English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
focsle U قسمت جلوکشتی که درزیرعرشه واقع شده وملوانان درانجابسرمیبرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subaerial U واقع در قسمت سطحی خاک
withers U قسمت واقع بین استخوانهای کتف
land's end U دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
smart money U غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
in reality U در واقع
substantially U در واقع
As it were U در واقع
bestead U واقع
indeed U در واقع
situating U واقع در
postmortem U پس از واقع
situates U واقع در
post mortem U پس از واقع
situate U واقع در
situated or situate U واقع
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
flight from reality U واقع گریزی
realism U واقع گرائی
extreme position U واقع درمنتهاالیه
realism U واقع گرایی
to come to pass U واقع شدن
realism U واقع بینی
objectivity U واقع بینی
extraception U واقع نگری
shipside U واقع در کنارکشتی
initiatory U واقع در اول
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
sublunar U واقع در زیرقمر
precordial U واقع در پیش دل
haemal U واقع درسوی دل
subjacent U واقع در زیر
realists U واقع گرا
realists U واقع بین
realist U واقع گرا
realist U واقع بین
hypodermal U واقع در زیرپوست
procephalic U واقع در جلو سر
situated U واقع در جایگزین
vertical U واقع در نوک
nether U واقع در پایین
postern U واقع درعقب
set U واقع شده
sets U واقع شده
setting up U واقع شده
sincipital U واقع در جلوی سر
to take place U واقع شدن
take place U واقع شدن
superjacent U واقع درفوق
covenant U واقع شود
covenants U واقع شود
sinisteral U واقع درسمت چپ
situated or situate U واقع شده
nether U واقع در زیر
situated U واقع شده در
life like U واقع نما
mean U واقع دروسط
meanest U واقع دروسط
intradermal U واقع در زیرپوست
initialing U واقع در اغاز
intramontane U واقع در کوهستان
initialled U واقع در اغاز
onshore U واقع در ساحل
occur U واقع شدن
capsulate U واقع درکپسول
centric U واقع درمرکز
trumped up U خلاف واقع
initialed U واقع در اغاز
limitrophe U واقع در مرز
intralogical U واقع در حدودمنطق
intradermic U واقع در زیرپوست
yonder U واقع درانجا
untrue U خلاف واقع
located inside U تو واقع شده
trumped-up U خلاف واقع
down-to-earth U واقع بین
axile U واقع درمحور
down to earth U واقع بین
initial U واقع در اغاز
dereism U واقع گریزی
lies U واقع شدن
vega U نسر واقع
vanward U واقع درجلو
intervascular U واقع در میان رگ ها
initials U واقع در اغاز
meaner U واقع دروسط
transpontine U واقع در انسوی پل
hinder U واقع درعقب
hindered U واقع درعقب
hindering U واقع درعقب
lumbar U واقع در کمر
hinders U واقع درعقب
it lies on the east of U در خاور واقع
lied U واقع شدن
lie U واقع شدن
osculant U واقع شونده
occurred U واقع شدن
realistically U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
realistic U واقع گرایانه
realistic U واقع بین
occurring U واقع شدن
initialling U واقع در اغاز
occurs U واقع شدن
dichasial U واقع در دو طرف
alpha lyrae U نسر واقع
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
pragmatics U فعال واقع بین
interscapular U واقع در میان دو کتف
interplanetary U واقع در بین سیارات
intermundane U واقع در میان دو جهان
intermural U واقع در میان دیوارها
intermontane U واقع در میان دو کوه
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
interdigital U واقع در میان انگشتان
interdental U واقع در میان دو دندان
interjacent U در میان واقع شونده
interfacial U واقع در میان دورو
interdigitate U واقع در میان انگشتان
premedian U واقع در نیمه قدامی
pantropic U واقع در مناطق حاره
nodal U واقع درنزدیک گره
intertribal U واقع در میان قبیله ها
moral realism U واقع نگری اخلاقی
interurban U واقع در میان شهرها
it never occurred again U دیگر واقع نشد
midship U واقع درمیان کشتی
midmost U واقع در عین وسط
middlemost U واقع در عین وسط
mid most U واقع در عین وسط
intra uterine U واقع در درون زهدان
intracellular U واقع در درون سلول
lobar U واقع در قسمتهای ریه
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
pantropical U واقع در مناطق حاره
interseptal U واقع در میان پره ها
premedial U واقع در نیمه قدامی
mediating U درمیان واقع شدن
prehepatic U واقع در جلو جگر
precostal U واقع در پیش دنده ها
mediates U درمیان واقع شدن
pre ocular U واقع در جلو چشم
mediated U درمیان واقع شدن
downstairs U واقع در طبقه زیر
ultramarine U واقع در انسوی دریا
mediate U درمیان واقع شدن
intermediate U در میان واقع شونده
intervertebral U واقع در میان مهره ها
postcardinal U واقع در پشت قلب
interseptal U واقع در میان جدارها
intratelluric U واقع در درون زمین
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
acceptableness U مقبول واقع شدن
worked U موثر واقع شدن
work U موثر واقع شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com