
<adj.>
U
متعهد
[به]
to pin somebody down on something
U
کسی را به چیزی متعهد و ملتزم کردن
Can I pin you down to that?
U
شما را به این متعهد بکنم؟
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com