English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cadastre U مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cadastral U مربوط به املاک مزروعی
moveable by destination U منقول در حکم غیر منقول
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
arability U مزروعی
tilth U زمین مزروعی
farm U زمین مزروعی
cultivated areas U مناطق مزروعی
farmed U زمین مزروعی
farms U زمین مزروعی
emblements U منافع حاصله اززمین مزروعی
arable U قابل زرع زمین مزروعی
farm out U اجاره دادن زمین مزروعی
iceland poppy U انواع خشخاش مزروعی چندساله
rurban U وابسته بناحیه مسکونی مزروعی
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
estates U املاک
estate U املاک
real estate U املاک و ساختمان
seizin U تصرف املاک
baronage U املاک بارون
land register U ثبت املاک
domains U املاک خالصه
seisin U تصرف املاک
estate tax U مالیات بر املاک
real estate U املاک و مستغلات
real estate broker U واسطه املاک
men of property U صاحبان املاک
latifundia U املاک وسیع
latifundia U املاک زیاد
domain U املاک خالصه
UN U پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
laity U غیر فنی وغیر علمی
casuistry U استدلال غلط وغیر منطقی
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
un- U پیشوند بمعنی "لا" و " نه " وغیر و "عدم " و "نا"
property tax U مالیات بر املاک و مستغلات
real account U حساب خرید املاک
real estate agency U بنگاه معاملات املاک
submicroscopic U خیلی ریز وغیر مریی بامیکروسکوپ
under the counter U داروی بدون نسخه وغیر مجاز
xylose U قند متبلور وغیر قابل تخمیر
indiction U مالیات پانزده ساله املاک
registration of documents and lands U اداره ثبت اسناد و املاک
land office U اداره املاک وثبت اراضی
private nuisance U هتک حرمت منازل و املاک
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
fibrin U ماده پروتئینی رشته مانند وغیر محلول
burke U بطوراهسته وغیر مستقیم از شرکسی راحت شدن
pyrrhic U وتدی که مرکب از دوهجای کوتاه وغیر مشددباشد
binds U الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
bind U الزام اور وغیر قابل فسخ کردن
landfall U دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
notice to quit U لغو [فسخ] قرارداد [املاک و مستغلات]
landfalls U دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
personal U منقول
condequent U منقول
countertenor U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
countertenors U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
movable property U مال منقول
personal U منقول خصوصی
movableness U منقول نابرجا
narrated consensus U اجماع منقول
movables U مال منقول
personal chattels U دارایی منقول
personal action U دعوی منقول
movable U دارائی منقول
moveable property U دارائی منقول
moveable property U مال منقول
immovable U غیر منقول
chattel U دارائی منقول
to carry over U منقول ساختن
personal state U دارایی منقول
carry forward U مبلغ منقول
carry forward U منقول ساختن
chattel U اموال منقول
to carry forward U منقول ساختن
scrub U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubs U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
immovable property U مال غیر منقول
immovableness U غیر منقول دادن
personal property U دارایی شخصی منقول
brought forward U منقول ازصفحه پیش
fixed property U اموال غیر منقول
immovable U دارایی غیر منقول
personal chattels U دارایی شخصی منقول
goods and chattels U اموال و دارائیهای منقول
real property U دارایی غیر منقول
good U مال منقول محموله
hereditaments U دارایی غیر منقول
irreplaceable U غیر منقول بی عوض
real action U دعوی غیر منقول
Industrial Park U [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
realty U دارایی غیر منقول ملک
chattel U مال منقول دارایی شخصی
immovable by nature U مال غیر منقول ذاتی
heritage U ماترک ترکه غیر منقول
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
jus mariti U حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
incumbrance U حق رهن یا حبس نسبیت به مال غیر منقول
scrawled U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
dysfunction U عمل یا کار معلول وغیر عادی عدم کار
conventicle U انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
conveyancing U در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
tenant in fee simple U متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
tailed U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
reversion U هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
missionaries U مامور
functionaries U مامور
functionary U مامور
pursuivant U مامور
officer U مامور
officers U مامور
ranksman U مامور صف
commissionaires U مامور
commissionaire U مامور
appointed U مامور
official U مامور
agents U مامور
agent U مامور
missionary U مامور
bedel U مامور
bedell U مامور
commissioners U مامور
functionery U مامور
commissioner U مامور
custom assersor U مامور گمرک
counterspy U مامور ضد جاسوسی
typographer U مامور چاپخانه
attackman U مامور حمله
assignee U نماینده مامور
bumbailiff U مامور اجرا
tollman U مامور نواقل
consular officer U مامور کنسولی
send on duty U مامور کردن
sergeant at arms U مامور اجرا
customs officer U مامور گمرک
revenuer U مامور مالیاتی
police officers U مامور پلیس
file clerk U مامور بایگانی
secret agent U مامور مخفی
secret agents U مامور مخفی
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
pointsman U مامور راهنمائی
defector in place U مامور مخفی
mole U مامور مخفی
purchasing officer U مامور خرید
executive bailiff U مامور اجرا
waggoner U مامور واگن
on sentry U مامور نگهبانی
customs appraisor U مامور گمرک
diplomatic agent U مامور سیاسی
diplomatic officer U مامور سیاسی
police officer U مامور پلیس
envoi U مامور نماینده
lictor U مامور اجرا
communicant U مامور ابلاغ
emissaries U مامور سری
bailiffs U مامور اجرا
emissaries U مامور مخفی
bailiff U مامور اجرا
communicants U مامور ابلاغ
emissary U مامور مخفی
envoys U فرستاده مامور
envoys U مامور نماینده
officer U مامور متصدی
officers U مامور متصدی
envoy U فرستاده مامور
policeman U مامور پلیس
executors U مامور اجرا
policemen U مامور پلیس
hangman U مامور اعدام
hangmen U مامور اعدام
High Commissioner U مامور عالیرتبه
High Commissioners U مامور عالیرتبه
appoints U مامور کردن
bureaucrat U مامور اداری
bureaucrats U مامور اداری
executor U مامور اجرا
sergeants U مامور اجرا
sergeant U مامور اجرا
emissary U مامور سری
censor U مامور سانسور
scouted U مامور اکتشاف
investigator U مامور تحقیق
investigators U مامور تحقیق
inquisitor U مامور تحقیق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com