English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
filterable U قابل پالایش تصفیه پذیر
filtrable U قابل پالایش تصفیه پذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
filtration U تصفیه پالایش
furnace refining U تصفیه و پالایش کوره
miscible U قابل اختلاط حل پذیر
hereditable U قابل توارث وارثت پذیر
propitiable U قابل تسکین استمالت پذیر
commutable U دگرگونی پذیر قابل تبدیل
dependable U قابل اعتماد توکل پذیر
ductile U قابل انبساط شکل پذیر
pardoable U امرزش پذیر قابل بخشش
pracitcable U قابل اجرا صورت پذیر
divisible U قابل قسمت بخش پذیر
inelastic U غیر قابل انعطاف تغییر نا پذیر
reproducible U قابل تولید مجدد تجدید پذیر
bondable U قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
subdividable U قابل تقسیم بچند بخش بخشیزه پذیر
transpirable U قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
cards U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
postscripts U زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
postscript U زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
shapable U شکل پذیر قابل شکل گیری
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
inferable U قابل استنتاج استنتاج پذیر
inferrible U قابل استنتاج استنتاج پذیر
refinery U پالایش
filtering U پالایش
depuration U پالایش
refining U پالایش
refineries U پالایش
catharsis U پالایش
purgation U پالایش
filtertion U پالایش
purification U پالایش
natural purification U پالایش طبیعی
refining slag U شلاکه پالایش
gas cleaning U پالایش گاز
verbal catharsis U پالایش کلامی
purges U تطهیر پالایش
activity catharsis U پالایش عملی
purge U تطهیر پالایش
zone refining U پالایش منطقهای
strainer U پالایش کننده
filter layer U لایه پالایش
strainers U پالایش کننده
refining slag U سرباره پالایش
refining process U فرایند پالایش
refining of oil U پالایش نفت
refinement U پالودگی پالایش
purged U تطهیر پالایش
self purification U پالایش خودبخودی
refinements U پالودگی پالایش
refining furnace U کوره پالایش
refining hearth U بوته پالایش
infiltration U پالایش بوسیله تراوش
purest U پالایش کردن بیغش
purer U پالایش کردن بیغش
refinery process U فرایند کوره پالایش
refined oil U نفت پالایش شده
pure U پالایش کردن بیغش
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendable U تفوق پذیر فراز پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendible U تفوق پذیر فراز پذیر
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
settlements U تصفیه
adjustments U تصفیه
clarification U تصفیه
percolation U تصفیه
arrangement U تصفیه
settlement U تصفیه
expurgation U تصفیه
conciliation U تصفیه
water softeners U اب تصفیه کن
water softener U اب تصفیه کن
arrangements U تصفیه
water purification U تصفیه اب
clearance U تصفیه
depuration U تصفیه
fining U تصفیه
rectification U تصفیه
infiltration U تصفیه
administration U تصفیه
administrations U تصفیه
adjustment U تصفیه
purgation U تصفیه
liquidation U تصفیه
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
accord U تصفیه کردن
gold refining U تصفیه طلا
gold parting U تصفیه طلا
sewage purification U تصفیه فاضلاب
gas cleaning U تصفیه گاز
accommodate U تصفیه کردن
outstanding U تصفیه نشده
outstandingly U تصفیه نشده
water sterilizing bag U کیف تصفیه اب
settlement U تصفیه پرداخت
sublimated U تصفیه کردن
to pay off U تصفیه کردن
depurate U تصفیه کردن
depurative U تصفیه کننده
depuratory U تصفیه کننده
sublimate U تصفیه کردن
depurator U تصفیه کننده
purified U تصفیه شده
refined U تصفیه شده
receivers U مدیر تصفیه
receiver U مدیر تصفیه
settlements U تصفیه پرداخت
to set at rest U تصفیه کردن
accords U تصفیه کردن
accorded U تصفیه کردن
calcine U تصفیه کردن
sublimating U تصفیه کردن
sublimates U تصفیه کردن
secondary treatment U تصفیه دومین
to pay out U تصفیه کردن
liquidation U تصفیه شرکت
refinery U تصفیه خانه
official receiver U مدیر تصفیه
liquidators U مدیر تصفیه
liquidator U مدیر تصفیه
expurgator U تصفیه کننده
expurgatory U تصفیه کننده
administrator U مدیر تصفیه
refineries U تصفیه خانه
catharsis U تصفیه تطهیر
to a upon U تصفیه کردن
filter U تصفیه کردن
filters U تصفیه کردن
administers U تصفیه کردن
administering U تصفیه کردن
administered U تصفیه کردن
administer U تصفیه کردن
adjust تصفیه نمودن
administratrix U مدیره تصفیه
discharge U مفاصا تصفیه
rarify U تصفیه کردن
primary treatment U تصفیه نخستین
zone purification U تصفیه منطقهای
unsettled U تصفیه نشده
administrators U مدیر تصفیه
try U تصفیه کردن
tries U تصفیه کردن
smeet U تصفیه کردن
rarefy U تصفیه کردن
accommodated U تصفیه کردن
break up price U بهای تصفیه
purificator U تصفیه کننده
clarifies U تصفیه شدن
clarifies U تصفیه کردن
clarify U تصفیه شدن
clarify U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه شدن
compounds U تصفیه کردن
compounded U تصفیه کردن
discharges U مفاصا تصفیه
compound U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه کردن
purification U شستشو تصفیه
puriform U تصفیه کردن
refine U تصفیه کردن
calcining method U روش تصفیه
rectifies U تصفیه کردن
refinef copper U مس تصفیه شده
calcining klin U بوته تصفیه
reconciling U تصفیه کردن
official liquidator U مدیر تصفیه
trustee U مدیر تصفیه
overrefinement U تصفیه بسیار
order of discharge U حکم تصفیه
refine U تصفیه شدن
reconciles U تصفیه کردن
have it out with someone <idiom> U تصفیه حساب
refines U تصفیه شدن
accommodates U تصفیه کردن
refines U تصفیه کردن
trustees U مدیر تصفیه
reconcile U تصفیه کردن
rectified U تصفیه کردن
average adjustment U تصفیه خسارت
rectify U تصفیه کردن
provisional assignee U مدیر تصفیه موقت
purofier U اسباب تصفیه گاز
purificatory U تصفیه کننده تصفیهای
cathartic U تصفیه کننده روانپاکساز
sewage works {sg} U تصفیه خانه فاضلاب
raffinate U ماده تصفیه شده
waste water purification plant U تصفیه خانه فاضلاب
purificative U تصفیه کننده تصفیهای
chastens U تصفیه وتزکیه کردن
clarified U ناب تصفیه شده
muscovado U قند تصفیه نشده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com