Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
burster tube
U
لوله منفجر کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
burster
U
منفجر کننده
detonator
U
منفجر کننده
blaster
U
منفجر کننده
detonators
U
منفجر کننده
detonation cord
U
فتیله منفجر کننده
detonating charge
U
خرج منفجر کننده
detonating agent
U
عامل منفجر کننده
burster course
U
مسیر منفجر کننده
blasting machine
U
وسیله منفجر کننده
blasting fuze
U
ماسوره منفجر کننده
bursting layer
U
لایههای منفجر کننده
primacord net
U
شبکه منفجر کننده
destructor
U
منفجر کننده عامل انفجاری
boosters
U
لایی استری منفجر کننده
booster
U
لایی استری منفجر کننده
detonates
U
منفجر شدن یا منفجر کردن
detonate
U
منفجر شدن یا منفجر کردن
detonated
U
منفجر شدن یا منفجر کردن
puff
U
منفجر کردن منفجر شدن
puffing
U
منفجر کردن منفجر شدن
puffs
U
منفجر کردن منفجر شدن
collimating sight
U
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
burster block
U
مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
exploding
U
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explodes
U
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explode
U
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
exploded
U
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
barrel reflector
U
منعکس کننده لوله
utilidor
U
لوله عایق کننده
reducing pipe
U
لوله احیاء کننده
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
gas collector
U
لوله جمع کننده گاز
explodent
U
منفجر شونده منفجر
barrel reflector
U
منعکس کننده وضع داخل لوله
hosed
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
U
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil
U
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst
U
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end
U
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannon
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons
U
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring
U
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni
U
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens
U
لوله خروجی بیضه لوله منی
spigot
U
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
water pipe
U
لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline
U
با خط لوله لوله کشی کردن
sockets
U
بست لوله دوراهی لوله
oviduct
U
لوله رحمی لوله فالوپ
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
blow-ups
U
منفجر کردن
blow up
U
منفجر کردن
set off
U
منفجر شدن
bursts
U
منفجر شدن
destruct
U
منفجر کردن
blow-up
U
منفجر کردن
burst
U
منفجر شدن
demolish
U
منفجر کردن
demolished
U
منفجر کردن
demolishes
U
منفجر کردن
demolishing
U
منفجر کردن
fulminated
U
منفجر شدن
unexploded
U
منفجر نشده
go off
<idiom>
U
منفجر شدن
buster
U
منفجر یاخوردکننده
fulminates
U
منفجر شدن
explosive
U
منفجر شونده
eruptional
U
منفجر شونده
detonation
U
منفجر کردن
detonations
U
منفجر کردن
fulminate
U
منفجر شدن
set off
U
منفجر کردن
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
blow out
U
پنچری منفجر شدن
explodes
U
منفجر شدن ترکیدن
erumpent
U
منفجر شونده شکوفنده
implode
U
از داخل منفجر شدن
exploding
U
منفجر شدن ترکیدن
detonate
U
منفجر شدن ترکانیدن
burst
U
انفجار منفجر شدن
bursts
U
منفجر کردن انفجار
explode
U
منفجر شدن ترکیدن
detonates
U
منفجر شدن ترکانیدن
exploded
U
منفجر شدن ترکیدن
detonated
U
منفجر شدن ترکانیدن
burst
U
منفجر کردن انفجار
bursts
U
انفجار منفجر شدن
explosions
U
ترکش منفجر کردن ترکیدن
detonating
U
محترق شونده منفجر سازنده
explosion
U
ترکش منفجر کردن ترکیدن
backfire
U
منفجر شدن قبل از موقع
dynamiting
U
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamite
U
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamited
U
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamites
U
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
backfiring
U
منفجر شدن قبل از موقع
dunnite
U
نوعی ماده منفجر حساس
backfires
U
منفجر شدن قبل از موقع
backfired
U
منفجر شدن قبل از موقع
back to battery
U
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
kill
U
تلفات منفجر کردن از بین بردن
kills
U
تلفات منفجر کردن از بین بردن
active mine
U
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
methylamine
U
گاز منفجر شونده بفرمول 2NH 3CH
shuttered fuze
U
ماسوره منفجر شده یا عمل کرده قبل از موقع
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
command detonated
U
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
flare dud
U
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
angle of traverse
U
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
surface of rupture
U
سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com