Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
department
U
قسمت هیئت
departments
U
قسمت هیئت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
presidium
U
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boarded
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardrooms
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury
U
هیئت داوری هیئت قضات
judicature
U
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
panelist
U
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
defferential assets
U
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
commission
U
هیئت
astronomy
U
هیئت
commissioning
U
هیئت
configurations
U
هیئت
committee
U
هیئت
configuration
U
هیئت
confranternity
U
هیئت
commissions
U
هیئت
committees
U
هیئت
corps
U
هیئت
guize
U
هیئت
panel
U
هیئت
attitudes
U
هیئت
panels
U
هیئت
attitude
U
هیئت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
institutes
U
هیئت شورا
commissions
U
هیئت مامورین
instituted
U
هیئت شورا
physique
U
ترکیب هیئت
astronomically
U
مطابق هیئت
institute
U
هیئت شورا
committees
U
هیئت یا کمیته
physiques
U
ترکیب هیئت
commissioning
U
هیئت مامورین
boarded
U
هیئت ژوری
boarded
U
هیئت کمیسیون
executive
U
هیئت رئیسه
legislative body or assembly
U
هیئت مققنه
knightage
U
هیئت شوالیه ها
commissioners
U
عضو هیئت
commission
U
هیئت مامورین
directorate
U
هیئت رئیسه
bars
U
هیئت وکلاء
hue
U
هیئت منظر
collegium
U
هیئت یا کمیته
board of directors
U
هیئت مدیره
board of directers
U
هیئت مدیره
bureaus
U
هیئت اداری
legislatures
U
هیئت مقننه
staffed
U
اعضاء هیئت
formats
U
قالب هیئت
bar
U
هیئت وکلاء
constituencies
U
هیئت موسسان
board of direcotors
U
هیئت مدیره
format
U
قالب هیئت
directorates
U
هیئت رئیسه
configurations
U
هیئت پذیری
board of trade
U
هیئت بازرگانی
staff
U
اعضاء هیئت
legislature
U
هیئت مقننه
top drawer
U
هیئت حاکمه
council ot ministers
U
هیئت وزراء
deputation
U
هیئت نمایندگی
deputations
U
هیئت نمایندگی
professoriat
U
هیئت استادان
committee
U
هیئت یا کمیته
astronomy
U
علم هیئت
staffs
U
اعضاء هیئت
astronomy
U
هیئت استرونومی
economic commission
U
هیئت اقتصادی
juries
U
هیئت منصفه
juries
U
هیئت داوران
constituency
U
هیئت موسسان
petty jury
U
هیئت منصفه
configuration
U
هیئت پذیری
diplomatic mission
U
هیئت سیاسی
hues
U
هیئت منظر
political mission
U
هیئت سیاسی
jury
U
هیئت داوران
jury
U
هیئت منصفه
faculties
U
هیئت علمی
military comission
U
هیئت نظامی
trial jury
U
هیئت منصفه
faculty
U
هیئت علمی
board
U
هیئت ژوری
board
U
هیئت کمیسیون
commissioner
U
عضو هیئت
governing bodies
U
هیئت حاکمه
governing body
U
هیئت حاکمه
executives
U
هیئت رئیسه
expeditions
U
هیئت اعزامی
bureau
U
هیئت اداری
expedition
U
هیئت اعزامی
military body
U
هیئت نظامی
instituting
U
هیئت شورا
missionaries
U
وابسته به هیئت اعزامی
white hall
U
هیئت حاکمه انگلیس
special jury
U
هیئت منصفه مخصوص
the f.
U
اعضای هیئت پزشکی
assembly
U
هیئت قانون گذاری
military body
U
هیئت رئیسه نظامی
transmute
U
تغییر هیئت دادن
transmuted
U
تغییر هیئت دادن
transmutes
U
تغییر هیئت دادن
constellation
U
هیئت صورت فلکی
transmuting
U
تغییر هیئت دادن
constellations
U
هیئت صورت فلکی
military assistance advisory group (maag
U
هیئت مستشاری نظامی
missionary
U
وابسته به هیئت اعزامی
directors
U
عضو هیئت مدیره
director
U
عضو هیئت مدیره
companies
U
دسته هیئت بازیگران
company
U
دسته هیئت بازیگران
masked balls
U
رقص با هیئت مبدل
editorial staff
U
هیئت مدیره یانویسنده
masked ball
U
رقص با هیئت مبدل
backbenchers
U
عضو هیئت قانونگذاری
juror
U
عضو هیئت منصفه
grand jury
U
هیئت منصفه عالی
delegacy
U
نماینده هیئت نمایندگان
chief executive officer
[CEO]
[American E]
U
رئیس هیئت مدیره
president of the board
[ American E]
U
رئیس هیئت مدیره
chairman of the board
[of directors/managers]
U
رئیس هیئت مدیره
electorates
U
هیئت انتخاب کنندگان
electorate
U
هیئت انتخاب کنندگان
jurors
U
عضو هیئت منصفه
grand juries
U
هیئت منصفه عالی
backbencher
U
عضو هیئت قانونگذاری
cabinet
U
هیئت وزرا اطاقک
directorates
U
هیئت مدیره ستادی
directorate
U
هیئت مدیره ستادی
to be masked
U
تدیل هیئت دادن
panel
U
هیئت تشک پالان
panels
U
هیئت تشک پالان
assize
U
هیئت قضات یا منصفه
astronomically
U
از روی علم هیئت
cabinets
U
هیئت وزرا اطاقک
cabinets
U
کابینه هیئت دولت
cabinet
U
کابینه هیئت دولت
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
discipline and adjustment board
U
هیئت تدوین مقررات انضباطی
chairmen
U
مدیر رئیس هیئت مدیره
assignees in bankruptcy
U
هیئت تصفیه امور ورشکسته
verdict
U
رای هیئت منصفه فتوی
cryptoboard
U
هیئت کشف رمز پیامها
verdicts
U
رای هیئت منصفه فتوی
privy councillor
U
عضو هیئت رایزنان سلطنتی
Soviet
U
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
astronomical
U
بیشمار وابسته به علم هیئت
Soviets
U
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
directorates
U
مقام ریاست هیئت مدیره
secretariat
U
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
secretariats
U
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
uranological
U
وابسته به هیئت و اجرام سماوی
petit jury
U
هیئت منصفه دوازده نفری
missions
U
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
astronomic
U
بیشمار وابسته به علم هیئت
chairman
U
مدیر رئیس هیئت مدیره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com