English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preview U قبلا رویت کردن
previews U قبلا رویت کردن
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
previews U اطلاع قبلی
precognition U اطلاع قبلی
preview U اطلاع قبلی
A one-month notice. U اطلاع قبلی یک ماهه
foredknowlege U اطلاع قبلی علم غیب
precognitive U وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
french leave U مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
payable at sight U قابل پرداخت به محض رویت به رویت
sights U رویت کردن
sight U رویت کردن
presentiment U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
join U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joins U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joined U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
prerecord U قبلا ثبت کردن
prifixal U قبلا تعیین کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
pretreat U قبلا معالجه کردن
forearm U قبلا اماده کردن
preselect U قبلا انتخاب کردن
prenominate U قبلا ذکر کردن
pre appoint U قبلا معین کردن
forearms U قبلا اماده کردن
preheated U قبلا گرم کردن
forespeak U قبلا اماده کردن
predigest U قبلا هضم کردن
predetermine U قبلا تعیین کردن
preheat U قبلا گرم کردن
to prerecord U قبلا ضبط کردن
prearrange U قبلا تهیه کردن
preheats U قبلا گرم کردن
preconceive U قبلا تصور کردن
predetermine U قبلا مقدر کردن
destine U قبلا انتخاب کردن
predestine U قبلا تعیین کردن
sight U بازرسی کردن رویت کردن
sights U بازرسی کردن رویت کردن
predict U قبلا پیش بینی کردن
predicting U قبلا پیش بینی کردن
predicts U قبلا پیش بینی کردن
preform U قبلا شکل چیزی رامعین کردن
forebode U قبلا بدل کسی اثر کردن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to wipe the slate clean <idiom> U شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
foretaste U ازمایش قبلی پیش بینی کردن
informing U اطلاع دادن چغلی کردن
inform U اطلاع دادن چغلی کردن
informs U اطلاع دادن چغلی کردن
cancel U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancels U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
enters U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
entered U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
sight U رویت
sights U رویت
at sight U به رویت
visibility U قابلیت رویت
apparent U قابل رویت
option of inspection U خیار رویت
at sight U بمحض رویت
seeing U بینش رویت
bill pay able at sight U برات رویت
angle of sight U زاویه رویت
sight draft U برات به رویت
macroscopic U قابل رویت
draft at sight U برات به رویت
visible U قابل رویت
anchor in sight U لنگر رویت شد
visible U نمایان قابل رویت
inenarrable U غیر قابل رویت
invisibles U معاملات غیرقابل رویت
invisible trade U تجارت غیرقابل رویت
parallax-free <adj.> U بدون اختلاف در رویت
visibles U کالاهای قابل رویت
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
visibility U قابلیت دید قابل رویت بودن
uncovered U واضح قابل رویت غیر سری
the pot calls the kettle black U دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
Please face me when I'm talking to you. U لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
What brazen cheek ! Ilike your impudence . U بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
parallax U اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
heliacal U ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
subaqueous ranging U طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
chain-smokes U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoke U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoking U سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chips U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip U خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
helical U ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
tree U روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
formerly U قبلا
erstwhile U قبلا
already U قبلا
erst U قبلا
supra U قبلا
the reinbefore U قبلا
previously U قبلا"
aforehand U قبلا
i went before U من قبلا` رفتم
prerecord U قبلا ضبط
pre arrange U قبلا قرارگذاشتن
presentient U قبلا متوجه
beforehand U قبلا اماده
presentient U قبلا مستعد
prescient U قبلا اگاه
heretofore U سابقا قبلا
prepay U قبلا پرداختن
foretoken U قبلا اگاهانیدن
reflected code U سیستم کد گذاری که نمایش دو رویت اعداد دهی با یک بیت در زمان از یک عدد به بعدی تغییر میکند
preform U قبلا بشکل دراوردن
prearrange U قبلا ترتیب دادن
preform U قبلا تشکیل دادن
preheats U قبلا حرارت دادن
preassigned U قبلا تعیین شده
pretypify U قبلا نشان دادن
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
prepaid U قبلا" پرداخت شده
preordain U قبلا مقرر داشتن
advancing U قبلا تجهیز شده
primes U قبلا تعلیم دادن
prime U قبلا تعلیم دادن
preheated U قبلا حرارت دادن
as previously agreed upon <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
preform U قبلا تصمیم گرفتن
foresee U قبلا تهیه دیدن
premonish U قبلا برحذر داشتن
presanctified U قبلا تقدیس شده
primed U قبلا تعلیم دادن
foresees U قبلا تهیه دیدن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
prenominate U قبلا ذکر شده
prenominate U قبلا نامبرده شده
prepossess U قبلا بتصرف اوردن
advancing U قبلا تهیه شده
predesignate U قبلا تعیین شده
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
preexist U قبلا وجود داشتن
advance U قبلا تهیه شده
advance U قبلا تجهیز شده
advances U قبلا تهیه شده
advances U قبلا تجهیز شده
preheat U قبلا حرارت دادن
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
preassigned U قبلا تخصیص داده شده
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
preconcert U قبلا فرار ومدار گذاردن
preset U قبلا چیدن و قرار دادن
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
pre U آنچه قبلا توافق شده است
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
preexist U ازلی بودن قبلا موجود شدن
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
one-time U قبلی
previous U قبلی
predecessor U قبلی
preceding U قبلی
predecessors U قبلی
prior U قبلی
ex- U قبلی
ex U قبلی
aforetime U قبلی
foregone U قبلی
fore U قبلی
ingrain U نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
pregiurement U احتساب قبلی
predilections U تمایل قبلی
at sight U بی مطالعه قبلی
late war U جنگ قبلی
presupposition U فرض قبلی
predilection U تمایل قبلی
presuppositions U فرض قبلی
foreordainment U حکم قبلی
foredoom U محکومیت قبلی
pre arrengement U قرار قبلی
pre arrangement U قرار قبلی
foretoken U اعلام قبلی
preoccupation U اشغال قبلی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com