Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sale price
U
قیمت فروش
selling price
U
قیمت فروش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dumping
U
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
flea market
U
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea markets
U
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
cartel
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
mark-down
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-downs
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
pos
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
auction sale without reserve
U
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
commodity agreement
U
تثبیت مشترک قیمت فروش
cost of sales
U
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
cost plus pricing
U
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current maturity
U
قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
fixed selling price
U
قیمت ثابت فروش
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
point of sale
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
resale price
U
قیمت فروش مجدد
sopt price
U
قیمت فروش نقدی
spot price
U
قیمت برای فروش فوری
total revenue
U
قیمت کل فروش یک کالا
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
Other Matches
woollen draper
U
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
pearlies
U
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
current standard cost
U
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software
U
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
wine seller
U
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sale maximization
U
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
U
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
underprice
U
قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index
U
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price
U
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
normal price
U
قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price
U
شبه قیمت قیمت ضمنی
last price
U
اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
optional claiming race
U
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
spiral of wages and prices
U
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
furriers
U
خز فروش پوست فروش
furrier
U
خز فروش پوست فروش
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
oligopoly
U
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
sells
U
فروش
taverner
U
می فروش
sales
U
فروش
turnover
U
کل فروش
vendition
U
فروش
turnover
U
فروش
marketing
U
فروش
sale
U
فروش
iceman
U
یخ فروش
sell
U
فروش
offtake
U
فروش
retailer
U
تک فروش
selling
U
فروش
equivalent
U
هم قیمت
equivalents
U
هم قیمت
wage price guideline
U
قیمت
wage price spiral
U
قیمت
price limit
U
حد قیمت
nominal
U
کم قیمت
high priced
U
پر قیمت
price line
U
خط قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif&
U
قیمت
invalued
U
بی قیمت
all in price
U
قیمت کل
valuing
U
قیمت
values
U
قیمت
quotation
U
قیمت
quotations
U
قیمت
treasure
U
ذی قیمت
above rubies
U
بی قیمت
priceless
U
بی قیمت
worth
U
قیمت
bourse
U
قیمت
price
U
قیمت
prices
U
قیمت
PR
U
قیمت
At the price of. At the cost of .
U
به قیمت
set (one) back
<idiom>
U
قیمت
cif
U
قیمت
cost
U
قیمت
value
U
قیمت
valueless
U
بی قیمت
forward sale
U
پیش فروش
forward sales
U
فروش سلف
fellmonger
U
پوست فروش
forward sales
U
پیش فروش
fruiterer
U
میوه فروش
lumberman
U
تیر فروش
jeweler
U
گوهر فروش
haught
U
جاه فروش
forced sale
U
فروش اجباری
forced sale
U
فروش قانونی
fleshmonger
U
گوشت فروش
flesher
U
گوشت فروش
at the point of sale
U
در نقطه فروش
auction sale
U
مزایده فروش
ballad monger
U
تصنیف فروش
alewife
U
زن ابجو فروش
linen draper
U
کتان فروش
killcalf
U
گوشت فروش
iron monger
U
اهن فروش
tobacconists
U
تنباکو فروش
tobacconist
U
تنباکو فروش
hosier
U
جوراب فروش
hucksterer
U
خرده فروش
cheesemonger
U
پنیر فروش
herborist
U
گیاه فروش
herbist
U
گیاه فروش
Pharisee
U
زهد فروش
Pharisees
U
زهد فروش
supercilious
U
خود فروش
showy
U
خود فروش
direct selling
U
فروش مستقیم
lumberer
U
تیر فروش
lumberer
U
الوار فروش
barkeep
U
مشروب فروش
clothier
U
لباس فروش
nundination
U
خرید و فروش
buying and selling
U
خرید و فروش
bucko
U
خود فروش
contract of sale
U
قرارداد فروش
coster
U
سبزی فروش
costermonger
U
میوه فروش
credit sale
U
فروش نسیه
credit sale
U
فروش قسطی
cheese monger
U
پنیر فروش
bowyer
U
کمان فروش
cash on delivery
U
فروش نقدی
cash sale
U
فروش نقدی
contract of sales
U
قرارداد فروش
corn chandler
U
گندم فروش
corn chandler
U
غله فروش
clothier
U
پوشاک فروش
cloth merchant
U
پارچه فروش
corn d.
U
غله فروش
chemic
U
دارو فروش
cornfactor
U
غله فروش
chandler
U
شمع فروش
cattleman
U
گاو فروش
credit sale
U
فروش غیرنقدی
drysalter
U
کالباس فروش
duffre
U
دست فروش
euphuist
U
فصاحت فروش
excise taxes
U
مالیات بر فروش
fellmonger
U
پوستین فروش
fish fag
U
زن ماهی فروش
consignments
U
امانت فروش
bill of sale
U
سند فروش
bill of sale
U
صورت فروش
drover
U
گله فروش
boneman
U
کهنه فروش
credit system
U
فروش اعتباری
crier
U
دست فروش
cutler
U
کارد فروش
booking clerk
U
بلیط فروش
fripperer
U
کهنه فروش
d. in second hand goods
U
دست فروش
dead market
U
بازار کم فروش
fripper
U
کهنه فروش
deed of sale
U
سند فروش
barkeeper
U
مشروب فروش
lumberman
U
الوار فروش
spot sale
U
فروش نقد
sales
U
فروش
[اقتصاد]
turnover
[British English]
U
فروش
[اقتصاد]
sales and marketing
[marketing]
U
فروش و بازاریابی
antique dealer
U
عتیقه فروش
tippler
U
نوشابه فروش
traitor to one's country
U
وطن فروش
tripeman
U
سیرابی فروش
vendition
U
اعلان فروش
whole saler
U
عمده فروش
wholeseller
U
عمده فروش
wood pavement
U
چوب فروش
BS
U
صورت فروش
paper boy
U
روزنامه فروش
paper boys
U
روزنامه فروش
salespeople
U
متصدی فروش
salesperson
U
متصدی فروش
salespersons
U
متصدی فروش
volume of sales
U
حجم فروش
foreclosure
U
فروش گرویی
newspaperman
U
روزنامه فروش
sales
{pl}
U
مقدار فروش
turn-over
U
مقدار فروش
turnover
U
مقدار فروش
volume of sales
U
مقدار فروش
sales
{pl}
U
حجم فروش
turn-over
U
حجم فروش
turnover
U
حجم فروش
mass market product
U
محصول پر فروش
pride ful
U
جاه فروش
proforma
U
سیاهه فروش
ragman
U
کهنه فروش
reseller
U
خرده فروش
retail dealer
U
خرده فروش
retail dealer
U
جزئی فروش
salability
U
قابلیت فروش
vendibility
U
قابلیت فروش
sale commission
U
کارمزد فروش
sale department
U
بخش فروش
sale department
U
قسمت فروش
sale manager
U
مدیر فروش
sale on a large scale
U
فروش زیاد
pieman
U
کلوچه فروش
perfumer
U
عطر فروش
mealman
U
ارد فروش
mealmen
U
ارد فروش
meatman
U
گوشت فروش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com