English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
central U تلفن چی مرکزی
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central air data U مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
headquarters U شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
magneto exchange U مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
axial U مرکزی
focal line U خط مرکزی
cl U خط مرکزی
centerline U خط مرکزی
focal U مرکزی
centre pocket U مرکزی
central U مرکزی
core U مرکزی
central pumping station U مرکزی
centrical U مرکزی
cores U مرکزی
central convolution U شکنج مرکزی
boost coil U کوئل مرکزی
central U کامپیوتر مرکزی
central control desk U میزفرمان مرکزی
center base U میدان مرکزی
central gyrus U شکنج مرکزی
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
central head U فشار مرکزی
central government U حکومت مرکزی
centralism U مرکزی نگری
central sulcus U شیار مرکزی
central fissure U شیار مرکزی
holding company U شرکت مرکزی
central city U شهر مرکزی
directrix U خط تیر مرکزی
center distance U فاصله مرکزی
head office U اداره مرکزی
fovea centralis U فرورفتگی مرکزی
axial pressure U فشار مرکزی
head office U دفتر مرکزی
fore and aft center line U خط مرکزی سراسری
center U گروه مرکزی
centralists U مرکزی نگر
centralist U مرکزی نگر
centripetal U جانب مرکزی
central bank U بانک مرکزی
central canal U مجرای مرکزی
central load U بار مرکزی
nucleus U لب هسته مرکزی
centrically U بطور مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
centralized plan U پلان مرکزی
mainframe U پردازنده مرکزی
central site U سایت مرکزی
central station U نیروگاه مرکزی
nuclei U لب هسته مرکزی
central terminal U پایانه مرکزی
subcentral U زیر مرکزی
spherical angle U زاویه مرکزی
eccentricity U برون مرکزی
three centred curve U منحنی سه مرکزی
three center bonding U پیوند سه مرکزی
centre game U بازی مرکزی
eccentricities U برون مرکزی
concourse U تالار مرکزی
state government U دولت مرکزی
central office U دفتر مرکزی
centrosymmetric U متقارن مرکزی
centrum U جسم مرکزی
mainframes U پردازنده مرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
centrifugal U گریز از مرکزی
central position U وضعیت مرکزی
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
central heating U گرمایش مرکزی
central heating U حرارت مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
golds U دایره مرکزی هدف
axis of the bore U محور مرکزی لوله
cores U هسته مرکزی مفتول
core U هسته مرکزی مفتول
statolatry U حمایت ازقدرت مرکزی
centered U وسط ونقطه مرکزی
conurbations U شهر مهم مرکزی
centred U وسط ونقطه مرکزی
precentral gyrus U شکنج پیش مرکزی
downtown U قسمت مرکزی شهر
vertical center line illusion U خطای خط قائم مرکزی
post offices U اداره مرکزی پست
heartland U منطقه مرکزی وحیاتی
heartlands U منطقه مرکزی وحیاتی
conurbation U شهر مهم مرکزی
centre U وسط ونقطه مرکزی
naves U تالار مرکزی صحن
multicenter binding U پیوند چند مرکزی
the middlands U استانهای مرکزی انگلستان
centers U وسط ونقطه مرکزی
rimland U حومه ناحیه مرکزی
unit central processing U واحد پردازش مرکزی
one shot pump U پمپ روغن مرکزی
gold U دایره مرکزی هدف
nave U تالار مرکزی صحن
post office U اداره مرکزی پست
centre pawns U پیادههای مرکزی شطرنج
cento U سازمان پیمان مرکزی
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
GHQ U مخفف ستاد مرکزی
central control panel U تابلوی مرکزی کنترل
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
central mass storage U انباره انبوه مرکزی
cns U دستگاه عصبی مرکزی
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
central planning U برنامه ریزی مرکزی
central processing unit U واحد پردازش مرکزی
inner cities U بخش مرکزی شهر
inner city U بخش مرکزی شهر
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
center of gravity axis U محور ثقل مرکزی
geocentric U دوران زمین مرکزی
geocentric system U دستگاه زمین مرکزی
center U وسط ونقطه مرکزی
heliocentric system U دستگاه خورشید مرکزی
geothermic U وابسته به حرارت مرکزی زمین
geothermal U وابسته به حرارت مرکزی زمین
keels U ستون عرضی مرکزی ناو
central food preparation facility U کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
Ivory Coast U کرانهی مرکزی و غربی افریقا
pecans U درخت گردوی امریکای مرکزی
pecan U درخت گردوی امریکای مرکزی
central planning team U تیم طرح ریزی مرکزی
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
high asia U قسمت بلند و مرکزی امریکا
radian U زاویه مرکزی قوس دایره
central railway station U ایستگاه مرکزی راه اهن
keel U ستون عرضی مرکزی ناو
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
directrix U خط مرکزی منطقه اتش توپ
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
x ring U دایره مرکزی هدف تیراندازی
king's yellow U مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
general posr office U اداره مرکزی پست در لندن
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
geocentric U دارای مرکزی در زمین زمینی
osset U اریایی نژادان قفقاز مرکزی
totalitarianism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
danish gambit U گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
wing section U بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
abneural U واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
totalism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centered U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centred U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
cpu U Unit Processing Central واحد پردازش مرکزی
slovak U نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
centre U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
centers U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
crom U قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
indirect objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objecting U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
objected U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
star network topology U شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
microprocessor U مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
collections U ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
microprocessors U مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
collection U ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
multistation access unit U buH مرکزی برای اتصال کابلهای شبکه Token Ring
logs U بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
log U بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
integrated U محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
peripheral U قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
tulip design U طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
telephore e. U مرکز تلفن
telephone exchange U مرکز تلفن
toll exchange U مرکز تلفن
switchboard U مرکز تلفن
switchboards U مرکز تلفن
central office U مرکز تلفن
telephone exchanges U مرکز تلفن
coaxes U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxing U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
topology U توپولوژی شبکه که تمام وسایل به یک کابل و به hub مرکزی وصل هستند
co axial cable U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
decentralized data processing U پردازش داده و ذخیره سازی در چند مرحله ونه در یک محل مرکزی
input output bound U شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com