Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
duffel
U
لوازم واثاثه قابل حمل
duffle
U
لوازم واثاثه قابل حمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accessory
U
لوازم یدکی لوازم اضافی
fittings
U
لوازم
tackled
U
لوازم
accessories
U
لوازم
needments
U
لوازم
equipments
U
لوازم
fitment
U
لوازم
tackles
U
لوازم
tackling
U
لوازم
fitting
U
لوازم
dixings
U
لوازم
fitments
U
لوازم
tackle
U
لوازم
fixing
U
لوازم
furnishings
U
لوازم
serviced
U
لوازم
service
U
لوازم
apparatus
U
لوازم
estovers
U
لوازم
fixings
U
لوازم
equipment
U
لوازم
sanitary ware
U
لوازم بهداشتی
tool tether
U
لوازم مورداحتیاج
gears
U
اسباب لوازم
bedding
U
لوازم تختواب
plumbing tools
U
لوازم لولهکشیخانه
kitchen stuff
U
لوازم اشپزخانه
utensil
U
لوازم اشپزخانه
tackle
U
لوازم کار
tackling
U
لوازم کار
tackles
U
لوازم کار
photography
U
لوازم عکاسی
travelling outfit
U
لوازم سفر
tackled
U
لوازم کار
utensils
U
لوازم اشپزخانه
stationery
U
لوازم التحریر
rigs
U
لوازم لباس
rigged
U
لوازم لباس
rig
U
لوازم لباس
personal effects
U
لوازم شخصی
accessory
U
لوازم یدکی
accessory
U
لوازم فرعی
fittings
U
لوازم ثابت
fittings
U
لوازم قایق
paraphernalia
U
اسباب لوازم
maintenance materials
U
لوازم تعمیرات
fire-irons
U
لوازم بخاری
camping equipment
U
لوازم مخصوصاردو
firing accessories
U
لوازم احتراق
kits
U
بسته لوازم
kit
U
بسته لوازم
hairstyling accessories
U
لوازم آرایشمو
photographic accessories
U
لوازم عکاسی
throwing apparatus
U
لوازم پرتاب
accessories
U
لوازم یدکی
accessory
U
لوازم کمکی
geared
U
اسباب لوازم
gear
U
اسباب لوازم
outfit
U
لوازم فنی
outfits
U
لوازم فنی
illuminating fixture
U
لوازم روشنایی
Home appliances
U
لوازم خانگی
muniment
U
وسیله دفاع لوازم
drawing materials
U
لوازم نقشه کشی
duffle bag
U
کیسه لوازم شخصی
spare parts list
U
فهرست لوازم یدکی
swimming things
U
لوازم شنا
[حمام]
bathing things
U
لوازم شنا
[حمام]
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
fixture
U
لوازم نصب کردنی
motorcar accessories
U
لوازم اضافی اتومبیل
desk accessory
U
لوازم رومیزی یا روزمره
stationers
U
فروشنده لوازم التحریر
equipage
U
اسباب و لوازم جنگی
stationer
U
فروشنده لوازم التحریر
upholstery
U
اثاثه یا لوازم داخلی
table ware
U
لوازم میز یا سفره
fire irons
U
لوازم پای بخاری
drilling fixture
U
لوازم مته کاری
spares stock
U
موجودی لوازم یدکی
bathing clothes
U
لوازم شنا
[حمام]
accessory box
جعبه لوازم یدکی
outfitter
U
فروشنده لوازم شکار
accessory pouch
کیسه کوچک لوازم
outfitters
U
فروشنده لوازم شکار
tableware
U
لوازم میز یا سفره
dressing case
U
جعبه لوازم ارایش
toiletry
U
لوازم ارایش اسباب توالت
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
deadlined equipment
U
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
fixtures
U
لوازم برقی و لوله کشی
dinner set
U
لوازم و فرف شام یا ناهار
mountings
U
لوازم نصب شده روی وسیله
pantry
U
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
pantries
U
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
manifest destiny
U
لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
stock in trade
U
لوازم وابزار کار فوت وفن
I expended all my capital on equipment.
U
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
tote road
U
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
bedclothes
U
لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
accessory objects
U
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
dropped
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
sensible
U
قابل درک قابل رویت
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
gas fitter
U
فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
part list
U
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
abler
U
قابل
solvable
U
قابل حل
capable
U
قابل
qualified
U
قابل
acceptor
U
قابل
incapable
U
نا قابل
apt
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
good
U
قابل
sensible
U
قابل حس
able
U
قابل
thorough paced
U
قابل
soluble
U
قابل حل
ablest
U
قابل
pursuable
U
قابل تعقیب
displaceable
U
قابل تغییر
rebuttable presumptions
U
احکام قابل رد
soiothfast
U
قابل اعتماد
rebuttable
U
قابل رو کردن
considerable
U
قابل توجه
venial
U
قابل عفو
objectionable
U
قابل اعتراض
quoteworthy
U
قابل اقتباس
assignability
U
قابل تعیین
soluble oil
U
روغن قابل حل
observable
U
قابل مراعات
newsworthy
U
قابل انتشار
ratable
U
قابل ارزیابی
revocable
U
قابل رجوع
dislikeable
U
قابل تنفر
disputable
U
قابل بحث
shippable
U
قابل ارسال
prosecutable
U
قابل تعقیب
refillable
U
قابل تعویض
effaceable
U
قابل زدودن
revocable
U
قابل فسخ
arbitrable
U
قابل داوری
approvable
U
قابل تصویب
pitiable
U
قابل ترحم
redeemable
U
قابل ابتیاع
appropriative
U
قابل ضبط
recoupable
U
قابل جبران
vulnerable
U
قابل حمله
revocable
U
قابل برگشت
reclaimable
U
قابل استرداد
receivable
U
قابل قبول
apprehensible
U
قابل فهم
employable
U
قابل استخدام
reconcilable
U
قابل تلفیق
satiable
U
قابل اشباع
spareable
U
قابل امساک
assurable
U
قابل اطمینان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com