Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
medice
U
قسمت میانی زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
middle part
U
قسمت میانی
looming
U
قسمت میانی پارو
looms
U
قسمت میانی پارو
loom
U
قسمت میانی پارو
loomed
U
قسمت میانی پارو
steering wheel hub
U
قسمت میانی غربالک
amidship
U
قسمت میانی قایق
midgut
U
قسمت میانی مجرای هاضمه
seats
U
قسمت میانی زین اسب
seated
U
قسمت میانی زین اسب
seat
U
قسمت میانی زین اسب
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
center line
U
خط میانی زمین
midfield line
U
خط میانی زمین
center stripe
U
خط میانی زمین
trombone
U
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
center piece
U
قسمت میانی اسباب روی میز
middles
U
منطقه میانی زمین
middle
U
منطقه میانی زمین
center ice circle
U
داره میانی زمین
grounded neutral
U
سیم میانی زمین
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
lithosphere
U
قسمت سخت زمین
center ice
U
قسمت بی طرف زمین
subgrade
U
قسمت زیربنای زمین یاصخره
half court
U
قسمت سرویس زمین تنیس
bunker
U
قسمت بدون چمن زمین گلف
bunkers
U
قسمت بدون چمن زمین گلف
nines
U
قسمت اول یادوم زمین 81 بخشی گلف
forecourts
U
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
nine
U
قسمت اول یادوم زمین 81 بخشی گلف
forecourt
U
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
neocene
U
قسمت اخیر عهد سوم زمین شناسی
boxes
U
هر کدام از شش قسمت زمین بیس بال ناشیگری در گرفتن توپ
box
U
هر کدام از شش قسمت زمین بیس بال ناشیگری در گرفتن توپ
hazard
U
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarding
U
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazards
U
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazarded
U
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
outfield
U
محوطه زمین کریکت دورترین قسمت از توپزن کریکت
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
mediate
U
میانی
mesne
U
میانی
middle deck
U
پل میانی
mesial
U
میانی
center back
U
بک میانی
inmost
U
میانی
centrical
U
میانی
mesail
U
میانی
midline
U
خط میانی
mediates
U
میانی
center land
U
خط میانی
medium
U
میانی
mesal
U
میانی
mediating
U
میانی
median
U
میانی
mediated
U
میانی
innermost
U
میانی
centric
U
میانی
medial
U
میانی
mediums
U
میانی
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
halfback
U
بازیگر میانی
central strip
U
نوار میانی
center wing
U
بال میانی
meddled
U
میانی وسطی
center section
U
بال میانی
interconnection
U
اتصال میانی
i.f.
U
فرکانس میانی
median income
U
درامد میانی
mesencephalon
U
مغز میانی
central reserve
U
سکوی میانی
meddles
U
میانی وسطی
meddle
U
میانی وسطی
lower boom
U
تیرک میانی
halfback
U
بازیگرخط میانی
middle fraction
U
جزء میانی
lower boom
U
بوم میانی
drop keel
U
تیغه میانی
intermediate oscillation
U
نوسان میانی
intermediate office
U
مرکز میانی
intermediate link
U
حلقه میانی
intermediate layer
U
لایه میانی
intermediate fuse
U
فیوز میانی
intermediate frequency tank circuit
U
فرکانس میانی
median
U
سکوی میانی
midpoint
U
نقطه میانی
midpoints
U
نقطه میانی
tympanum
U
گوش میانی
neutral wire
U
سیم میانی
hogging
U
تنش میانی
intermediate phase
U
فاز میانی
interphase
U
فاز میانی
buffer
U
حافظه میانی
cut splice
U
پیوند میانی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
mid
U
میانی وسطی
intermediate
U
عضو میانی
mid-
U
میانی وسطی
intermediate
U
طبقه میانی
intermediate terminal
U
ترمینال میانی
intermediate points
U
جهات میانی
intermediate plate
U
صفحه میانی
neutral conductor
U
سیم میانی
intermediate frequency
U
فرکانس میانی
intermediate field
U
میدان میانی
midsection
U
قطعه میانی
middle
U
میانی وسطی
intermediate band
U
باند میانی
interband
U
باند میانی
dorsomedial
U
پشتی- میانی
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
middle layer
U
قشر میانی
middle fraction
U
پاره میانی
middle ear
U
گوش میانی
mid flap
U
فلپ میانی
center circle
U
دایره میانی
middles
U
میانی وسطی
intermediate contact
U
کنتاکت میانی
intermediate anneal
U
التهاب میانی
tun dish throught
U
پاتیل میانی
intermediate image
U
تصویر میانی
intermediate distribution frame
U
مقسم میانی
ridge rope
U
سیم میانی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
medial layer
U
لایه میانی
[پزشکی]
media
U
پوشش میانی سرخرگ
interceding
U
پادر میانی کردن
interceded
U
پادر میانی کردن
intercede
U
پادر میانی کردن
flankerback
U
بازیگر میانی جناح
half length illusion
U
خطای ادراکی میانی
middle lintel in window
U
وادار میانی پنجره
cif
U
فرمت میانی معروف
intercedes
U
پادر میانی کردن
midpoint rule
U
قاعده نقطه میانی
dermis
U
غشاء میانی پوست
medium frequency motor
U
موتور با فرکانس میانی
central concrete membrane
U
پرده میانی بتنی
interjacent
U
میانی در میان افتاده
intermediate frequency sensitivity
U
حساسیت فرکانس میانی
interband telegraphy
U
تلگراف باند میانی
intermediate frequency amplification
U
تقویت فرکانس میانی
insulated intermediate layer
U
لایه میانی عایق
dorsomedial thalamus
U
تالاموس پشتی- میانی
Somewhere in the darkness
U
جایی در میانی تاریکی
intermediate roll stand
U
مقام نورد میانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com