English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
permafrost U لایه منجمد دائمی اعماق زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
intrapermafrost water U ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
suprapermafrost U ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
continous earth U زمین دائمی
standing order U دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders U دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
stratus U لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
retainer U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
benthal U وابسته به اعماق اقیانوس
benthic U وابسته به اعماق اقیانوس
services U توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course U لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
collapse pressure U حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
underlay U در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlays U در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
marlinespike U ماهی باله نرم اعماق دریا
eurybathic U قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
marlinspike U ماهی باله نرم اعماق دریا
media U زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
hydroscope U التی برای دیدن اعماق دریا اب بین
frustule U صدف اهکی دوکپهای که درجلبکهای اعماق دریازیست میکند
die U قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course U لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
jellied U منجمد
froze U منجمد شد
rimy U منجمد
frigid U منجمد
glacial U منجمد
freezes U منجمد شدن
freeze U منجمد شدن
jell U منجمد کردن
ice U منجمد کردن
glaciate U منجمد شدن
frozen U منجمد یا یخ زده
solids U منجمد سخت
frosts U شبنم منجمد
frost U شبنم منجمد
solid U منجمد سخت
congelation U چیز منجمد
congeal U بستن منجمد شدن
congeal U منجمد شدن یا کردن
congealed U منجمد شدن یا کردن
congealing U بستن منجمد شدن
congeals U منجمد شدن یا کردن
congeals U بستن منجمد شدن
congealed U بستن منجمد شدن
congealing U منجمد شدن یا کردن
delamination U لایه لایه شدن
delamination U لایه لایه کردن
delamination U لایه لایه شدگی
lamination U لایه لایه سازی
delaminate U لایه لایه شدن
interlayer U لایه بین دو لایه
argillite U خاک رس لایه لایه
curdled U دلمه شدن منجمد کردن
curdle U دلمه شدن منجمد کردن
regelate U دوباره بهم منجمد شدن
curdling U دلمه شدن منجمد کردن
curdles U دلمه شدن منجمد کردن
mallemuck U مرغ طوفان اقیانوس منجمد شمالی
standing U دائمی
first string U دائمی
constant U دائمی
perennials U دائمی
perennial U دائمی
permanent U دائمی
sequential U دائمی
continous U دائمی
constants U دائمی
ceaseless U دائمی
permanent tooth U دندان دائمی
permanent error U خطای دائمی
regular salary U حقوق دائمی
regular army U ارتش دائمی
permanent fault U عیب دائمی
permanent consumption U مصرف دائمی
persistent inflation U تورم دائمی
steady state U حالت دائمی
steady flow U جریان دائمی
standing committee U کمیته دائمی
standing army U ارتش دائمی
permanent U دائمی ماندنی
permanent hardness U سختی دائمی
premanent way U خط ثابت خط دائمی
permanent way U مسیر دائمی
permanent storage U انباره دائمی
permanent magnet U اهنربای دائمی
permanent load U بار دائمی
continual U دائمی همیشگی
permanent insane U مجنون دائمی
sustained speed U سرعت دائمی
permanent storage U انبارش دائمی
permanent storage U حافظه دائمی
permanent U سیر دائمی
permanent saving U پس انداز دائمی
continous operation U کار دائمی
permanent store U انباره دائمی
permanent structures U ساختمانهای دائمی
eternal U بی پایان دائمی
permanent income U درامد دائمی
permanent color U رنگ دائمی
constant power U توان دائمی
everlasting U همیشگی دائمی
continous running U گردش دائمی
continous rolling U نورد دائمی
costant load U بار دائمی
consistent flow U جریان دائمی
creep limit U حد انبساط دائمی
continous cycle U گردش دائمی
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
continuous rain بارش باران دائمی
continous traction U نیروی کشش دائمی
continous anealing furnace U کوره ملتهب دائمی
fereter U [معابد دائمی در کلیساها]
cruising speed U سرعت دائمی اتومبیل
continous milling machine U دستگاه فرز دائمی
continous heating furnace U کوره حرارتی دائمی
permanent residence permit U جواز اقامت دائمی
continous mixer U مخلوط کننده دائمی
continous conveyor U بالابر دائمی و ثابت
keelboat U قایق با تیر دائمی کف
continous strand furnace U کوره رشتهای دائمی
indefinite leave to remain [British E] U جواز اقامت دائمی
permanent magnet steel U فولاد اهنربای دائمی
sustained short circuit U اتصال کوتاه دائمی
perpetual motion machine U ماشین خودکار دائمی
fatigue bending test U ازمایش خمش دائمی
fatigue bending machine U دستگاه خمش دائمی
gas plasma display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
engram U تحولات دائمی هسته سلول
alternating stress U تنش نوسان دار دائمی
engramme U تحولات دائمی هسته سلول
continous casting plant U تاسیسات ریخته گری دائمی
continous casting method U روش ریخته گری دائمی
continous rod mill U دستگاه نورد سیم دائمی
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetual stock record U سابقه دائمی موجودی انبار
continous tinning line U تاسیسات قلع کاری دائمی
perennially U بطور ماندگاریا دائمی همیشه
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
mandate U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
permanent income hypothesis U فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
mandate U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
permanent emplacement U موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
alnico U الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
hallucinosis U حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
cross to bear/carry <idiom> U رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
engram U اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
engramme U اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
flag station U جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
frozen wages U مزدهای غیرقابل تغییر مزدهای منجمد
theft U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts U بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com