English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
infernal machine U ماشین اتش انداز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
average propensity to save U میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
saving institutions U موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board U طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
aggregate saving U پس انداز کل
saver U پس انداز کن
saving U پس انداز
forehanded U پس انداز کن
savings U پس انداز
ex post saving U پس انداز
irrigator U اب انداز
ex ante saving U پس انداز
deposit U پس انداز
deposits U پس انداز
thrift U پس انداز
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
shovelled U خاک انداز
pothole U دست انداز
deposit accounts U حساب پس انداز
clearing bank U بانک پس انداز
line starter U راه انداز خط
shovelling U خاک انداز
bump U دست انداز
shoveling U خاک انداز
clearing banks U بانک پس انداز
shoveled U خاک انداز
deposit account U حساب پس انداز
napkins U پیش انداز
napkin U پیش انداز
dustpan U خاک انداز
dustpans U خاک انداز
shovel U خاک انداز
potholes U دست انداز
salt away <idiom> U پس انداز کردن
perspectives U چشم انداز
perspective U چشم انداز
retardant U عقب انداز
intriguant U پشت هم انداز
scope U چشم انداز
intrigant U پشت هم انداز
buttonhook U دکمه انداز
hookers U قلاب انداز
hooker U قلاب انداز
initiator terminator U راه انداز
releaser U راه انداز
ringer U طنین انداز
ballista U سنگ انداز
bank of deposit U بانک پس انداز
bank of deposit U صندوق پس انداز
ringers U طنین انداز
prospects U چشم انداز
prospecting U چشم انداز
prospected U چشم انداز
prospect U چشم انداز
jaculator U نیزه انداز
jack ketch U طناب انداز
bumpiness U دست انداز
spearman U نیزه انداز
scenes U چشم انداز
catapult U سنگ انداز
thrift institutions U موسسات پس انداز
catapulted U سنگ انداز
to lay aside U پس انداز کردن
to lay up U پس انداز کردن
catapulting U سنگ انداز
torpedo tube U اژدر انداز
catapults U سنگ انداز
scene U چشم انداز
savings account U حساب پس انداز
puddle U دست انداز
puddles U دست انداز
bumpy U پر از دست انداز
bumpiest U پر از دست انداز
mobilization of savings U تجهیز پس انداز
mobilization of savings U بسیج پس انداز
theory of saving U نظریه پس انداز
splitter U نفاق انداز
springer U کمند انداز
stoker U سوخت انداز
bowlers U توپ انداز
bowler U توپ انداز
missile launcher U موشک انداز
rocket launcher U موشک انداز
savings bank U صندوق پس انداز
lookout U چشم انداز
lookouts U چشم انداز
fireman U سوخت انداز
intriguer U پشت هم انداز
firemen U سوخت انداز
missile man U موشک انداز
the t. U صاعقه انداز
bumpier U پر از دست انداز
lay by U پس انداز کردن
lay-by U پس انداز کردن
trafficker U پشت هم انداز
rocket launchers U موشک انداز
bomber U بمب انداز
scenery U چشم انداز
net saving U پس انداز خالص
reverberative U طنین انداز
starters U راه انداز
starter U راه انداز
trappers U تله انداز
trapper U تله انداز
overlooks U چشم انداز
overlooking U چشم انداز
overlooked U چشم انداز
overlook U چشم انداز
traffickers U پشت هم انداز
negative saving U پس انداز منفی
national saving U پس انداز ملی
lay-bys U پس انداز کردن
outlook U چشم انداز
divisive U تفرقه انداز
saving ratio U نسبت پس انداز
unsaved U پس انداز نشده
parapet U دست انداز
parapets U دست انداز
saving motive U انگیزه پس انداز
abortifacient U بچه انداز
actual saving U پس انداز واقعی
saving function U تابع پس انداز
saving equation U معادله پس انداز
mouth-watering U دهان آب انداز
saving bank U بانک پس انداز
saving account U حساب پس انداز
shovels U خاک انداز
drivers U راه انداز
crapshooter U طاس انداز
personal saving U پس انداز شخصی
footcloth U پای انداز
savings bank U صندوق پس انداز
scoop U خاک انداز
fire teazer U اتش انداز
ecbolic U جنین انداز
scooped U خاک انداز
rate of saving U نرخ پس انداز
firer U سوخت انداز
grenadier U نارنجک انداز
ejector U بیرون انداز
view U چشم انداز
paradox of thrift U تناقض پس انداز
saving rate U نرخ پس انداز
provident bank U صندوق پس انداز
propensity to save U گرایش به پس انداز
fire teazer U سوخت انداز
permanent saving U پس انداز دائمی
scoops U خاک انداز
postponer U تاخیر انداز
hand rail U دست انداز
dissaving U پس انداز منفی
compulsory saving U پس انداز اجباری
forced saving U پس انداز اجباری
foot cloth U پای انداز
trustee savings bank U صندوق پس انداز
howitzer U خمپاره انداز
procrastinator U تعویق انداز
private saving U پس انداز خصوصی
sonorous U طنین انداز
scooping U خاک انداز
fluter U چین انداز
save U پس انداز کردن
penny bank U صندوق پس انداز
bumpy <adj.> U پر دست انداز
rough <adj.> U پر دست انداز
paysage U چشم انداز
discobolus U دایره انداز
bombers U بمب انداز
thundering U صاعقه انداز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com