English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
central position U قرارگاه مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters U شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
subbase U قرارگاه
headquarters U قرارگاه
headquarter U قرارگاه
general headquarters U قرارگاه کل
setting U قرارگاه
settings U قرارگاه
alternate headquarters U قرارگاه یدکی
posted U پادگان قرارگاه
headquarters detachment U بخش قرارگاه
headquarters battery U اتشبار قرارگاه
headquarters company U گروهان قرارگاه
headquarters detachment U قسمت قرارگاه
post- U پادگان قرارگاه
post U پادگان قرارگاه
matrix or matrices U قرارگاه گوهر
posts U پادگان قرارگاه
hen roost U قرارگاه مرغان
headquarters U قرارگاه فرماندهی
allied headquarters U قرارگاه متفقین
brigade headquarters U قرارگاه تیپ
commands U یکان قرارگاه عمده
allied headquarters U قرارگاه کشورهای هم پیمان
settings U جای نگین قرارگاه
commanded U یکان قرارگاه عمده
command U یکان قرارگاه عمده
setting U جای نگین قرارگاه
establishment U محل کار برقرار کردن قرارگاه
establishments U محل کار برقرار کردن قرارگاه
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
reconstitution site U قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
routing indicator U گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
command axis U محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
combatcommand U فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
axial position U حالت محوری قرارگاه محوری
engine mounting U نصب موتور قرارگاه موتور
centrical U مرکزی
focal line U خط مرکزی
core U مرکزی
cores U مرکزی
central U مرکزی
cl U خط مرکزی
axial U مرکزی
focal U مرکزی
centerline U خط مرکزی
centre pocket U مرکزی
central pumping station U مرکزی
boost coil U کوئل مرکزی
central office U دفتر مرکزی
center U گروه مرکزی
center base U میدان مرکزی
central position U وضعیت مرکزی
central site U سایت مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
central government U حکومت مرکزی
mainframe U پردازنده مرکزی
mainframes U پردازنده مرکزی
central station U نیروگاه مرکزی
central load U بار مرکزی
central sulcus U شیار مرکزی
central canal U مجرای مرکزی
central city U شهر مرکزی
central control desk U میزفرمان مرکزی
central heating U گرمایش مرکزی
central heating U حرارت مرکزی
central fissure U شیار مرکزی
central gyrus U شکنج مرکزی
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
eccentricities U برون مرکزی
center distance U فاصله مرکزی
axial pressure U فشار مرکزی
central bank U بانک مرکزی
centrosymmetric U متقارن مرکزی
eccentricity U برون مرکزی
central head U فشار مرکزی
central convolution U شکنج مرکزی
spherical angle U زاویه مرکزی
nucleus U لب هسته مرکزی
nuclei U لب هسته مرکزی
fore and aft center line U خط مرکزی سراسری
head office U دفتر مرکزی
fovea centralis U فرورفتگی مرکزی
holding company U شرکت مرکزی
head office U اداره مرکزی
central U کامپیوتر مرکزی
central U تلفن چی مرکزی
subcentral U زیر مرکزی
three centred curve U منحنی سه مرکزی
three center bonding U پیوند سه مرکزی
state government U دولت مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
centralized plan U پلان مرکزی
central terminal U پایانه مرکزی
centralist U مرکزی نگر
centrically U بطور مرکزی
centrifugal U گریز از مرکزی
concourse U تالار مرکزی
centralists U مرکزی نگر
centripetal U جانب مرکزی
centrum U جسم مرکزی
centralism U مرکزی نگری
centre game U بازی مرکزی
directrix U خط تیر مرکزی
unit central processing U واحد پردازش مرکزی
statolatry U حمایت ازقدرت مرکزی
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
cento U سازمان پیمان مرکزی
axis of the bore U محور مرکزی لوله
center of gravity axis U محور ثقل مرکزی
inner city U بخش مرکزی شهر
inner cities U بخش مرکزی شهر
center U وسط ونقطه مرکزی
GHQ U مخفف ستاد مرکزی
vertical center line illusion U خطای خط قائم مرکزی
the middlands U استانهای مرکزی انگلستان
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
central mass storage U انباره انبوه مرکزی
cns U دستگاه عصبی مرکزی
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
central planning U برنامه ریزی مرکزی
central processing unit U واحد پردازش مرکزی
centre pawns U پیادههای مرکزی شطرنج
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
geocentric system U دستگاه زمین مرکزی
heliocentric system U دستگاه خورشید مرکزی
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
rimland U حومه ناحیه مرکزی
precentral gyrus U شکنج پیش مرکزی
one shot pump U پمپ روغن مرکزی
multicenter binding U پیوند چند مرکزی
geocentric U دوران زمین مرکزی
central control panel U تابلوی مرکزی کنترل
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
golds U دایره مرکزی هدف
post offices U اداره مرکزی پست
naves U تالار مرکزی صحن
post office U اداره مرکزی پست
heartlands U منطقه مرکزی وحیاتی
heartland U منطقه مرکزی وحیاتی
conurbations U شهر مهم مرکزی
conurbation U شهر مهم مرکزی
core U هسته مرکزی مفتول
cores U هسته مرکزی مفتول
centered U وسط ونقطه مرکزی
centers U وسط ونقطه مرکزی
centred U وسط ونقطه مرکزی
gold U دایره مرکزی هدف
nave U تالار مرکزی صحن
downtown U قسمت مرکزی شهر
centre U وسط ونقطه مرکزی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
keels U ستون عرضی مرکزی ناو
Ivory Coast U کرانهی مرکزی و غربی افریقا
directrix U خط مرکزی منطقه اتش توپ
central railway station U ایستگاه مرکزی راه اهن
central planning team U تیم طرح ریزی مرکزی
x ring U دایره مرکزی هدف تیراندازی
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
geothermic U وابسته به حرارت مرکزی زمین
geothermal U وابسته به حرارت مرکزی زمین
king's yellow U مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
osset U اریایی نژادان قفقاز مرکزی
radian U زاویه مرکزی قوس دایره
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
geocentric U دارای مرکزی در زمین زمینی
general posr office U اداره مرکزی پست در لندن
pecans U درخت گردوی امریکای مرکزی
keel U ستون عرضی مرکزی ناو
high asia U قسمت بلند و مرکزی امریکا
pecan U درخت گردوی امریکای مرکزی
central food preparation facility U کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
danish gambit U گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
totalism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
totalitarianism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
wing section U بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
abneural U واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
central air data U مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
centered U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
centers U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
cpu U Unit Processing Central واحد پردازش مرکزی
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
centre U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
crom U قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
centred U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
slovak U نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com