Perdic | قدرت دی الکتریک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	dielectric strength U	قدرت دی الکتریک

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	empowering U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
	empower U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
	empowered U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
	empowers U	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
	dielectric U	دی الکتریک
	dielectric loss factor meter U	دی الکتریک
	k U	ثابت دی الکتریک
	electric foil U	فلوره الکتریک
	relative permittivity U	ضریب دی الکتریک
	permittivity U	ثابت دی الکتریک
	faradization U	تحریک با الکتریک
	mica dielectric U	دی الکتریک میکا
	ideal dielectric U	دی الکتریک ایده ال
	faradism U	تحریک با الکتریک
	dielectric strength U	استحکام دی الکتریک
	condenser dielectric U	دی الکتریک خازن
	dielectric constant U	ثابت دی الکتریک
	dielectric absorption U	جذب دی الکتریک
	dielectric current U	جریان دی الکتریک
	dielectric loss U	اتلاف دی الکتریک
	dielectric hysteresis U	پسماند دی الکتریک
	low loss capacitor U	خازن با تلفات دی الکتریک کم
	relative dielectric constant U	ثابت دی الکتریک نسبی
	dischrger U	الت تولید جریان الکتریک
	creativeness U	قدرت خلاقه قدرت ابداع
	photo electric U	وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
	omnibus wire U	سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
	electro statics U	علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
	rheometer U	الت سنجش سرعت جریانهای الکتریک یا خون
	voltages U	نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
	voltage U	نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
	dictatorship of proletariat U	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
	countervailing power U	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
	authoritarainism U	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
	dielectric heating U	گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
	radar discrimination U	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
	gradient circuit U	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
	diode U	قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
	strong arm U	قدرت
	forcing U	قدرت
	forces U	قدرت
	force U	قدرت
	tensions U	قدرت
	tension U	قدرت
	nerve U	قدرت
	nerves U	قدرت
	potency U	قدرت
	commanding U	با قدرت
	posse U	قدرت
	posses U	قدرت
	energy U	قدرت
	capability U	قدرت
	strong-arm U	قدرت
	inauthoritative U	بی قدرت
	zing U	قدرت
	vigour U	قدرت
	godown U	قدرت
	might U	قدرت
	strengths U	قدرت
	strength U	قدرت
	strenght U	قدرت
	power takeoff U	قدرت
	power U	قدرت
	powers U	قدرت
	vis U	قدرت
	vim U	قدرت
	vigor U	قدرت
	will power <idiom> U	قدرت
	sovereignty U	قدرت
	authority U	قدرت
	ability U	قدرت
	powered U	قدرت
	abilities U	قدرت
	energies U	قدرت
	powering U	قدرت
	effective power U	قدرت موثر
	explosive energy U	قدرت انفجار
	engine performance U	قدرت موتور
	fire power U	قدرت اتش
	fasces U	قدرت مجازات
	engine power U	قدرت موتور
	explosive force U	قدرت انفجار
	emissive power U	قدرت صدور
	economic power U	قدرت اقتصادی
	economic potential U	قدرت اقتصادی
	driving power U	قدرت محرکه
	cutting power U	قدرت برش
	high power transistor U	ترانزیستور قدرت
	cutting capacity U	قدرت برش
	countervailing power U	قدرت همسنگ
	conveying capacity U	قدرت انتقال
	cogency U	قدرت عقیده
	circuit breaking capacity U	قدرت قطع
	bond strength U	قدرت پیوند
	benumb U	بی قدرت کردن
	bearing capacity U	قدرت تحمل
	basicity U	قدرت بازی
	authority symbol U	نماد قدرت
	damping power U	قدرت میرایی
	deglutition U	قدرت بلع
	destructivity U	قدرت تخریب
	dielectric power U	قدرت دی الکتریکی
	combat power U	قدرت رزمی
	diagonal power U	قدرت قطری
	detection range U	قدرت اکتشافی
	detectability U	قدرت اشکارسازی
	authority figure U	مظهر قدرت
	super power U	ابر قدرت
	prepotency U	قدرت کامل
	prepotence U	قدرت کامل
	voltage source U	منبع قدرت
	will to power U	قدرت خواهی
	power transmission U	انتقال قدرت
	power test U	ازمون قدرت
	power supplay U	منبع قدرت
	power structure U	ساخت قدرت
	power stroke U	مرحله قدرت
	power source U	منبع قدرت
	power outege U	قطع قدرت
	power loss U	گمگشتگی قدرت
	power loss U	تلف قدرت
	puissance U	توان قدرت
	rating plate U	پلاک قدرت
	strenght U	قدرت شدت
	source of power U	منبع قدرت
	social power U	قدرت اجتماعی
	seapower U	قدرت دریایی
	sea power U	قدرت بحری
	the finger of god U	قدرت خدا
	scepter U	قدرت یا اقتدارسلطنتی
	scattering power U	قدرت پراکندگی
	saber rattling U	قدرت نمایی
	useful power U	قدرت مفید
	retentivity U	قدرت نگهداری
	resolving power U	قدرت تفکیک
	refractive power U	قدرت شکست
	reflecting power U	قدرت انعکاس
	power function U	تابع قدرت
	power factor U	ضریب قدرت
	power distribution U	پخش قدرت
	high powerd money U	پول پر قدرت
	high power transformer U	ترانسفورماتور قدرت
	high power microscope U	میکروسکوپ پر قدرت
	high power engine U	موتورپر قدرت
	hiding power U	قدرت پوشش
	receptivity U	قدرت پذیرش
	like a ton of bricks <idiom> U	به شدت یا با قدرت
	power switch U	کلید قدرت
	heavy current circuit breaker U	کلید قدرت
	heam yoei vooly U	تئوری قدرت
	gripping power U	قدرت مهارکنندگی
	great power U	کشور با قدرت
	generator output U	قدرت مولد
	fluxing power U	قدرت سیلان
	horse power U	قدرت اسب
	imperium U	قدرت مطلقه
	power dissipation U	اتلاف قدرت
	power consumption U	مصرف قدرت
	power cable U	کابل قدرت
	pi accepting U	قدرت پی پذیری
	world power U	قدرت دنیوی
	palgwe U	فوق قدرت
	monopoly power U	قدرت انحصاری
	world power U	قدرت جهانی
	low power transistor U	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
	low power stage U	طبقه کم قدرت
	will-power U	قدرت اراده
	ionic strength U	قدرت یونی
	input power U	قدرت ورودی
	increase of power U	افزایش قدرت
	fire power U	قدرت تیراندازی
	heavens U	قدرت پروردگار
	full U	تمام قدرت
	fullest U	تمام قدرت
	solvency U	قدرت حلالپوشی
	creativity U	قدرت خلاقه
	can U	قدرت داشتن
	canning U	قدرت داشتن
	cans U	قدرت داشتن
	resolution U	قدرت تشخیص
	resolutions U	قدرت تشخیص
	purchasing power U	قدرت خرید
	power U	قدرت نیرو
	absorption power U	قدرت جذب
	creativity U	قدرت ابداع
	sights U	قدرت دید
	authoritarianism U	قدرت طلبی
	firepower U	قدرت شلیک
	powering U	قدرت نیرو
	enterprises U	قدرت اقدام
	enterprise U	قدرت اقدام
	powers U	قدرت نیرو
	leverage U	قدرت نفوذ
	on U	در اوج قدرت
	acidity U	قدرت اسیدی
	superpowers U	ابر قدرت
	heaven U	قدرت پروردگار
	powered U	قدرت نیرو
	superpower U	ابر قدرت
	power failure U	قطع قدرت