Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
administrative services
U
قسمتهای اداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
services
U
قسمتهای اداری ادارات نظامی
Other Matches
station list
U
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
bureaucreacy
U
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet
U
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucracy
U
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracies
U
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy
U
حکومت اداری تاسیسات اداری
workdays
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
weapon troops
U
قسمتهای ادوات
military services
U
قسمتهای نظامی
innards
U
قسمتهای داخلی
signal services
U
قسمتهای مخابراتی
sang banshin
U
قسمتهای دست
field commands
U
قسمتهای رزمی
alate
U
دارای قسمتهای جناحی
reserve components
U
قسمتهای احتیاط ارتش
syntax
U
هم اهنگی قسمتهای مختلف
modular
U
دارای قسمتهای کوچک
in other sectors
U
در قسمتهای دیگر جبهه
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
weed
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
adnexa
U
قسمتهای متصل بهم زائده
pared
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pare
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
anisometric
U
دارای قسمتهای غیر متقارن
pares
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
weeded
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeding
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
chemosphere
U
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
comparmentalize
U
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
bowdlerization
U
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
reconditioned
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
hop stop and jump
U
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
gambusia
U
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
check off list
U
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
bilge blocks
U
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
reconditions
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
recondition
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
upgrading
U
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
reddendo singula singulis
U
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
mullion
U
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
munnion
U
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
principal parts
U
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
lymphmatosis
U
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
threads
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
bow string truss
U
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
FDISK
U
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
degradation
U
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
cumulo nimbus
U
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
offsets
U
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
bureaucrat
U
اداری
formal
U
اداری
administerial
U
اداری
departmental
U
اداری
executory
U
اداری
bureaucrats
U
اداری
official
U
اداری
administrative
U
اداری
information hiding
U
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
office hours
U
ساعات اداری
official communications
U
مکاتبات اداری
management expenses
U
مخارج اداری
office building
U
ساختمان اداری
malfeasance
U
خطای اداری
office computer
U
کامپیوتر اداری
office work
U
کار اداری
overhead gharges
U
هزینه اداری
prefectoral
U
وابسته به اداری
office chair
U
مبل اداری
prefectorial
U
وابسته به اداری
prefecture
U
حوزه اداری
service element
U
عنصر اداری
a white collar job
U
کار اداری
office chair
U
صندلی اداری
bureaucrat
U
مامور اداری
administrative march
U
راهپیمایی اداری
administrative channels
U
طرق اداری
administrative movement
U
حرکت اداری
administrative channels
U
مجاری اداری
administrative order
U
دستور اداری
administrative publications
U
نشریات اداری
administrative services
U
خدمات اداری
officialdom
U
سیستم اداری
administrative capacity
U
فرفیت اداری
administrative budget
U
بودجه اداری
administrative approval
U
موافقتنامه اداری
administrative command
U
یکان اداری
administrative law
U
حقوق اداری
bureaucrats
U
مامور اداری
administrative flight
U
هواپیمای اداری
paperwork
U
تشریفات اداری
administrative flight
U
پرواز اداری
bureaus
U
هیئت اداری
officially
U
از طریق اداری
administrative escort
U
ناو اداری
bureau
U
هیئت اداری
red tape
U
فرمالیته اداری
administrative law
U
قوانین اداری
administrative tribunal
U
دادگاه اداری
administrative net
U
شبکه اداری
circular letter
U
نامه اداری
administrative command
U
فرماندهی اداری
administratively
U
بطور اداری
departmental intelligence
U
اطلاعات اداری
departmentally
U
ازلحاظ اداری
unofficial
U
غیر اداری
officialism
U
سیستم اداری
circular letter
U
بخشنامه اداری
bureaucreat
U
گماشته اداری
administration building
U
قسمت اداری
business hours
U
ساعت اداری
administration building
U
ساختمان اداری
officialism
U
رسمیت مقررات اداری
Outside office hours.
U
خارج از وقت اداری
placeman
U
صاحب منصب اداری
general administration cost
U
هزینه عمومی اداری
administrative landing
U
پیاده شدن اداری
officers
U
مامور کارمند اداری
extra official
U
بیرون ازوفایف اداری
administrative escort
U
ناو اسکورت اداری
administrative data processing
U
پردازش دادههای اداری
office swivel chair
U
صندلی گردان اداری
provisional order
U
دستور موقت اداری
office information system
U
سیستم اطلاعات اداری
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
deck department
U
قسمت اداری ناو
service echelon
U
رده اداری و خدماتی
officer
U
مامور کارمند اداری
bureaucratic
U
وابسته به امور اداری
key personnels
U
کادر اداری اصلی
design heuristics
U
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
ministerial
U
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
administrative shippings
U
ارسال اماد به طریق اداری
formal
U
مقید به اداب ورسوم اداری
red tapism
U
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
administrative lead time
U
زمان اداری دریافت اماد
disciplinary court
U
دادگاه انتظامی محکمه اداری
superstructures
U
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative storage
U
انبار کردن به طریق اداری
administrative(financial,legal)process.
U
جریان اداری (مالی .حقوقی )
formally
U
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
bureaucrasy
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
superstructure
U
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
genitourinary
U
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
bureaucracies
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
generals
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrat
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative acceptees
U
پرسنل قبول شده از نظر اداری
bureaucrats
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
administrative segregation
U
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
professional service
U
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
admin
U
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station
U
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
field services
U
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
capitulary
U
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
nihilism
U
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
health services
U
خدمات بهداری قسمتهای بهداری
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
partite
U
منقسم به قسمتهای جدا جدا
workflow
U
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
federal government
U
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
operating slide
U
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
nepotism
U
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
brief case
[briefcase]
U
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
attache case
U
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
interdict
U
حکم نهی حکم اداری
office automation
U
خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
apparatus
[machinery]
U
سازمان
[سازمان اداری ]
armed services
U
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com