Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tollman
U
مامور نواقل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
octroi
U
نواقل
toll
U
راهداری نواقل
tolling
U
راهداری نواقل
tolls
U
راهداری نواقل
octroi
U
مامورین نواقل
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
tollbooth
U
گیشه دریافت عوارض راه نواقل
tolbooth
U
گیشه دریافت عوارض راه نواقل
delegating
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegates
U
مامور فرستاده مامور کردن
functionery
U
مامور
officer
U
مامور
commissionaire
U
مامور
appointed
U
مامور
functionaries
U
مامور
official
U
مامور
missionaries
U
مامور
officers
U
مامور
missionary
U
مامور
commissioners
U
مامور
commissionaires
U
مامور
agent
U
مامور
pursuivant
U
مامور
functionary
U
مامور
agents
U
مامور
bedell
U
مامور
bedel
U
مامور
ranksman
U
مامور صف
commissioner
U
مامور
executor
U
مامور اجرا
emissaries
U
مامور سری
executors
U
مامور اجرا
send on duty
U
مامور کردن
bureaucrat
U
مامور اداری
bureaucrats
U
مامور اداری
sergeant at arms
U
مامور اجرا
High Commissioners
U
مامور عالیرتبه
High Commissioner
U
مامور عالیرتبه
revenuer
U
مامور مالیاتی
emissaries
U
مامور مخفی
emissary
U
مامور سری
emissary
U
مامور مخفی
scouts
U
مامور اکتشاف
executive bailiff
U
مامور اجرا
envoi
U
مامور نماینده
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
diplomatic agent
U
مامور سیاسی
customs officer
U
مامور گمرک
customs appraisor
U
مامور گمرک
assignee
U
نماینده مامور
custom assersor
U
مامور گمرک
counterspy
U
مامور ضد جاسوسی
bumbailiff
U
مامور اجرا
scouted
U
مامور اکتشاف
scout
U
مامور اکتشاف
on sentry
U
مامور نگهبانی
purchasing officer
U
مامور خرید
officer
U
مامور متصدی
officers
U
مامور متصدی
pointsman
U
مامور راهنمائی
attackman
U
مامور حمله
lictor
U
مامور اجرا
he was ordered to europe
U
او مامور اروپا شد
investigator
U
مامور تحقیق
investigators
U
مامور تحقیق
inquisitor
U
مامور تحقیق
inquisitors
U
مامور تحقیق
file clerk
U
مامور بایگانی
consular officer
U
مامور کنسولی
censor
U
مامور سانسور
executioners
U
مامور اعدام
probation officer
U
مامور نافر
probation officers
U
مامور نافر
auditor
U
مامور رسیدگی
auditors
U
مامور رسیدگی
appoint
U
مامور کردن
appoints
U
مامور کردن
envoy
U
مامور نماینده
envoy
U
فرستاده مامور
envoys
U
مامور نماینده
envoys
U
فرستاده مامور
mole
U
مامور مخفی
executioner
U
مامور اعدام
censored
U
مامور سانسور
censoring
U
مامور سانسور
censors
U
مامور سانسور
paymaster
U
مامور پرداخت
paymasters
U
مامور پرداخت
bailiff
U
مامور اجرا
communicants
U
مامور ابلاغ
secret agent
U
مامور مخفی
police officers
U
مامور پلیس
police officer
U
مامور پلیس
waggoner
U
مامور واگن
policemen
U
مامور پلیس
sergeant
U
مامور اجرا
sergeants
U
مامور اجرا
typographer
U
مامور چاپخانه
hangman
U
مامور اعدام
hangmen
U
مامور اعدام
policeman
U
مامور پلیس
communicant
U
مامور ابلاغ
secret agents
U
مامور مخفی
defector in place
U
مامور مخفی
bailiffs
U
مامور اجرا
pontoneer
U
مامور پل موقت سازی
truck master
U
مامور یا سرپرست چندکامیون
press agent
U
مامور اگهی و تبلیغ
relieving officer
U
مامور اعانه فقرا
to send upon an e
U
مامور سفارت کردن
scambler
U
مدافع مامور مانوربالا
scrutineer
U
مامور شمارش ارا
tidewaiter
U
مامور گمرک لب دریا
sergeant at arms
U
مامور اجرا و انتظامات
pontonier
U
مامور پل موقت سازی
raiding party
U
قسمت مامور کمین
he was appointed to inspect it
U
مامور شد ان را بازرسی کند
pursuivant
U
مامور ابلاغ یا اخطاریه
justiciar
U
مامور قضایی عالیرتبه
fire fighter
U
مامور اتش نشانی
lord advocate
U
دادستان کل مامور به اسکاتلند
master in lunacy
U
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
rading party
U
قسمت مامور دستبرد
catchpoll
U
مامور اخذ مالیات
publican
U
مامور وصول مالیات
dustmen
U
مامور تنظیف خاکروبه بر
fireguard
U
مامور اتش نشانی
fireman
U
مامور اتش نشانی
lifeguards
U
مامور نجات غریق
firemen
U
مامور اتش نشانی
commission
U
حق العمل مامور شدن
commissioning
U
حق العمل مامور شدن
lifeguard
U
مامور نجات غریق
fireguards
U
مامور اتش نشانی
commissions
U
حق العمل مامور شدن
firefighter
U
مامور اتش نشانی
officers
U
مامور کارمند اداری
officer
U
مامور کارمند اداری
publicans
U
مامور وصول مالیات
dustman
U
مامور تنظیف خاکروبه بر
firefighters
U
مامور اتش نشانی
barrier patrol
U
گشتی مامور موانع
bailiwick
U
ناحیه قلمرو مامور
apparitor
U
چاووش مامور اجراء
aid man
U
مامور کمکهای اولیه
catchpole
U
مامور اخذ مالیات
affiliation with the department of defen
U
مامور به وزارت جنگ
press-gang
U
دسته مامور جلب مشمولین
press gangs
U
دسته مامور جلب مشمولین
press gang
U
دسته مامور جلب مشمولین
press-ganged
U
دسته مامور جلب مشمولین
remembrancer
U
مامور وصول مطالبات سلطنتی
press-ganging
U
دسته مامور جلب مشمولین
reeve
U
حاکم عرف مامور اجرا
press-gangs
U
دسته مامور جلب مشمولین
safeguarded
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
raiding party
U
قسمت مامور دستبرد یا تاخت
vice squads
U
مامور کشف ودستگیری تبهکاران
vice squad
U
مامور کشف ودستگیری تبهکاران
water bailiffs
U
مامور تفتیش کشتیها در بندر
safeguards
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
Esteemed commissioner!
U
مامور عالی رتبه محترم!
to p a soldier to duty
U
سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
tipstaff
U
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
safeguarding
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
water bailiffs
U
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
smokechaser
U
مامور اتش نشانی جنگل
Is there a parking attendant?
U
آیا مامور پارکینگ هست؟
process server
U
مامور ابلاغ برگهای قانونی
paymistress
U
زنی که مامور پرداخت باشد
earth stopper
U
مامور بستن سوراخهای روباه
hang man
U
مامور اعدام به وسیله دار
crier
U
مامور اخطارهای عمومی دردادگاه
commissioners
U
مامور عالی رتبه دولت
commissioner
U
مامور عالی رتبه دولت
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
nark
U
مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
submarine chaser
U
قایق مامور تعقیب زیر دریایی
close covering group
U
ناو گروه مامور پوشش نزدیک
affiliated unit
U
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
wharfinger
U
مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
tallagers
U
مامور جمع اوری مالیات وعوارض
foretopman
U
ملوانی که مامور پیش دگل وضمائم انست
procurator
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
harbor master
U
مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
teleman
U
افسر مامور رمز ومخابرات نیروی دریایی
united nations high commissioner
U
مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
procurators
U
معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
tight end
U
مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
point duty
U
نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
bailiff
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiffs
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
pit crew
U
افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
agents provocateurs
U
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com