English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (782 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
steering wheel hub U قسمت میانی غربالک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
middle part U قسمت میانی
looms U قسمت میانی پارو
loom U قسمت میانی پارو
medice U قسمت میانی زمین
loomed U قسمت میانی پارو
looming U قسمت میانی پارو
amidship U قسمت میانی قایق
seated U قسمت میانی زین اسب
seats U قسمت میانی زین اسب
seat U قسمت میانی زین اسب
midgut U قسمت میانی مجرای هاضمه
trombone U شیپور دارای قسمت میانی متحرک
center piece U قسمت میانی اسباب روی میز
steering wheel U غربالک
steering wheels U غربالک
steering wheel lock U قفل غربالک
steering wheel puller U وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
mediates U میانی
midline U خط میانی
mediated U میانی
centric U میانی
centrical U میانی
median U میانی
mesial U میانی
mesne U میانی
mesail U میانی
middle deck U پل میانی
mesal U میانی
medial U میانی
mediate U میانی
mediating U میانی
innermost U میانی
center land U خط میانی
medium U میانی
center back U بک میانی
inmost U میانی
mediums U میانی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
tympanum U گوش میانی
dorsomedial U پشتی- میانی
midpoint U نقطه میانی
middle insomnia U بیخوابی میانی
middle fraction U پاره میانی
mid- U میانی وسطی
intermediate frequency U فرکانس میانی
middle fraction U جزء میانی
middle ear U گوش میانی
i.f. U فرکانس میانی
intermediate contact U کنتاکت میانی
midpoints U نقطه میانی
neutral wire U سیم میانی
halfback U بازیگرخط میانی
neutral conductor U سیم میانی
interconnection U اتصال میانی
drop keel U تیغه میانی
intermediate U عضو میانی
intermediate anneal U التهاب میانی
intermediate U طبقه میانی
intermediate distribution frame U مقسم میانی
hogging U تنش میانی
intermediate field U میدان میانی
mid U میانی وسطی
midsection U قطعه میانی
intermediate band U باند میانی
halfback U بازیگر میانی
median U سکوی میانی
tun dish throught U پاتیل میانی
buffer U حافظه میانی
interband U باند میانی
intermediate oscillation U نوسان میانی
intermediate fuse U فیوز میانی
center circle U دایره میانی
intermediate phase U فاز میانی
lower boom U تیرک میانی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
intermediate transmitter U فرستنده میانی
central reserve U سکوی میانی
central strip U نوار میانی
intermediate terminal U ترمینال میانی
middle U میانی وسطی
middles U میانی وسطی
lower boom U بوم میانی
intermediate frequency tank circuit U فرکانس میانی
intermediate image U تصویر میانی
center line U خط میانی زمین
center section U بال میانی
center wing U بال میانی
center stripe U خط میانی زمین
midfield line U خط میانی زمین
intermediate points U جهات میانی
mid flap U فلپ میانی
cut splice U پیوند میانی
intermediate office U مرکز میانی
intermediate layer U لایه میانی
meddle U میانی وسطی
meddled U میانی وسطی
middle layer U قشر میانی
meddles U میانی وسطی
intermediate link U حلقه میانی
interphase U فاز میانی
ridge rope U سیم میانی
intermediate plate U صفحه میانی
mesencephalon U مغز میانی
median income U درامد میانی
center ice circle U داره میانی زمین
centers U نقط ه میانی چیزی
middle U منطقه میانی زمین
interjacent U میانی در میان افتاده
centered U نقط ه میانی چیزی
centre U نقط ه میانی چیزی
centred U نقط ه میانی چیزی
half length illusion U خطای ادراکی میانی
intermediate roll stand U مقام نورد میانی
intermediate temperature U درجه حرارت میانی
intermediate transformer U مبدل یا ترانسفورماتور میانی
Somewhere in the darkness U جایی در میانی تاریکی
bilge board U تخته میانی قایق
center U نقط ه میانی چیزی
flankerback U بازیگر میانی جناح
center back U بازیگر میانی خط عقب
grounded neutral U سیم میانی زمین
middles U منطقه میانی زمین
insulated intermediate layer U لایه میانی عایق
interceding U پادر میانی کردن
intermediate aperiodic circuit U مدار میانی اپریودیک
intermediate frequency sensitivity U حساسیت فرکانس میانی
cif U فرمت میانی معروف
midpoint rule U قاعده نقطه میانی
intermediate frequency section U مقطع فرکانس میانی
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
intermediate frequency breakdown U شکست فرکانس میانی
dermis U غشاء میانی پوست
medium frequency motor U موتور با فرکانس میانی
intermediate frequency amplification U تقویت فرکانس میانی
vermis U قطعه میانی مخچه
intercede U پادر میانی کردن
interceded U پادر میانی کردن
intercedes U پادر میانی کردن
media U پوشش میانی سرخرگ
dorsomedial thalamus U تالاموس پشتی- میانی
intermediate repeater U تقویت کننده میانی
interband telegraphy U تلگراف باند میانی
intermediate frequency transformer U مبدل فرکانس میانی
medial layer U لایه میانی [پزشکی]
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
deep U نقطه میانی سر پیچ
rail U الت میانی در و پنجره
deeper U نقطه میانی سر پیچ
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
deepest U نقطه میانی سر پیچ
intermediate amplifier U تقویت کننده میانی
third ventricle U بطن میانی مغز
throttle U عبور قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
proxinal U نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
infection of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle ear inflammation [MEI] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
otitis media [OM] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
mesocarp U قشر میانی غلاف میوه
interband recombination U ترکیب مجدد باند میانی
king-pendant U [تیر عمودی در خرپای میانی]
mesoblast U لایه جرثومه میانی جنین
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com