English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
card U ماشین پرداخت پارچه
cards U ماشین پرداخت پارچه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gig mill U ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
polishing lathe U ماشین تراش پرداخت
gear grinder U ماشین پرداخت چرخ دنده
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
biased fabric U پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
canvas U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan U یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
canvases U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
sarcenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
napping waste U ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
solidungular U یک پارچه سم
manta U پارچه
fabric U پارچه
fabrics U پارچه
moire U پارچه
three piece U سه پارچه
solids U یک پارچه
consolidated U یک پارچه
solid U یک پارچه
cloth U پارچه
textiles U پارچه
stuffs U پارچه
cloths U پارچه
textile U پارچه
moir U پارچه
stuffed U پارچه
stuff U پارچه
monolithic U یک پارچه
right side of a cloth U روی پارچه
cottons U پارچه نخی
nomex U پارچه ضد اتش
cotton U پارچه نخی
worsted U پارچه پشمی
piece part U قطعه یک پارچه
ticking U پارچه تشکی
ticking U پارچه دوشکی
jerseys U پارچه کشباف
textile U پارچه بافته
fluff U خواب پارچه
fluffed U خواب پارچه
organdy U پارچه ارگاندی
oil cloth U پارچه مشمعی
jersey U پارچه کشباف
fluffing U خواب پارچه
pole mast U دیرک یک پارچه
suiting U پارچه لباسی
flock paper U پارچه نما
fluffs U خواب پارچه
textiles U پارچه بافته
integrated aircraft U هواپیمای یک پارچه
monolith U ستون یک پارچه
burlap U پارچه کیسهای
oilcloth U پارچه برزنت
oilcloth U پارچه مشمع
bulk cargo U بار یک پارچه
flush decker U پل هوایی یک پارچه
full fashioned U پارچه چسبان
cardigans U پارچه ژاکت
cardigan U پارچه ژاکت
monoliths U ستون یک پارچه
fagend U سرتیکه پارچه
canvas top U پارچه کرباسی
delaine U پارچه پشم
double cloth U پارچه دولا
consolidant U یک پارچه کننده
skirtings U پارچه دامنی
skirting U پارچه دامنی
cloth merchant U پارچه فروش
cilice U پارچه مویی
elastic web U پارچه کش دار
empire cloth U پارچه روغنی
oiled cloth U پارچه روغنی
bagging U پارچه کیسهای
furniture textile U پارچه تزیینی
grille cloth U پارچه بلندگو
varnished cambric U پارچه اغشته
varnished cloth U پارچه اغشته
indiscretely U بطور یک پارچه
oilskin U پارچه برزنت
kerseymere U پارچه کشمیری
lambrequin U پارچه روبخاری
lustring U پارچه براق
lutestring U پارچه براق
macintosh U پارچه بارانی
mercer U پارچه فروش
impregnated cloth U پارچه اغشته
macintoshes U پارچه بارانی
mackintosh U پارچه بارانی
aba U پارچه عبایی
rep U پارچه مبلی
linen U پارچه کتانی
rag dolls U عروسک پارچه یی
haircloth U پارچه مویی
haircloth U پارچه خیمهای
rag doll U عروسک پارچه یی
huck aback پارچه حوله ای
huckabach U پارچه حوله
mackintoshes U پارچه بارانی
silk U پارچه ابریشمی
A bale of cloth. U یک توپ پارچه
flax U پارچه کتان
gabardine U پارچه گاباردین
bolting U توپ پارچه
piled U پارچه خزنما
tapestry U پارچه پردهای
fag ends U سرتیکهی پارچه
water fast U پارچه شورنرو
bolt U توپ پارچه
pieces U مهره پارچه
wigan U پارچه استری
scarlet U پارچه مخمل
wrong side of a cloth U پشت پارچه
tapestries U پارچه پردهای
cl U ترخیص پارچه
fag end U سرتیکهی پارچه
bolts U توپ پارچه
mohair U پارچه موهر
jute fabric U پارچه چتایی
solidifying U یک پارچه شدن
solidify U یک پارچه شدن
solidifies U یک پارچه شدن
solidified U یک پارچه شدن
garnishes U پارچه سفید
suede U پارچه جیر
garnished U پارچه سفید
tufts U ریشه پارچه
tuft U ریشه پارچه
piled U خواب پارچه
bolted U توپ پارچه
pile U پارچه خزنما
pile U خواب پارچه
garnish U پارچه سفید
ruche U پارچه توری
silk cloth U پارچه ابریشمی
drapery U پارچه فروشی
skirter U پارچه دامنی
soliped U یک پارچه سم جانورتک سم
draperies U پارچه بافی
draperies U پارچه فروشی
swaddling clothes U پارچه قنداقی
swathing clothes U پارچه قنداقی
gossamer U پارچه بسیارنازک
drapery U پارچه بافی
shirting U پارچه پیراهنی
canvas U پارچه برزنتی
ruching U پارچه توری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com