English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cunning U ماهر زیرکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acuteness U زیرکی
sagacity U زیرکی
knowingness U زیرکی
perspicacity U زیرکی
long head U زیرکی
alertness U زیرکی
shrewd ness U زیرکی
shrewdness U زیرکی
cleverness U زیرکی
subtility U زیرکی
nimble wit U زیرکی
nimbleness U زیرکی
craftiness U زیرکی
astuteness U زیرکی
artiness U زیرکی
artfulness U زیرکی
alertress U زیرکی
adroitness U زیرکی
perspicuousness U زیرکی
intelligence U زیرکی
sharply U به زیرکی
deftness U زیرکی
cogency U زیرکی
quillet U زیرکی
nimblenesss U زیرکی
nimbly U به زیرکی
penetration U زیرکی کیاست
perspicuity U زیرکی عاقلی
brilliance U برق زیرکی
subtleties U زیرکی لطافت
agility U تردستی زیرکی
subtlety U زیرکی لطافت
subtly U ازروی زیرکی
finesse U زیرکی بکار بردن
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
politicly U مدبرانه ازروی کاردانی یا زیرکی
To do something surreptitiously. U زیر زیرکی کاری راکردن
deep laid U امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
outmanoeuvre U در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvred U در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvres U در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvred U در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmaneuvring U در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvres U در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
outmanoeuvring U در تدبیر یا زیرکی از کسی پیش افتادن
intelligence quotient U عددی که هوش و زیرکی شخص را نشان میدهد
wot U هوش زیرکی فهم ادراک عقل بذله گویی
deft U ماهر
skilful U ماهر
light handed U ماهر
skilled U ماهر
light footed U ماهر
he was neat U ماهر
neat handed U ماهر
fine fingered U ماهر
knacky U ماهر
industrious U ماهر
expert U ماهر
workmanly U ماهر
adroit <adj.> U ماهر
assiduous <adj.> U ماهر
diligent <adj.> U ماهر
proficient U ماهر
adept U ماهر
dextrous U ماهر
dexterous U ماهر
hardworking <adj.> U ماهر
industrious <adj.> U ماهر
sedulous <adj.> U ماهر
studious <adj.> U ماهر
workmanlike U ماهر
experts U ماهر
pert U ماهر
handy U ماهر
wieldy U ماهر
handiest U ماهر
handier U ماهر
skillful Šetc U ماهر
skillful U ماهر
semiskilled U نیمه ماهر
semi skilled U نیمه ماهر
scientail U ماهر علمی
sharpshooter U تیرانداز ماهر
shotmaker U شوت زن ماهر
expert gunner U توپچی ماهر
skilled worker U کارگر ماهر
versant U ماهر واستاد
water dog U شناگر ماهر
light foot U ماهر تردست
articulates U ماهر در صحبت
skilled labour U کارگر ماهر
natty U پاکیزه ماهر
craftsman U کارگر ماهر
qualifies U ماهر شدن
craftsmen U کارگر ماهر
marksman U تیرانداز ماهر
jimmies U ماهر دیلم
understandings U مطلع ماهر
understanding U مطلع ماهر
marksmen U تیرانداز ماهر
journeyman U کارگر ماهر
masters U ماهر شدن
journeymen U کارگر ماهر
mastered U ماهر شدن
nattier U پاکیزه ماهر
nattiest U پاکیزه ماهر
master U ماهر شدن
jimmy U ماهر دیلم
slick U ماهر صاف
slickest U ماهر صاف
flunkey U غیر ماهر
flunkeys U غیر ماهر
flunkies U غیر ماهر
flunky U غیر ماهر
flunkys U غیر ماهر
qualify U ماهر شدن
articulate U ماهر در صحبت
greatest U متعدد ماهر
articulating U ماهر در صحبت
skilled U ماهر و باتجربه
tactical U ماهر ماهرانه
tactically U ماهر ماهرانه
great U متعدد ماهر
great- U متعدد ماهر
aces U خلبان ماهر و متهور
skillful weaver U بافنده ماهر و خبره
unskilled worker U کارگر غیر ماهر
shots U تیراندازی تیرانداز ماهر
shot U تیراندازی تیرانداز ماهر
master U ماهر شدن در چیزی
snipers U تیرانداز ماهر تفنگ
navvy U کارگر غیر ماهر
sniper U تیرانداز ماهر تفنگ
navvies U کارگر غیر ماهر
qualified U صلاحیت دار ماهر
ace U خلبان ماهر و متهور
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
reinsman U سوار کار ماهر
figure skater U اسکیت باز ماهر
mastered U ماهر شدن در چیزی
semi skilled worker U کارگر نیمه ماهر
masters U ماهر شدن در چیزی
gift of the gab <idiom> U درصحبت کردن ماهر بودن
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
toxophilite U تیرانداز ماهر با تیر و کمان
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
digger U پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
mudder U اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
cradler U بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
stickhandler U شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
orion U منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
unskilled labor U نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
digger U بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punter U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
bunter U توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
Grand Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grands Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
duress U در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
penalty kicker U بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
dogger U اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
marks man U تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com