English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mixed laws U قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
riparian law U قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
company law U قوانین مربوط به شرکتها
rules of procedure U قوانین مربوط به روش جاری
adjective laws U قوانین مربوط باصول محاکمات
littoral law U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
coastel low U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
format U قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
formats U قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
r.s.c U قوانین مربوط به دادگاه یادیوان عالی معادل supremecourt of rules
operation U عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
boolean algebra U قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
belonging U متعلقات واموال دارایی
Roman law U مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
conflict of lows U در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
articles of war U قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی
statement of affairs U وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
twelve tables U الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
few men U اشخاص کمی
person perception U ادراک اشخاص
great persons U اشخاص بزرگ
omnium gatherum U مجموعه اشخاص
personas U اشخاص یک کتاب
personae U اشخاص یک کتاب
persona U اشخاص یک کتاب
so many menŠso many minds U هر چه اشخاص بیشتر
displaced persons U اشخاص پناهنده
many persons U خیلی اشخاص
knowledge of persons U شناسایی اشخاص
these people U این اشخاص
many people U خیلی اشخاص
artificial persons U اشخاص حقوقی
natural persons U اشخاص طبیعی
many a man U بسا اشخاص
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
blacklisting U صورت اشخاص بدحساب
inter alia U میان اشخاص دیگر
blacklists U صورت اشخاص بدحساب
blacklisted U صورت اشخاص بدحساب
to suck eggs U اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
withindoors U اشخاص داخل منزل
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
play off <idiom> U رفتار مختلف با اشخاص
criss-crossed U امضای اشخاص بیسواد
dog paddle U شنای اشخاص مبتدی
blacklist U صورت اشخاص بدحساب
criss-cross U امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing U امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses U امضای اشخاص بیسواد
adhominem U حمله یا اعتراض به اشخاص
panels U صورت اسامی اشخاص
offences against persons U جرائم بر علیه اشخاص
panel U صورت اسامی اشخاص
common touch U استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
subjects of international law U اشخاص حقوق بین الملل
he is not of that type U ازان قبیل اشخاص نیست
lonely hearts U اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
high-powered U مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
interested parties U اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
sucker list <idiom> U لیستی از اشخاص ساده لوح
round up U جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
One must not judge by appearances . U بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
apportionment U تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
intelligentsia U اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
dais U سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
get one's own way <idiom> U اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
anachronisms U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
acidosis U فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
anachronism U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
damage U صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
covenantor U اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
camp followers U اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
bouncer U ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncers U ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
credit union U موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
camp follower U اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
personals U بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
infants U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant U در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
governesses U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actors U هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
pandect U قوانین
regulations U قوانین
vampires U روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
talent scout U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
vampire U روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
talent scouts U کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
explanation of laws U شرح قوانین
rules of the roads U قوانین راه
statue law U قانون یا قوانین
hovering acts U قوانین ضد قاچاق
code U مجموعه قوانین
murphy's laws U قوانین مورفی
mendelian laws U قوانین مندل
interpertation of laws U تفسیر قوانین
kepler laws U قوانین کپلر
kepler's laws U قوانین کپلر
joule's laws U قوانین ژول
korte's laws U قوانین کرت
labor laws U قوانین کار
inland rules U قوانین داخلی
administrative law U قوانین اداری
admiralty law U قوانین دریایی
rules of the roads U قوانین دریانوردی
infraction of rules U نقض قوانین
succession law U قوانین وراثت
statute book U قوانین موضوعه
maritime law U قوانین دریایی
doctorine U قوانین اصلی
rules of engagement U قوانین درگیری
rules committee U کمیته قوانین
forest laws U قوانین جنگل
written laws U قوانین مدون
gas laws U قوانین گازها
remedial statutes U قوانین اصلاحی
permissive legislation U قوانین مخیره
radiation laws U قوانین تابش
conflict of laws U تعارض قوانین
conflict of lows U تعارض قوانین
competition rules U قوانین رقابت
gunnery U قوانین تیراندازی
codification U وضع قوانین
codification U تدوین قوانین
codex U مجموعه قوانین
rules of chess U قوانین شطرنج
promulgation of the laws U انتشار قوانین
company law U قوانین شرکت
newton's laws of motion U قوانین نیوتون
zipf's laws U قوانین زیف
hague rules U قوانین لاهه
feather bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
military justice U قوانین جزایی ارتش
gunnery U قوانین تیر توپخانه
s factor U ضریب اس در قوانین تیرتوپخانه
punitive article U قوانین جزایی ارتش
child labor laws U قوانین کار کودکان
codification U گرد اوری قوانین
rules of football U قوانین یا قواعد فوتبال
codification U جمع وتدوین قوانین
under these rules U بموجب این قوانین
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتون
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتن
law enforcement U اجرای قوانین [حقوقی]
physical U که قوانین نرخ بیت
laws versus tendencies U قوانین در مقابل تمایلات
sanctioned laws U قوانین یا مقررات مصوبه
ether U مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
grammars U قوانین استفاده صحیح از زمان
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
grammar U قوانین استفاده صحیح از زمان
encode U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
encodes U اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
laws of motion of capitalism U قوانین حرکت سرمایه داری
provision U قوانین سورسات رساندن مقررداشتن
message U قوانین از پیش تعریف شده که کد
messages U قوانین از پیش تعریف شده که کد
De Morgan's laws U قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
copyright U محدود شده با قوانین کپی
copyrights U محدود شده با قوانین کپی
valid U درست , طبق مجموعهای قوانین
De Morgan's laws U قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
utilitarianism U بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
the code of justinian U مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
terminal ballistics U قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
draconian U قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
leges U صورت جمع کلمه lexبمعنی قوانین
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
Talmud U مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
conform U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conformed U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforming U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforms U کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
highway dispatch U مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
representative government U حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com