Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I have a short trip ahead.
U
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it fell to my lot to go
U
قرار شد من بروم
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
gradine
U
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
Gothic Revival
U
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
the incidents of a journey
U
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
treks
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trip
U
مسافرت مسافرت کردن
tripped
U
مسافرت مسافرت کردن
trips
U
مسافرت مسافرت کردن
it fell to my lot to go
U
من شد که بروم
let me go
U
بروم
iam a to go
U
میترسم بروم
i ougth to go
U
باید بروم
i ought to go
U
باید بروم
let me go
U
بگذار بروم
i made up my mind to go
U
بر ان شدم که بروم
i must go
U
باید بروم
i can go
U
میتوانم بروم
iam d. to go
U
مایلم بروم
i will go
U
که بروم میروم
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
he insisted on me to go
U
اصرار کرد که بروم
He advised (urged) me to go.
U
به من توصیه کرد که بروم
he gave me a sign to go
U
اشاره کرد که بروم
i am unwilling to go
U
راضی نیستم بروم
She asked me in (inside the house).
U
تعارفم کرد بروم بو
I must leave at once.
باید فورا بروم.
in order that i may go
U
برای اینکه بروم
byzantine
U
وابسته بروم شرقی
i agreed to go
U
حاضر شدم بروم
i may go
U
ممکن است بروم
i am reluctant to go
U
میل ندارم بروم
shall i go?
U
ایا باید بروم
How do I get to this place / this address?
U
چطور می تونم به ... بروم؟
i am unwilling to go
U
مایل نیستم بروم
i am purposed to go
U
در نظر دارم بروم
How do I get to ... ?
چطور می تونم به ... بروم؟
i am purposed to go
U
قصد دارم بروم
i made up my mind to go
U
نصمیم گرفتم که بروم
i am bend on going
U
مصمم هستم بروم
may i go yes you may
U
ایا ممکن است من بروم
i had barely time to get out
U
همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
I must be going now.
U
الان دیگه باید بروم
I wI'll be damned if I ll go .
U
لعنت برمن اگه بروم
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
I am thinding of going to Europe.
U
خیال دارم به اروپ؟ بروم
How do I get to city center?
U
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
He arrived just as I was about to go .
U
درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
You wont catch me going to his house .
U
غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
Can I get there on foot?
U
آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
I dont have time to go to the movies .
U
فرصت نمی کنم به سینما بروم
concise ness
U
کوتاهی
transience
U
کوتاهی
defaulting
U
کوتاهی
shortness
U
کوتاهی
dwarfishness
U
کوتاهی
defaults
U
کوتاهی
defaulted
U
کوتاهی
default
U
کوتاهی
brachylogy
U
کوتاهی
transience or cy
U
کوتاهی
succinctness
U
کوتاهی
brevity
U
کوتاهی
lowness
U
کوتاهی
abridgement
U
کوتاهی
non feasnce
U
کوتاهی
delinquency
U
کوتاهی
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
Can I drive to the centre of town?
U
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Can I go earlier today, just as a special exception?
U
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Now it is about time to head home!
U
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
he did his level best
U
کوتاهی نکرد
failure
U
کوتاهی قصور
defult
U
کوتاهی ورزیدن
non feasor
U
کوتاهی کننده
shorrcomer
U
کوتاهی کننده
failures
U
کوتاهی قصور
defaulter
U
کوتاهی کننده
defaulters
U
کوتاهی کننده
failings
U
درصورت کوتاهی از
compend
U
کوتاهی اختصار
negligence
U
قصور کوتاهی
compendium
U
مختصر کوتاهی
failing
U
درصورت کوتاهی از
in a short time
U
در یک مدت کوتاهی
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
iam impatient to go
U
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
skateboard
U
وسیله کوتاهی با 4 قرقره
for a short time
U
بری مدت کوتاهی
skateboards
U
وسیله کوتاهی با 4 قرقره
curtness
U
کوتاهی وتندی سخن
locomotion
U
مسافرت
journeying
U
مسافرت
tours
U
مسافرت
tour
U
مسافرت
toured
U
مسافرت
touring
U
مسافرت
journey
U
مسافرت
travels
U
مسافرت
traveled
U
مسافرت
journeyed
U
مسافرت
travel
U
مسافرت
journeys
U
مسافرت
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
i had half a mind to go
U
چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
impulses
U
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
to go for a spin
U
با خودرو گردش کوتاهی کردن
impulse
U
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
to be in d.
U
کوتاهی درانجام وفیفه کردن
hard hack
U
بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
river trip
U
مسافرت رودخانه ای
dromomania
U
جنون مسافرت
hitchhike
U
مسافرت مفتی
visits
U
مسافرت معاینه
visited
U
مسافرت معاینه
peregrination
U
مسافرت دور
jaunt
U
مسافرت کوچک
jaunts
U
مسافرت کوچک
royal progress
U
مسافرت شاهانه
peregrinations
U
مسافرت دور
walkabouts
U
مسافرت پیاده
walkabout
U
مسافرت پیاده
passport
U
اجازه مسافرت
trip ticket
U
بلیط مسافرت
passports
U
اجازه مسافرت
visit
U
مسافرت معاینه
i will do my possible
U
هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
initial
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialed
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialing
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialling
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
trunk hose
U
شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
initials
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
impulsive
U
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
initialled
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
to step out
U
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
all-expense tour
U
مسافرت بسته بندی
Get ready for the journey(trip)
U
برای مسافرت حاضر شو
campaign
U
مسافرت درداخل کشور
campaigned
U
مسافرت درداخل کشور
sail
U
مسافرت با قایق بادی
package holiday
U
مسافرت بسته بندی
campaigns
U
مسافرت درداخل کشور
package tour
U
مسافرت بسته بندی
holiday at the seaside
[British]
U
مسافرت کنار دریا
travelogs
U
سخنرانی درباره مسافرت
travelogue
U
سخنرانی درباره مسافرت
camel
U
مسافرت کردن باشتر
churchills v to moscow
U
مسافرت چرچیل به مسکو
train journey from ... over ... to ...
U
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
camels
U
مسافرت کردن باشتر
port
U
مامن مبدا مسافرت
To travel night and day .
U
شب وروز مسافرت کردن
trip ticket
U
برگه اجازه مسافرت
campaigning
U
مسافرت درداخل کشور
trial trip
U
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
sailed
U
مسافرت با قایق بادی
sailings
U
مسافرت با قایق بادی
traversabel
U
سخنرانی درباره مسافرت
yachting
U
مسافرت با قایق تفریحی
travelogues
U
سخنرانی درباره مسافرت
holiday by the seaside
[British]
U
مسافرت کنار دریا
transients
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
trundle bed
U
تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
transient
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
roadability
U
راهواری قابل مسافرت در جاده
waybill
U
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
riding
U
گردش و مسافرت لنگر گاه
We have a long journey before us .
U
مسافرت طولانی در پیش داریم
foy
U
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
knickers
U
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
to pause
U
[برای مدت کوتاهی]
در انجام کاری توقف کردن
interspinalis
U
ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
led line
U
خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
itinerate
U
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
commutes
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuting
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
passenger mile
U
طول راه مسافرت به حسب میل
mal de mer
U
سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
stow away
U
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
commuted
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
roadworthy
U
اماده مسافرت قابل سفر کردن
commute
U
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
astronautics
U
مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
I travel tomorrow
[afternoon]
.
U
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
loader
U
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
transient
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com