English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (7743 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ditheist U قائل بدوخدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
teller U قائل
tellers U قائل
euhemerism U قائل شدن
disallow U قائل نشدن
disallowed U قائل نشدن
disallowing U قائل نشدن
disallows U قائل نشدن
discriminator U قائل به تبعیض
forejudge U تبعیض قائل شدن
price U بها قائل شدن
prices U بها قائل شدن
valuer U ارزش قائل شونده
discriminate U تبعیض قائل شدن
discriminated U تبعیض قائل شدن
forjudge U تبعیض قائل شدن
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
discriminates U تبعیض قائل شدن
to d. a distinction U فرقی قائل شدن
valuers U ارزش قائل شونده
make an exception U استثناء قائل شدن
stand in awe of <idiom> U احترام قائل شدن برای
overvalues U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalued U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalue U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvaluing U بیش از حد ارزش قائل شدن
deification U قائل به الوهیت شخص یاچیزی
valorize U ارزش قائل شدن برای
to make an exception U استثنا کردن یا قائل شدن
preferentially U با قائل شدن حقوق امتیازی
dualize U دوتاداشتن از اثنویت قائل شدن
segregating U تبعیض نژادی قائل شدن
segregates U تبعیض نژادی قائل شدن
segregate U تبعیض نژادی قائل شدن
externalizes U واقعیت خارجی قائل شدن
externalized U واقعیت خارجی قائل شدن
externalize U واقعیت خارجی قائل شدن
externalising U واقعیت خارجی قائل شدن
externalises U واقعیت خارجی قائل شدن
externalised U واقعیت خارجی قائل شدن
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
externalizing U واقعیت خارجی قائل شدن
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
deifies U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deified U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deifying U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
to hold somebody in esteem U برای کسی احترام قائل شدن
to tread on somebody's foot <idiom> U برای کسی تبعیض قائل شدن
deify U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
monolater U قائل بچند خداو پرستنده یکی
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
favoritism U استثناء قائل شدن نسبت بکسی
anthropomorphism U قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
anthropomorphize U جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
prize U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizes U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizing U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prized U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
nonmonetarists U ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
differentiate U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiates U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiating U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history Forum search
1براى خودت ارزش قائل باش
1Any man who does not respect a woman is probably homosexual.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com