English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
steering brake U قفل فرمان خود روشنی دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ctrl break U در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
sound off U فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering U فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me U فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
limpidity or limpidness U روشنی
irradiancy U روشنی
irradiance U روشنی
diaphaneity U روشنی
clarity U روشنی
clearness U روشنی
conspicuity U روشنی
fenestra U روشنی
photogenic U روشنی زا
lucidity U روشنی
perspicuity U روشنی
glim U روشنی
pellucidness U روشنی
plainess U روشنی
brightness U روشنی
liveliness U روشنی
pellucidity U روشنی
lucency U روشنی
shine U روشنی
shines U روشنی
clarification U روشنی
picturesqueness U زیبایی روشنی
daylit U روشنی روز
daylight U روشنی روز
negative glow U روشنی منفی
irradiative U روشنی دهنده
illuminative U روشنی بخش
luminous U روشنی بخش
street lightning U روشنی راه و خیابان
luminous U روشنی بخش روشن
obscurantist U مخالف روشنی فکر
To have enlightened ideas. To be an intellectual. U افکار روشنی داشتن
eclat U روشنی خیره کننده
clearness U روشنی وصاف بودن
dazzling U تابش یا روشنی خیره کننده
landing vehicle U خود روشنی دار اب خاکی
dazzles U تابش یا روشنی خیره کننده
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
dazzled U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzle U تابش یا روشنی خیره کننده
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
cascade image intensifier U تقویت کننده روشنی عکس یاشفافیت ان
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
supernovae U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovas U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernova U ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
bright anneal U روشنی ناشی از گداختن گداختن
decreeing U فرمان
sanctioned U فرمان
ordinance U فرمان
commissioning U فرمان
mark time U فرمان در جا
instituted U فرمان
at my command U به فرمان من
instituting U فرمان
institutes U فرمان
institute U فرمان
ordinances U فرمان
decree U فرمان
decrees U فرمان
drive U فرمان
drives U فرمان
sanctions U فرمان
decreed U فرمان
sanction U فرمان
commandments U فرمان
commandment U فرمان
assize U فرمان
sanctioning U فرمان
indocile U نا فرمان
precepts U فرمان
if U فرمان IF
steering U فرمان
commissions U فرمان
commission U فرمان
charters U فرمان
chartering U فرمان
chartered U فرمان
handlebar U فرمان
precept U فرمان
for U فرمان FOR
bugle call U فرمان
hest U فرمان
handle bar U فرمان
by order of U فرمان
Rd U فرمان RD
chdir U فرمان CD
MD U فرمان D
MDs U فرمان D
firman U فرمان
charter U فرمان
mkdir U فرمان D
pipes U فرمان
ship will adjust U فرمان
commanded U فرمان
worded U فرمان
command U فرمان
insubordinate U نا فرمان
rudder bar U فرمان
commands U فرمان
edicts U فرمان
word U فرمان
control U فرمان
controlling U فرمان
controls U فرمان
ordinace U فرمان
rescript U فرمان
edict U فرمان
command key U کلید فرمان
command language U زبان فرمان
cls U فرمان CLS
clicker [coll.] U فرمان از دور
command signal U علامت فرمان
channel changer [rare for: remote control] U فرمان از دور
cease fire U فرمان اتش بس
command unit U واحد فرمان
channel command U فرمان کانال
chcp U فرمان CHCP
zapper [coll.] U فرمان از دور
chkdsk U فرمان CHKDSK
remote control unit U فرمان از دور
teleguidance U فرمان از دور
ten commandments U ده فرمان موسی
remote control U فرمان از دور
battalia U فرمان جنگ
operator command U فرمان متصدی
hypotaxis U فرمان بردار
postponement U فرمان بردار
suborder U فرمان بردار
subordination U فرمان بردار
commanding U فرمان دهنده
advance march U فرمان پیش
backup U فرمان BACKUP
automatic controller U دستگاه فرمان
attrib U فرمان اتریب
at or within call U اماده فرمان
left flank march U فرمان سمت چپ رو
submission U فرمان بردار
at ease U فرمان ازاد
at call U اماده فرمان
subsumption U فرمان بردار
motor vehicle tax U فرمان اتومبیل
servo U فرمان یار
god's ordinace U فرمان خدا
steering axle U میله فرمان
give way U فرمان پاروها با هم
steering axle U میل فرمان
steering column tube U لوله فرمان
steering gear U دنده فرمان
steering gear U جعبه فرمان
steering mechanism U مکانیزم فرمان
fire order U فرمان اتش
steering shaft U محور فرمان
steering swivel U مفصل فرمان
steering worm sector U تاج فرمان
streeing column U ستون فرمان
rudder bar U فرمان هواپیما
handle bar arm U دسته فرمان
handle escutcheon U روقفلی فرمان
on the double U فرمان بدو رو
order arms U فرمان پافنگ
parade rest U فرمان ازاد
power steering U فرمان خودکار
left oblique march U فرمان میل به چپ رو
preparatory command U فرمان خبر
preparatory command U فرمان حاضرباش
radio control U فرمان رادیویی
ren U فرمان REN
repeat range U فرمان برد از نو
irade U حکم فرمان
internal command U فرمان درونی
instrument board U تخته فرمان
rise and shine U فرمان برپا
filter command U فرمان FILTER
streeing column U میل فرمان
external command U فرمان خارجی
steering lever U اهرم فرمان
in the saddle <idiom> U تحت فرمان
control surface U سطح فرمان
control ratio U نسبت فرمان
control pannel U تابلوی فرمان
control panel U تابلوی فرمان
control lever U اهرم فرمان
control grid U شبکه فرمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com