Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
householder
U
مالک خانه
householders
U
مالک خانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
dedications
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication
U
در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
lady help
U
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
U
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
U
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house
U
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
houndstooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check
U
طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs
U
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
toft
U
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
tricotine
U
پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody
U
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
our neighbour door
U
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular
U
لانه زنبوری خانه خانه
bagnio
U
فاحشه خانه جنده خانه
weigh house
U
قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger
U
سرد خانه اشپز خانه
cell
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells
U
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
having
U
مالک
have
U
مالک
proprietor
U
مالک
owners
U
مالک
owner
U
مالک
proprietresses
U
مالک
possessor
U
مالک
landed
U
مالک
landlord
U
مالک
landlords
U
مالک
homeowners
U
مالک
homeowner
U
مالک
proprietress
U
مالک
angels
U
مالک
lord
U
مالک
ownerless
U
بی مالک
owner of a property
U
مالک
angel
U
مالک
possessors
U
مالک
proprietors
U
مالک
lords
U
مالک
formula
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
U
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
smallholders
U
خرده مالک
freeholder
U
مالک مطلق
goodman
U
خرده مالک
yeomanly
U
مالک جزء
to have possession of
U
مالک بودن
to have
U
مالک بودن
to possess
U
مالک بودن
reputed owner
U
مالک اعتباری
owning
U
مالک بودن
holding company
U
شرکت مالک
owned
U
مالک بودن
yeoman
U
مالک جزء
own
U
مالک بودن
yeomen
U
مالک جزء
ground landlord
U
مالک عرصه
joint owner
U
مالک مشاع
smallholder
U
خرده مالک
seis
U
مالک شدن
shipowner
U
مالک کشتی
sole owner
U
مالک منحصر
owns
U
مالک بودن
to hold
U
مالک بودن
timocracy
U
مالک سالاری
absentee
U
مالک غایب
apollyon
U
مالک دوزخ
at the owner's risk
U
بعهده مالک
absentees
U
مالک غایب
car owner
U
مالک اتومبیل
absentee landlord
U
مالک غایب
yeomanly
U
خرده مالک کشاورز
esquire
U
مالک زمین ارباب
yeomen
U
خرده مالک کشاورز
to have something
U
مالک چیزی بودن
to have something at one's disposal
U
مالک چیزی بودن
fixed stock
U
مالک انحصاری سهام
deforce
U
بزورمالی را از مالک گرفتن
lairds
U
ملاک خرده مالک
owner of root or seed
U
مالک اصله یا حبه
laird
U
ملاک خرده مالک
at owner's risks
U
ریسک به عهده مالک
yeoman
U
خرده مالک کشاورز
tenant by sufference
U
متصرف با رضایت ضمنی مالک
proprietary
U
متعلق به ملاک وابسته به مالک
ship's husband
U
مباشر و مالک نماینده کشتی
tenant at will
U
متصرف به میل و اراده مالک
benefical owner of an estate
U
مالک بهره برداریک دارایی
ranged
U
یک خانه یا تعدادی خانه
ranges
U
یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb
U
خانه خانه کردن
range
U
یک خانه یا تعدادی خانه
foreclose a mortgage
U
فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
derelict
U
ترک شده بوسیله مالک یا قیم
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
the house is in my possession
U
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
holding company
U
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
unearned icremrnt
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
thefts
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
unearned increment
U
افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
fee tail
U
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
tenant by sufference
U
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
ejectment
U
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
escheat
U
در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
estate at will
U
در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
hire purchase
U
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
equitable estate
U
در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
inherit
U
مالک شدن جانشین شدن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
inheriting
U
مالک شدن جانشین شدن
inherits
U
مالک شدن جانشین شدن
cells
U
خانه
honeycombs
U
خانه خانه
shacks
U
خانه
room
U
خانه
homes
U
خانه
shack
U
خانه
houses
U
خانه
quarterage
U
خانه
housing
U
خانه ها
domicile
U
خانه
tersellated
U
خانه خانه
rooms
U
خانه
honeycomb
U
خانه خانه
house
U
خانه
pigeon-holes
U
خانه
roommate
U
هم خانه
roommates
U
هم خانه
i was under his roof
U
در خانه
socket
خانه
cloisonne
U
خانه خانه
double-fronted
U
خانه دو در
pigeon-hole
U
خانه
pigeon hole
U
خانه
door to door
U
خانه به خانه
unsheltered
<adj.>
U
بی خانه
materfamilias
U
زن خانه
checkered
U
خانه خانه
houseless
U
بی خانه
cell
U
خانه
sockets
U
خانه
her house
U
خانه ان زن
lodges
U
خانه
lodged
U
خانه
lodge
U
خانه
pieds-a-terre
U
خانه
pied-a-terre
U
خانه
lar
U
خانه
houseroom
U
جا در خانه
housed
U
خانه
cellular
U
خانه خانه
dwellings
U
خانه
alveolate
U
خانه خانه
lares
U
خانه
home
U
خانه
her house
U
خانه اش
dwelling
U
خانه
cellulated
U
خانه خانه
domiciles
U
خانه
furnace house
U
خانه
door-to-door
U
خانه به خانه
within doors
U
در خانه
keep house
U
در خانه ماندن
keep in
U
در خانه ماندن
luft
U
خانه فرار
chequer
U
خانه شطرنج
camera obscura
U
تاریک خانه
cabana
U
خانه کوچک
mansion house
U
خانه ارباب
chancery
U
دفتر خانه
lupanar
U
جنده خانه
kibitka
U
خانه تاتار
landloper
U
خانه بدوش
lupanar
U
فاحشه خانه
materfamilas
U
بانوی خانه
materfamilias
U
بانوی خانه
landlouper
U
خانه بدوش
caserne
U
سرباز خانه
majordomo
U
بزرگتر خانه
chop house
U
خوراک خانه
frater
U
سفره خانه
disorderly house
U
فاحشه خانه
goodwife
U
کدبانوی خانه
grummet
U
شاگرد خانه
gynaeceum
U
خانه اندرونی
disorderly house
U
خانه بدنام
dishouse
U
بی خانه کردن
delivery to the home
U
تحویل در خانه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com