English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
initiative U قدرت انجام عمل ابتکار عمل
initiatives U قدرت انجام عمل ابتکار عمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
origination U ابتکار
improvisation U ابتکار
originationu U ابتکار
lash up U ابتکار
novation U ابتکار
innovation U ابتکار
innovations U ابتکار
shift U ابتکار
shifted U ابتکار
shifts U ابتکار
initiatives U ابتکار
ingenuity U ابتکار
contraption U ابتکار
gumption U ابتکار
contraptions U ابتکار
initiation U ابتکار
originality U ابتکار
resource U ابتکار
invention U ابتکار
initiative U ابتکار
imagination U انگاشت ابتکار
orinality U پیروی ابتکار
imaginations U انگاشت ابتکار
shebang U ابتکار تعبیه
ingenuity U قوه ابتکار
shifty U با ابتکار با تدبیر
knack U ابتکار زرنگی
initiate U ابتکار کردن
initiates U ابتکار کردن
authorship U ابتکار اصل
initiated U ابتکار کردن
creativity U قوه ابتکار
initiative U ابتکار عملیات
initiatives U ابتکار عمل
venturing U ابتکار سوداگری
ventures U ابتکار سوداگری
initiative U ابتکار عمل
ventured U ابتکار سوداگری
initiatives U ابتکار عملیات
venture U ابتکار سوداگری
initiating U ابتکار کردن
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
industries U پیشه و هنر ابتکار
industry U پیشه و هنر ابتکار
creativeness U قوه ابتکار افرینندگی
ingenious U دارای قوه ابتکار
innovating U ایین تازهای ابتکار کردن
innovated U ایین تازهای ابتکار کردن
innovate U ایین تازهای ابتکار کردن
innovates U ایین تازهای ابتکار کردن
contraption U تدبیر [اختراع] [ابتکار] [اسباب عجیب و غریب]
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
The people wondered how the contraption worked. U مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
vim U قدرت
posses U قدرت
powered U قدرت
vigor U قدرت
posse U قدرت
sovereignty U قدرت
will power <idiom> U قدرت
powers U قدرت
strength U قدرت
strengths U قدرت
godown U قدرت
abilities U قدرت
ability U قدرت
powering U قدرت
tension U قدرت
authority U قدرت
power takeoff U قدرت
power U قدرت
forces U قدرت
strong-arm U قدرت
vigour U قدرت
might U قدرت
strong arm U قدرت
capability U قدرت
energies U قدرت
energy U قدرت
potency U قدرت
force U قدرت
strenght U قدرت
nerves U قدرت
forcing U قدرت
nerve U قدرت
inauthoritative U بی قدرت
zing U قدرت
commanding U با قدرت
tensions U قدرت
vis U قدرت
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
fasces U قدرت مجازات
retentivity U قدرت نگهداری
power function U تابع قدرت
refractive power U قدرت شکست
reflecting power U قدرت انعکاس
resolving power U قدرت تفکیک
purchasing power U قدرت خرید
power consumption U مصرف قدرت
explosive force U قدرت انفجار
power dissipation U اتلاف قدرت
power source U منبع قدرت
power stroke U مرحله قدرت
puissance U توان قدرت
power structure U ساخت قدرت
power supplay U منبع قدرت
prepotency U قدرت کامل
prepotence U قدرت کامل
power test U ازمون قدرت
power outege U قطع قدرت
posse U قدرت قانونی
power loss U گمگشتگی قدرت
like a ton of bricks <idiom> U به شدت یا با قدرت
receptivity U قدرت پذیرش
power distribution U پخش قدرت
power factor U ضریب قدرت
rating plate U پلاک قدرت
engine power U قدرت موتور
explosive energy U قدرت انفجار
power loss U تلف قدرت
power transmission U انتقال قدرت
hiding power U قدرت پوشش
will to power U قدرت خواهی
input power U قدرت ورودی
ionic strength U قدرت یونی
world power U قدرت دنیوی
low power stage U طبقه کم قدرت
low power transistor U ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
the finger of god U قدرت خدا
monopoly power U قدرت انحصاری
resolutions U قدرت تشخیص
increase of power U افزایش قدرت
heavy current circuit breaker U کلید قدرت
voltage source U منبع قدرت
high power engine U موتورپر قدرت
high power microscope U میکروسکوپ پر قدرت
high power transformer U ترانسفورماتور قدرت
high power transistor U ترانزیستور قدرت
high powerd money U پول پر قدرت
horse power U قدرت اسب
imperium U قدرت مطلقه
useful power U قدرت مفید
strenght U قدرت شدت
super power U ابر قدرت
heam yoei vooly U تئوری قدرت
generator output U قدرت مولد
dynamism U قدرت تحرک
fluxing power U قدرت سیلان
fire power U قدرت تیراندازی
fire power U قدرت اتش
scattering power U قدرت پراکندگی
pi accepting U قدرت پی پذیری
saber rattling U قدرت نمایی
scepter U قدرت یا اقتدارسلطنتی
sea power U قدرت بحری
seapower U قدرت دریایی
source of power U منبع قدرت
resolution U قدرت تشخیص
social power U قدرت اجتماعی
palgwe U فوق قدرت
world power U قدرت جهانی
power switch U کلید قدرت
gripping power U قدرت مهارکنندگی
great power U کشور با قدرت
will-power U قدرت اراده
power cable U کابل قدرت
posses U قدرت قانونی
bearing capacity U قدرت تحمل
basicity U قدرت بازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com