Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spline
U
لبه کام وزبانه زبانه دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dovetail
U
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetailing
U
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetails
U
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
Other Matches
tongue and groove
U
کام وزبانه
dovetial
U
کام وزبانه
straight halving
U
کام و زبانه کردن
tenon
U
زبانه دار کردن
tenon
U
با زبانه جفت کردن
tang
U
زبانه دار کردن
tongues
U
گفتن دارای زبانه کردن
drawbore
U
کنگرههای موجود بین کام وزبانه که باهم جفت شده ومحکم میشود
rabbet
U
جفت کردن نر ومادگی یاکام و زبانه لبه تخته و امثال ان
dovetail guide
U
راهنمای دم چلچله راهنمای کام وزبانه
spits
U
زبانه
tenon
U
زبانه
monolingual
U
یک زبانه
boldest
U
زبانه
languet
U
زبانه
finger
U
زبانه
jetty
U
زبانه
fingers
U
زبانه
jetties
U
زبانه
two tongued
U
زبانه
key
زبانه
bold
U
زبانه
bolder
U
زبانه
batten
U
زبانه
bolts
U
زبانه
bolting
U
زبانه
dog clutch
U
زبانه
double-margin door
U
دو در با یک زبانه
reed of a pipe
U
زبانه نی
bolted
U
زبانه
beads
U
زبانه
bead
U
زبانه
battens
U
زبانه
door stop
U
زبانه در
prongs
U
زبانه
tang
U
زبانه
bolt
U
زبانه
tongues
U
زبانه
prong
U
زبانه
spit
U
زبانه
groove and tongue
U
کام و زبانه
groove and tongue
U
فاق و زبانه
flares
U
زبانه کشیده
key bit
U
زبانه کلید
flames
U
زبانه اتش
flare
U
زبانه کشیده
licks
U
زبانه کشیدن
corner-bead
U
زبانه ی نبش
bolts
U
زبانه قفل
heptaglot
U
هفت زبانه
cog
U
زبانه تیر
lick
U
زبانه کشیدن
licked
U
زبانه کشیدن
key pattern
U
زبانه یونانی
broach
U
زبانه مته
key bolt
U
زبانه کلید
two bolt lock
U
قفل دو زبانه
flame
U
زبانه اتش
glands
U
زبانه زائده
gland
U
زبانه زائده
slit and tongue
U
کام و زبانه
tongue and groove
U
فاق و زبانه
mortise and tenon
U
کام و زبانه
tongue and groove
U
زبانه و فاق
mortise
U
مادگی زبانه
clappers
U
زبانه زنگ
clapper
U
زبانه زنگ
mortice
U
مادگی زبانه
pentaglot
U
پنج زبانه
tangier
U
زبانه دار
tangiest
U
زبانه دار
bolted
U
زبانه قفل
bolting
U
زبانه قفل
tangy
U
زبانه دار
solar prominences
U
زبانه خورشیدی
tragus
U
زبانه گوش
bolt
U
زبانه قفل
rabbet
U
اتصال فاق و زبانه
joggle
U
فاق و زبانه ساختن
joggled
U
فاق و زبانه ساختن
joggles
U
فاق و زبانه ساختن
mortise
U
کام جای زبانه
he was inflamed with anger
U
اتش خشمش زبانه زد
joggling
U
فاق و زبانه ساختن
tongues
U
زبانه فنری کوچک
mortice
U
کام جای زبانه
joint, tongue and groove
U
اتصال کام و زبانه
tenon and mortise joint
U
اتصال کام و زبانه
calked joint
U
اتصال فاق و زبانه
tongue and groove joint
U
اتصال کام و زبانه
inflamable
U
زبانه کش اتش مزاج
two tongued
U
زبانه یامیله شاهین
polyglot edition
U
ویرایش چند زبانه
flame
U
شعله زدن زبانه کشیدن
tenoner and gainer
U
دستگاه برش فاق و زبانه
low
U
مشتعل شدن زبانه کشیدن
flames
U
شعله زدن زبانه کشیدن
languet
U
[تزئینات زبانه ای شکل]
[معماری]
flap
U
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
ligulate
U
زبانه دار دارای گلبرگهای تسمهای
flapped
U
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
rabbet
[for window or door]
U
اتصال کام و زبانه لبه
[ پنجره یا در]
flaps
U
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
to torch something
U
چیزی را آتش زدن
[سوزاندن]
[زبانه کشیدن ]
flare
U
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
filler
U
گووه پرکننده برای اتصال کام و زبانه
flares
U
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
fillers
U
گووه پرکننده برای اتصال کام و زبانه
trippet
U
زبانه یا برجستگی چرخ که درفواصل معین بچرخ دیگرمیخورد
lewis
U
یکجور اسباب سنگ بلند کنی که زبانه دم فاختهای دارد
calf's tongue
U
[برجسته کاری های دکوری قرون وسطی با زبانه هایی شبیه تیرهای موازی]
tusk tenon
U
زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
lazy tongs
U
چنگ کهای زبانه دار یا قلاب دار که بزرگ وکوچک میشودوبرای اویختن لباس وغیره بکارمیرود
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com