English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
solid U ماده جامد سفت
solids U ماده جامد سفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
solid U جامد
illiquid U جامد
robust U جامد یا
robustly U جامد یا
rigid U جامد
massy U جامد
exanimate U جامد
inorganic U جامد
heavyset U جامد
solids U جامد
solidification U تبدیل به جامد
monohydrate U جامد تک ابه
monoatomic solid U جامد تک اتمی
solid fuel U سوخت جامد
paraffin wax U پارافین جامد
thickened fuel U سوخت جامد
solidly U بطور جامد
solidified U جامد کردن
solidifies U جامد کردن
solidifying U جامد کردن
insensitivity U جامد کساد
solid solution U محلول جامد
solid propellant U سوخت جامد
crystalin solid U جامد متبلور
soild state U حالت جامد
soild solution U محلول جامد
sediment discharge U بده جامد
solidify U جامد کردن
semisolid U نیمه جامد
concretion U جامد شدن
discharge of solids U بده جامد
insensitive U جامد کساد
solid state U حالت جامد
adamant U جسم جامد و سخت
adamantly U جسم جامد و سخت
solid state component U مولفهء حالت جامد
solid state circuitry U مدارات حالت جامد
solid state diffusion U پخش حالت جامد
substitutional solid solution U محلول جامد جانشینی
precipitate electrode U الکترود حالت جامد
solid state physics U فیزیک حالت جامد
soild state electrode U الکترود حالت جامد
solid support U تکیه گاه جامد
solids press down U اجسام جامد سوی
solid state device U دستگاه حالت جامد
solidify U جامد کردن یا شدن
solidified U جامد کردن یا شدن
solidifies U جامد کردن یا شدن
exploded view U شرحی از یک ساختمان جامد
solidifying U جامد کردن یا شدن
gas solid chromatography U کروماتوگرافی گاز- جامد
solid state cartridge U کارتریج حالت جامد
concretely U بطور محکم یا جامد
three-dimensional U و بنابراین به نظر جامد می آید
pentahedron U جسم جامد پنج وجهی
restrictor U لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
harden U تبدیل به جسم جامد کردن
hardens U تبدیل به جسم جامد کردن
solid looking U دارای قیافه جامد وبیروح
solid-state laser U لیزر حالت جامد [فیزیک]
wham U صدای بهم خوردن اجسام جامد
stereography U فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
coanda effect U گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
gynandromorph U جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
hall effect U یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
cure time U زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین
adsorption U انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
terrier U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
aerosol U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosols U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
terriers U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
restricted propellant U سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
cartridges U محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
volumetric loading/density U خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
boost rocket U موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
cartridge U محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
wire frame model U نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
chemisorption U پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی
regression rate U سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
migration U حرکت در سطح مولکولی از یک جسم جامد به جسم جامددیگر
charges U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
brinell hardness U سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
phototransistor U نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
monoclinous U نر و ماده
agents U ماده
stuff U ماده
foamed meterid U ماده کف
articles U ماده
stuffed U ماده
agent U ماده
stipulation U ماده
anti matter U ضد ماده
abscesses U ماده
abscess U ماده
clause U ماده
provision U ماده
article U ماده
bitch U سگ ماده
bitched U سگ ماده
bitches U سگ ماده
bitching U سگ ماده
catch for door bolt U ماده
clauses U ماده
mattered U ماده
matter U ماده
stuffless U بی ماده
antimatter U ضد ماده
mattering U ماده
substance U ماده
substances U ماده
matters U ماده
nanny goat U بز ماده
nanny goats U بز ماده
materials U ماده
metal U ماده
female U ماده
metals U ماده
stuffs U ماده
material U ماده
item U ماده
items U ماده
nany U بز ماده
cow calf U گوساله ماده
abiotic substance U ماده بیجان
deglutinate U ماده لزج
corrodent U ماده اکاله
constituents U ماده متشکله
constituent U ماده متشکله
active material U ماده موثر
addition agent U ماده افزودنی
antimatter U پاد ماده
acceptor U ماده پذیرا
conservation of matter U بقای ماده
exereta substance U ماده پس داده
emitted material U ماده گسیلیده
coloring agent U ماده رنگ
doe U گوزن ماده
atropine U ماده اتروپین
dyestuff U ماده رنگی
dye stuff U ماده رنگی
disinfector U ماده ضدعفونی
vixens U روباه ماده
vixen U روباه ماده
developer agent U ماده فهور
basophil U ماده قلیادوست
precursors U پیش ماده
coloring substance U ماده رنگ
anticorrosive paint U ماده ضد زنگ
coloring matter U ماده رنگ
antiset U ماده ضد ته نشین
bull whale U نهنگ ماده
substances U ماده اصلی
casein U ماده پنیری
chronogram U ماده تاریخ
chlorophyl U ماده سبزگیاهی
abhesive U ماده ضد چسبندگی
break clause U ماده نقض
precursor U پیش ماده
basophile U ماده قلیادوست
aetna material U ماده اتنا
roe U گوزن ماده
continuation clause U ماده تداوم
consumable U ماده مصرفی
dopes U ماده مخدر
dope U ماده مخدر
bituminous matter U ماده قیری
allelopathic substance U ماده دورساز
doe U خرگوش ماده
chemical agent U ماده شیمیایی
replealed article U ماده منسوخه
test item U ماده ازمون
the female sex U جنس ماده یا زن
thermite U ماده ترمیت
thermate U ماده ترمیت
tongue and groove joint U اتصال نر و ماده
toxic agent U ماده سمی
toxic substance U ماده سمی
trinitrotoluen U ماده منفجره تی ان تی
urea U ماده پیشاب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com