English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
incardinate U متران ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
metropolitan bishop U متران
prelatess U زن اسقف یا متران
prelatic U وابسته به اسقف بزرگ متران وار
protonotary apostoloc U یکی از 21 تن متران هایی که فرمان پاپ را ثبت می کنند
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
creates U ساختن
generate U ساختن
generated U ساختن
generates U ساختن
generating U ساختن
set up U ساختن
create U ساختن
buildings U ساختن
builds U ساختن
creating U ساختن
to t. up U ساختن
mints U ساختن
to make away U ساختن
to make a shift U ساختن
makes U ساختن
put-up U ساختن
put up U ساختن
to go in with U ساختن با
to get along U ساختن
invents U ساختن
inventing U ساختن
make U ساختن
invented U ساختن
invent U ساختن
constructed U ساختن
fashion U مد ساختن
constructing U ساختن
fashioned U مد ساختن
constructs U ساختن
fashioning U مد ساختن
fashions U مد ساختن
fabricate U ساختن
pills U حب ساختن
pill U حب ساختن
fabricated U ساختن
upgrading U ساختن
upgrades U ساختن
upgraded U ساختن
upgrade U ساختن
fabricates U ساختن
miscreate U بد ساختن
indite U ساختن
pellet U حب ساختن
minting U ساختن
manufactured U ساختن
build U ساختن
idolised U بت ساختن
idolises U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolized U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
idolizing U بت ساختن
fabricating U ساختن
manufacture U ساختن
bulid U ساختن
idolising U بت ساختن
produces U ساختن
construct U ساختن
bridge U پل ساختن
confect U ساختن
bridged U پل ساختن
carbonize U کک ساختن
bridges U پل ساختن
fabrication U ساختن
forborne U ساختن با
manufactures U ساختن
produce U ساختن
produced U ساختن
unify U تک ساختن
unifies U تک ساختن
dree U ساختن با
remakes U از نو ساختن
remake U از نو ساختن
mint U ساختن
minted U ساختن
composes U ساختن
compose U ساختن
upbuild U ساختن
unifying U تک ساختن
maximised U بیشینه ساختن
maximized U بیشینه ساختن
wetted U مرطوب ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
diversified U گوناگون ساختن
wets U مرطوب ساختن
maximizing U بیشینه ساختن
maximize U بیشینه ساختن
maximises U بیشینه ساختن
maximising U بیشینه ساختن
wettest U مرطوب ساختن
maximizes U بیشینه ساختن
diversify U گوناگون ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
reconciles U راضی ساختن
reconciling U راضی ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
familiarised U اشنا ساختن
familiarises U اشنا ساختن
familiarising U اشنا ساختن
familiarize U اشنا ساختن
familiarized U اشنا ساختن
familiarizes U اشنا ساختن
familiarizing U اشنا ساختن
nauseate U متنفر ساختن
nauseated U متنفر ساختن
nauseates U متنفر ساختن
reconcile U راضی ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
notified U اگاه ساختن
notifies U اگاه ساختن
notify U اگاه ساختن
notifying U اگاه ساختن
gaunt U زننده ساختن
sepulchers U قبر ساختن
sepulchre U قبر ساختن
sepulchres U قبر ساختن
subvert U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
subverting U واژگون ساختن
subverts U واژگون ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
ensconce U استحکامات ساختن
assimilating U شبیه ساختن
accustom U معتاد ساختن
accustoming U معتاد ساختن
accustoms U معتاد ساختن
minimised U کمینه ساختن
minimises U کمینه ساختن
minimising U کمینه ساختن
minimize U کمینه ساختن
minimized U کمینه ساختن
minimizes U کمینه ساختن
minimizing U کمینه ساختن
disturb U مضطرب ساختن
disturbs U مضطرب ساختن
humidifies U مرطوب ساختن
necessitate U ناگزیر ساختن
necessitated U ناگزیر ساختن
insuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
internalization U درونی ساختن
denigration U سیاه ساختن
discover U مکشوف ساختن
discovered U مکشوف ساختن
discovering U مکشوف ساختن
discovers U مکشوف ساختن
produce U ساختن محصول
produced U ساختن محصول
produces U ساختن محصول
disable U ناتوان ساختن
disables U ناتوان ساختن
disabling U ناتوان ساختن
ensured U مطمئن ساختن
ensures U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
rescinds U باطل ساختن
relieve U بر جسته ساختن
relieves U بر جسته ساختن
relieving U بر جسته ساختن
humidified U مرطوب ساختن
humidify U مرطوب ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
vitiate U معیوب ساختن
vitiate U ناپاک ساختن
vitiated U معیوب ساختن
vitiated U ناپاک ساختن
vitiates U معیوب ساختن
vitiates U ناپاک ساختن
vitiating U معیوب ساختن
vitiating U ناپاک ساختن
rescinding U باطل ساختن
rescind U باطل ساختن
snarl U خشمگین ساختن
snarled U خشمگین ساختن
snarling U خشمگین ساختن
snarls U خشمگین ساختن
denude U عاری ساختن
denuded U عاری ساختن
denudes U عاری ساختن
denuding U عاری ساختن
substantiate U مستند ساختن
substantiated U مستند ساختن
substantiates U مستند ساختن
substantiating U مستند ساختن
ensure U مطمئن ساختن
discourage U بی جرات ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com