English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stationery U لوازم التحریر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
drop U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops U محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
stationer U فروشنده لوازم التحریر
stationers U فروشنده لوازم التحریر
Other Matches
accessory U لوازم یدکی لوازم اضافی
notary fees U حق التحریر
procuration fee U حق دلالی در معاملات استقراضی و رهن حق التحریر اسناد رسمی
accessories U لوازم
tackling U لوازم
tackles U لوازم
apparatus U لوازم
needments U لوازم
fixings U لوازم
estovers U لوازم
equipments U لوازم
fitting U لوازم
fixing U لوازم
furnishings U لوازم
tackled U لوازم
fitment U لوازم
serviced U لوازم
fittings U لوازم
dixings U لوازم
fitments U لوازم
service U لوازم
tackle U لوازم
equipment U لوازم
illuminating fixture U لوازم روشنایی
Home appliances U لوازم خانگی
gears U اسباب لوازم
geared U اسباب لوازم
gear U اسباب لوازم
kitchen stuff U لوازم اشپزخانه
maintenance materials U لوازم تعمیرات
plumbing tools U لوازم لولهکشیخانه
photographic accessories U لوازم عکاسی
hairstyling accessories U لوازم آرایشمو
firing accessories U لوازم احتراق
camping equipment U لوازم مخصوصاردو
personal effects U لوازم شخصی
travelling outfit U لوازم سفر
sanitary ware U لوازم بهداشتی
tool tether U لوازم مورداحتیاج
throwing apparatus U لوازم پرتاب
rigged U لوازم لباس
rigs U لوازم لباس
paraphernalia U اسباب لوازم
outfit U لوازم فنی
rig U لوازم لباس
accessory U لوازم کمکی
accessory U لوازم فرعی
fittings U لوازم ثابت
accessory U لوازم یدکی
tackle U لوازم کار
tackled U لوازم کار
accessories U لوازم یدکی
tackles U لوازم کار
tackling U لوازم کار
kit U بسته لوازم
outfits U لوازم فنی
utensil U لوازم اشپزخانه
fittings U لوازم قایق
kits U بسته لوازم
fire-irons U لوازم بخاری
utensils U لوازم اشپزخانه
photography U لوازم عکاسی
bedding U لوازم تختواب
accessory pouch کیسه کوچک لوازم
accessory box جعبه لوازم یدکی
swimming things U لوازم شنا [حمام]
bathing things U لوازم شنا [حمام]
outfitters U فروشنده لوازم شکار
bathing gear U لوازم شنا [حمام]
bathing clothes U لوازم شنا [حمام]
fixture U لوازم نصب کردنی
tableware U لوازم میز یا سفره
table ware U لوازم میز یا سفره
muniment U وسیله دفاع لوازم
motorcar accessories U لوازم اضافی اتومبیل
fire irons U لوازم پای بخاری
equipage U اسباب و لوازم جنگی
duffle bag U کیسه لوازم شخصی
drilling fixture U لوازم مته کاری
dressing case U جعبه لوازم ارایش
drawing materials U لوازم نقشه کشی
desk accessory U لوازم رومیزی یا روزمره
outfitter U فروشنده لوازم شکار
upholstery U اثاثه یا لوازم داخلی
spares stock U موجودی لوازم یدکی
spare parts list U فهرست لوازم یدکی
deadlined equipment U لوازم و تجهیزات از کار افتاده
fixtures U لوازم برقی و لوله کشی
duffel U لوازم واثاثه قابل حمل
duffle U لوازم واثاثه قابل حمل
dinner set U لوازم و فرف شام یا ناهار
sanitate U دارای لوازم بهداشتی کردن
toiletry U لوازم ارایش اسباب توالت
pantry U شربت خانه مخصوص لوازم سفره
manifest destiny U لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
mountings U لوازم نصب شده روی وسیله
pantries U شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade U لوازم وابزار کار فوت وفن
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
tote road U جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
bedclothes U لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
accessory objects U لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
gas fitter U فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
part list U فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com