Perdic | قابل عبور یا پل زدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 217 (15 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	bridgeable U	قابل عبور یا پل زدن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	scrub U	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
	scrubbed U	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
	scrubbing U	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
	scrubs U	زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
	permeable U	قابل عبور دادن رطوبت
	passable U	قابل عبور
	impassable U	غیر قابل عبور
	insurmountable U	فائق نیامدنی غیر قابل عبور
	fordable U	قابل عبور
	maximum gradeability U	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
	practicably U	بطور قابل عبور
	to pound the filed U	غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
	traversable U	قابل عبور
	wading crossing U	عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
	access structures U	ساختمان های قابل عبور و مرور
	blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U	غیر قابل عبور
Other Matches

	energy transition U	عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
	traffic post U	پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
	friendly front end U	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
	recoverable item U	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
	archival quality U	مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
	escrow U	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
	elastic U	قابل کش امدن قابل انعطاف
	presentable U	قابل معرفی قابل ارائه
	presentable U	قابل نمایش قابل تقدیم
	sensible U	قابل درک قابل رویت
	observable U	قابل مشاهده قابل گفتن
	thankworthy U	قابل تشکر قابل شکر
	tenable U	قابل مدافعه قابل تصرف
	presumable U	قابل استنباط قابل استفاده
	achievable U	قابل وصول قابل تفریق
	adducible U	قابل اضهار قابل ارائه
	exigible U	قابل تقاضا قابل ادعا
	changeable U	قابل تعویض قابل تبدیل
	exigible U	قابل مطالبه قابل پرداخت
	combustible U	قابل سوزش قابل تراکم
	transferable U	قابل واگذاری قابل انتقال
	flexile U	قابل تغییر قابل تطبیق
	bilable U	قابل رهایی قابل ضمانت
	transit U	عبور
	tolls U	حق عبور
	crossing U	عبور
	tolling U	حق عبور
	toll U	حق عبور
	passage of lines U	عبور از خط
	alpha canis majoris U	عبور
	cross-Channel U	عبور
	road haulage U	حق عبور
	rights of way U	حق عبور
	right of passage U	حق عبور
	right of way U	حق عبور
	passage U	عبور
	passage U	حق عبور
	transmittal U	عبور
	transmissions U	عبور
	passages U	عبور
	transmission U	عبور
	transmittance U	عبور
	fording U	عبور از اب
	passages U	حق عبور
	transmittancy U	عبور
	transit bill U	اجازه عبور
	transit bill U	پروانه عبور
	transit error U	خطای عبور
	password U	اسم عبور
	trafficked U	عبور و مرور
	pass U	اجازه عبور
	passed U	عبور کردن
	passed U	گذر عبور
	passed U	کلمه عبور
	traffics U	عبور و مرور
	passed U	اجازه عبور
	pass U	کلمه عبور
	pass U	عبور کردن
	passwords U	اسم عبور
	crossest U	عبور کردن
	practicableness U	قابلیت عبور
	trafficking U	عبور و مرور
	band pass U	نوار عبور
	passes U	عبور کردن
	pass U	گذر عبور
	current passage U	عبور جریان
	shallow fording U	عبور از اب کم عمق
	deep fording U	عبور از اب عمیق
	trafficability U	قابلیت عبور
	wading crossing U	عبور از پایاب
	crossing the line U	عبور از خط استوا
	through traffic U	عبور یکسره
	tessera U	کلمه عبور
	cruise U	عبور کردن
	crossing area U	منطقه عبور
	cruised U	عبور کردن
	cruises U	عبور کردن
	crossing the line U	عبور از استوا
	cruising U	عبور کردن
	transoceanic U	عبور از اقیانوس
	counter sign U	اسم عبور
	transmission grating U	شبکه عبور
	transmission factor U	ضریب عبور
	transduction U	انقال عبور
	cross U	عبور کردن
	transit traffic U	عبور ترانزیتی
	crosser U	عبور کردن
	crosses U	عبور کردن
	transit time U	زمان عبور
	electron transition U	عبور الکترون
	safe-conducts U	رخصت عبور
	transmittance U	مقدار عبور
	traffic U	عبور و مرور
	thoroughfares U	راه عبور
	thoroughfare U	راه عبور
	safe conduct U	رخصت عبور
	traject U	عبور گذرگاه
	safe conducts U	رخصت عبور
	conge U	اجازه عبور
	transit time U	مدت عبور
	passes U	گذر عبور
	passages U	عبور سفر
	passageway U	محل عبور
	communication U	عبور اطلاعات
	passageways U	محل عبور
	highway user tax U	مالیات حق عبور
	fleet U	عبور سریع
	light passing U	عبور نور
	transit U	عبور کردن
	transit U	راه عبور
	passage U	اجازه عبور
	toll U	عوارض عبور
	passages U	راه عبور
	passages U	اجازه عبور
	fleets U	عبور سریع
	tolling U	عوارض عبور
	tolls U	عوارض عبور
	passage U	عبور سفر
	passage U	راه عبور
	oil passage U	عبور روغن
	forded U	محل عبور
	passavani U	سند عبور
	fords U	محل عبور
	penstock U	مجرای عبور اب
	traversed U	عبور کردن
	fare U	هزینه عبور
	passes U	اجازه عبور
	traverse U	عبور کردن
	girdle traverse U	عبور کمربندی
	overfly U	عبور کردن
	traverses U	عبور کردن
	faring U	هزینه عبور
	fares U	هزینه عبور
	fared U	هزینه عبور
	laissez passer U	پروانه عبور
	passes U	کلمه عبور
	fordability U	قابلیت عبور
	fordless U	غیرقابل عبور
	traversing U	عبور کردن
	ford U	محل عبور
	capacity U	حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
	capacities U	حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
	gas port U	لوله عبور گاز
	I am just passing through.	از اینجا عبور میکنم.
	innocent passage U	عبور بدون ضرر
	cut U	عبور کردن گذاشتن
	cuts U	عبور کردن گذاشتن
	forced crossing U	عبور اجباری از رودخانه
	transilluminate U	عبور نور از یک عضو
	traffic control U	کنترل عبور و مرور
	pracitcable U	عبور کردنی گذشتنی
	transduction U	عبور از ماوراء چیزی
	crossing site U	محل عبور اجباری
	slot U	مجرای عبور روغن
	slots U	مجرای عبور روغن
	traffic court U	دادگاه عبور و مرور
	wall entrance U	عبور از داخل دیوار
	traversing U	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
	traverses U	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
	traversed U	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
	go U	گذشتن عبور کردن
	goes U	گذشتن عبور کردن
	ship influence U	تاثیر عبور کشتی
	controlled passing U	عبور کنترل شده
	indirect transition U	عبور یا انتقال غیرمستقیم
	overflight U	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
	overflights U	عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
	sally port U	دروازه عبور از قلعه
	time distance U	زمان عبور ستون
	road time U	زمان عبور از جاده
	traverse U	تراورس عبور کمربندکوهنوردی
	way U	راه عبور گذرگاه
	gas port U	محفظه عبور گاز
	ferryboats U	قایق عبور از رودخانه
	ferryboat U	قایق عبور از رودخانه
	passtime U	زمان عبور ستون
	treadway bridge U	پل عبور موقتی پیاده
	traject U	از محلی عبور کردن
	traffic intensity U	شدت عبور و مرور
	hasty crossing U	عبور تعجیلی از رودخانه
	vapor trail U	مسیر عبور بخار
	transcutaneous U	عبور کننده از پوست
	passwords U	اسم شب کلمه عبور
	airfield traffic U	عبور و مرور فرودگاه
	traffic sign U	علامت عبور و مرور
	deep fording U	عبور از عمق زیاد اب
	transit U	کنترل عبور و مرورکشتیها
	trafficability U	قابلیت عبور ومرور
	deliberate crossing U	عبور با فرصت از رودخانه
	light transition loss U	تلف عبور نور
	bus traffic U	عبور و مرور اتوبوسها
	traffic peak U	حداکثر عبور و مرور
	traffic lane U	مسیر عبور و مرور
	traffic density U	تکاشف عبور و مرور
	access structures U	ساختمانهای عبور و مرور
	electron transit time U	زمان عبور الکترون
	slotting U	مجرای عبور روغن
	eligible traffic U	عبور و مرور مجاز
	caution area U	منطقه عبور بااحتیاط
	traffic density U	تراکم عبور و مرور