English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hereditable U قابل توارث وارثت پذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heritable U قابل توارث
inheritable U قابل توارث
inheritably U بطور قابل توارث
heritably U بطور قابل توارث
heritable U بارث رسیدنی قابل توارث
germ plasm U قسمت قابل توارث نطفه
state of in her itance U ملک یا دارایی قابل توارث
life peers U لرد یا اشرافی غیر قابل توارث
life peer U لرد یا اشرافی غیر قابل توارث
hereditarian U وارثت
miscible U قابل اختلاط حل پذیر
commutable U دگرگونی پذیر قابل تبدیل
pardoable U امرزش پذیر قابل بخشش
ductile U قابل انبساط شکل پذیر
filterable U قابل پالایش تصفیه پذیر
filtrable U قابل پالایش تصفیه پذیر
divisible U قابل قسمت بخش پذیر
propitiable U قابل تسکین استمالت پذیر
pracitcable U قابل اجرا صورت پذیر
dependable U قابل اعتماد توکل پذیر
reproducible U قابل تولید مجدد تجدید پذیر
inelastic U غیر قابل انعطاف تغییر نا پذیر
transpirable U قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
bondable U قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
subdividable U قابل تقسیم بچند بخش بخشیزه پذیر
card U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
cards U فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
postscripts U زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
postscript U زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
shapable U شکل پذیر قابل شکل گیری
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
inheritances U توارث
descent U توارث
inheritance U توارث
succession U توارث
descents U توارث
successions U توارث
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
nulliplex inheritance U توارث نهفته
hologyny U توارث مادری
inheritability U قابلیت توارث
hereditably U بطورقابل توارث
polygenic inheritance U توارث چند ژنی
inferrible U قابل استنتاج استنتاج پذیر
inferable U قابل استنتاج استنتاج پذیر
heredity U تمایل برگشت باصل توارث
salique law U محرومیت اولاداناث از توارث تاج وتخت
salic law U محرومیت اولاد اناث از توارث تاج وتخت
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
ascendable U تفوق پذیر فراز پذیر
ascendible U تفوق پذیر فراز پذیر
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
genetics U واختلاف موجودات و مکانیسم انان در اثر توارث بحث میکند نسل شناسی
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
achievable U قابل وصول قابل تفریق
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
sensible U قابل درک قابل رویت
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
soluble U حل پذیر
pi acceptor U پی پذیر
solvable U حل پذیر
cleavable U رخ پذیر
pliable U خم پذیر
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
practicable <adj.> U صورت پذیر
reducible U تقلیل پذیر
makeable <adj.> U صورت پذیر
doable <adj.> U امکان پذیر
feasible <adj.> U امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U صورت پذیر
manageable <adj.> U صورت پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U امکان پذیر
remediable U گزیر پذیر
achievable <adj.> U صورت پذیر
refutable U تکذیب پذیر
regulable U تنظیم پذیر
contrivable <adj.> U صورت پذیر
doable <adj.> U صورت پذیر
feasible <adj.> U صورت پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U صورت پذیر
remediable U درمان پذیر
reflexible U انعکاس پذیر
remediable U چاره پذیر
combustible U احتراق پذیر
available U دسترس پذیر
practicable <adj.> U امکان پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U امکان پذیر
manageable <adj.> U امکان پذیر
makeable <adj.> U امکان پذیر
passives U کنش پذیر
additives U جمع پذیر
makable <adj.> U امکان پذیر
manageable <adj.> U اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U اجرا پذیر
contrivable <adj.> U اجرا پذیر
makeable <adj.> U اجرا پذیر
retractable U انکار پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U اجرا پذیر
mutant U تغییر پذیر
mutants U تغییر پذیر
adjustable U تنظیم پذیر
adjustable U تعدیل پذیر
precipitable U تعلیق پذیر
proprotionable U تناسب پذیر
protean U شکل پذیر
proton acceptor U پرتون پذیر
protractile U امتداد پذیر
makable <adj.> U اجرا پذیر
makable <adj.> U انجام پذیر
makable <adj.> U صورت پذیر
workable <adj.> U اجرا پذیر
practicable <adj.> U اجرا پذیر
feasible <adj.> U اجرا پذیر
detachable U جدایی پذیر
practicable <adj.> U انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.> U انجام پذیر
manageable <adj.> U انجام پذیر
makeable <adj.> U انجام پذیر
makable [spv. makeable] <adj.> U انجام پذیر
passive U کنش پذیر
feasible <adj.> U انجام پذیر
doable <adj.> U انجام پذیر
contrivable <adj.> U انجام پذیر
achievable <adj.> U انجام پذیر
executable <adj.> U انجام پذیر
reclaimable U ادعا پذیر
executable <adj.> U اجرا پذیر
doable <adj.> U اجرا پذیر
achievable <adj.> U اجرا پذیر
workable <adj.> U انجام پذیر
workable <adj.> U صورت پذیر
executable <adj.> U صورت پذیر
additive U جمع پذیر
verifiable U تحقیق پذیر
workable <adj.> U امکان پذیر
executable <adj.> U امکان پذیر
measurable U سنجش پذیر
palpable U پرماس پذیر
accident prone U سانحه پذیر
adaptable U انطباق پذیر
weariless U خستگی نا پذیر
adaptable U وفق پذیر
skittish U تغییر پذیر
tolerable U مدارا پذیر
tolerable U تحمل پذیر
conceivable U امکان پذیر
soluble U انحلال پذیر
flammable U اشتعال پذیر
inflammable U اشتعال پذیر
accident-prone U سانحه پذیر
submissive U سلطه پذیر
sociable U جامعه پذیر
vulnerable U زخم پذیر
tangible U پرماس پذیر
vicissitudinous U تحول پذیر
tangibly U پرماس پذیر
visitable U دیدار پذیر
voidable <adj.> U بطلان پذیر
wallydraigle U تاثیر پذیر
expendable U مصرف پذیر
supple U انعطاف پذیر
supple U تغییر پذیر
realizable U تحقق پذیر
definable U تعریف پذیر
inflammable U التهاب پذیر
excitable U تحریک پذیر
irritable U تحریک پذیر
lowest common denominators U مردم پذیر
stretchier U کشش پذیر
stretchier U فراخی پذیر
inevitable U چاره نا پذیر
stretchiest U کشش پذیر
indissoluble U تجزیه نا پذیر
stretchiest U فراخی پذیر
inexhaustible U خستگی نا پذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com