Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preview
U
قبلا رویت کردن
previews
U
قبلا رویت کردن
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
previews
U
اطلاع قبلی
precognition
U
اطلاع قبلی
preview
U
اطلاع قبلی
A one-month notice.
U
اطلاع قبلی یک ماهه
foredknowlege
U
اطلاع قبلی علم غیب
precognitive
U
وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
french leave
U
مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
payable at sight
U
قابل پرداخت به محض رویت به رویت
sights
U
رویت کردن
sight
U
رویت کردن
presentiment
U
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments
U
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
join
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joins
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joined
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
to express one's heartfelt
U
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
prerecord
U
قبلا ثبت کردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
pretreat
U
قبلا معالجه کردن
forearm
U
قبلا اماده کردن
preselect
U
قبلا انتخاب کردن
prenominate
U
قبلا ذکر کردن
pre appoint
U
قبلا معین کردن
forearms
U
قبلا اماده کردن
preheated
U
قبلا گرم کردن
forespeak
U
قبلا اماده کردن
predigest
U
قبلا هضم کردن
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
preheat
U
قبلا گرم کردن
to prerecord
U
قبلا ضبط کردن
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
preheats
U
قبلا گرم کردن
preconceive
U
قبلا تصور کردن
predetermine
U
قبلا مقدر کردن
destine
U
قبلا انتخاب کردن
predestine
U
قبلا تعیین کردن
sight
U
بازرسی کردن رویت کردن
sights
U
بازرسی کردن رویت کردن
predict
U
قبلا پیش بینی کردن
predicting
U
قبلا پیش بینی کردن
predicts
U
قبلا پیش بینی کردن
preform
U
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
forebode
U
قبلا بدل کسی اثر کردن
bespeak
U
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
provisional ball
U
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to wipe the slate clean
<idiom>
U
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
foretaste
U
ازمایش قبلی پیش بینی کردن
informing
U
اطلاع دادن چغلی کردن
inform
U
اطلاع دادن چغلی کردن
informs
U
اطلاع دادن چغلی کردن
cancel
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancels
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
enter
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
enters
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
entered
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
sight
U
رویت
sights
U
رویت
at sight
U
به رویت
visibility
U
قابلیت رویت
apparent
U
قابل رویت
option of inspection
U
خیار رویت
at sight
U
بمحض رویت
seeing
U
بینش رویت
bill pay able at sight
U
برات رویت
angle of sight
U
زاویه رویت
sight draft
U
برات به رویت
macroscopic
U
قابل رویت
draft at sight
U
برات به رویت
visible
U
قابل رویت
anchor in sight
U
لنگر رویت شد
visible
U
نمایان قابل رویت
inenarrable
U
غیر قابل رویت
invisibles
U
معاملات غیرقابل رویت
invisible trade
U
تجارت غیرقابل رویت
parallax-free
<adj.>
U
بدون اختلاف در رویت
visibles
U
کالاهای قابل رویت
updates
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
visibility
U
قابلیت دید قابل رویت بودن
uncovered
U
واضح قابل رویت غیر سری
the pot calls the kettle black
U
دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
Please face me when I'm talking to you.
U
لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
What brazen cheek ! Ilike your impudence .
U
بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
parallax
U
اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
heliacal
U
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
diagnostics
U
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
discrimination
U
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
subaqueous ranging
U
طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
chain-smokes
U
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked
U
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoke
U
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoking
U
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chips
U
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip
U
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
helical
U
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
tree
U
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
formerly
U
قبلا
erstwhile
U
قبلا
already
U
قبلا
erst
U
قبلا
supra
U
قبلا
the reinbefore
U
قبلا
previously
U
قبلا"
aforehand
U
قبلا
i went before
U
من قبلا` رفتم
prerecord
U
قبلا ضبط
pre arrange
U
قبلا قرارگذاشتن
presentient
U
قبلا متوجه
beforehand
U
قبلا اماده
presentient
U
قبلا مستعد
prescient
U
قبلا اگاه
heretofore
U
سابقا قبلا
prepay
U
قبلا پرداختن
foretoken
U
قبلا اگاهانیدن
reflected code
U
سیستم کد گذاری که نمایش دو رویت اعداد دهی با یک بیت در زمان از یک عدد به بعدی تغییر میکند
preform
U
قبلا بشکل دراوردن
prearrange
U
قبلا ترتیب دادن
preform
U
قبلا تشکیل دادن
preheats
U
قبلا حرارت دادن
preassigned
U
قبلا تعیین شده
pretypify
U
قبلا نشان دادن
preconceive
U
قبلا عقیده پیداکردن
prepaid
U
قبلا" پرداخت شده
preordain
U
قبلا مقرر داشتن
advancing
U
قبلا تجهیز شده
primes
U
قبلا تعلیم دادن
prime
U
قبلا تعلیم دادن
preheated
U
قبلا حرارت دادن
as previously agreed upon
<adv.>
U
همینطور که قبلا موافقت شد
preform
U
قبلا تصمیم گرفتن
foresee
U
قبلا تهیه دیدن
premonish
U
قبلا برحذر داشتن
presanctified
U
قبلا تقدیس شده
primed
U
قبلا تعلیم دادن
foresees
U
قبلا تهیه دیدن
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
prenominate
U
قبلا ذکر شده
prenominate
U
قبلا نامبرده شده
prepossess
U
قبلا بتصرف اوردن
advancing
U
قبلا تهیه شده
predesignate
U
قبلا تعیین شده
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
preexist
U
قبلا وجود داشتن
advance
U
قبلا تهیه شده
advance
U
قبلا تجهیز شده
advances
U
قبلا تهیه شده
advances
U
قبلا تجهیز شده
preheat
U
قبلا حرارت دادن
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
preassigned
U
قبلا تخصیص داده شده
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preconcert
U
قبلا فرار ومدار گذاردن
preset
U
قبلا چیدن و قرار دادن
thereinbefore
U
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
pre
U
آنچه قبلا توافق شده است
pre-
U
آنچه قبلا توافق شده است
postpaid
U
مخارج پستی قبلا پرداخت شده
preexist
U
ازلی بودن قبلا موجود شدن
predefined
U
آنچه قبلا معرفی شده است
preordain
U
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
one-time
U
قبلی
previous
U
قبلی
predecessor
U
قبلی
preceding
U
قبلی
predecessors
U
قبلی
prior
U
قبلی
ex-
U
قبلی
ex
U
قبلی
aforetime
U
قبلی
foregone
U
قبلی
fore
U
قبلی
ingrain
U
نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
pregiurement
U
احتساب قبلی
predilections
U
تمایل قبلی
at sight
U
بی مطالعه قبلی
late war
U
جنگ قبلی
presupposition
U
فرض قبلی
predilection
U
تمایل قبلی
presuppositions
U
فرض قبلی
foreordainment
U
حکم قبلی
foredoom
U
محکومیت قبلی
pre arrengement
U
قرار قبلی
pre arrangement
U
قرار قبلی
foretoken
U
اعلام قبلی
preoccupation
U
اشغال قبلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com