English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dissociate U قطع همکاری وشرکت
dissociates U قطع همکاری وشرکت
dissociating U قطع همکاری وشرکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
suffrage U حق رای وشرکت در انتخابات رای
collaboration U همکاری
cahoots U همکاری
synergism U همکاری
cooperation U همکاری
co-operate U همکاری
competitions U همکاری
competition U همکاری
disaffiliation U عدم همکاری
incoordinate U فاقد حس همکاری
incoordination U عدم همکاری
logrolling U همکاری متقابل
mutualism U اصول همکاری
noncooperation U عدم همکاری
pull together U همکاری کردن
logroll U همکاری کردن
synergistic U مربوط به همکاری
cooperative work U همکاری مشترک
co-operation U همکاری مشترک
collaboration U همکاری مشترک
disaffiliate U همکاری نکردن
cooperation U همکاری مشترک
synergy U همکاری یاری
synergistic U همکاری کننده
take on <idiom> U شروع به همکاری
cooperator U همکاری کننده
disassociating U همکاری نکردن
antagonistic cooperation U همکاری ناساز
assisting U یاور همکاری
assisted U یاور همکاری
teamwork U روح همکاری
close controlled U همکاری نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
coact U همکاری کردن
assist U یاور همکاری
disassociates U همکاری نکردن
disassociated U همکاری نکردن
assists U یاور همکاری
solidarity U همکاری همبستگی
disassociate U همکاری نکردن
gung-ho U آمادهی همکاری و عمل
cooperation U همکاری تشریک مساعی
keep someone on <idiom> U اجازه همکاری دادن
disassociation U عدم یا فسخ همکاری
contribution U هم بخشی همکاری وکمک
contributions U هم بخشی همکاری وکمک
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
to distance [dissociate] oneself from U دوری [قطع همکاری] کردن از
abasia U عدم همکاری عضلات محرکه
organization for european economic coopr U سازمان همکاری اقتصادی اروپا
organization for economic co opration U سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
disaffiliate U به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
synergetic U دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
consolidation psychological operation U عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
to dissociate [disassociate] oneself from somebody [something] U از کسی [چیزی] دوری [قطع همکاری] کردن
to opt in [something] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
to opt out [of something] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند یا همکاری نکنند
community relations U روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
bank giro U همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
backstabber U خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
internationalism U روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
interoperability U قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
pan american union U سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com