English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . U فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. U ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
lest U مبادا
absit omen U مبادا
for fealty that U مبادا
lay up <idiom> U ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
in case U چنانچه مبادا
Be sure to lock ( shut , close ) the door . U مبادا در راباز بگذاری
Dont you dare tell anyone . U مبادا بکسی بگویی
up one's sleeve <idiom> U برای روز مبادا
You must not relent on this point . You must stand firm. U مبادا سر این موضوع شل بیائی
card up one's sleeve <idiom> U برای روز مبادا نگهداشتن
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
after mentioned U پس آینده
in the near future U در آینده نزدیک
not now or ever U نه اکنون و نه در آینده
sustainable <adj.> U آینده گرا
dead-end job U شغلی بی آینده
morrow [Old English] U فردا [ آینده]
ex nunc U برای آینده
future-oriented <adj.> U آینده گرا
after ages ادوار آینده
fear of the future U وحشت از آینده
for the future <adv.> U برای آینده
doctor-to-be U پزشک آینده
remote future U آینده دور
time will tell U در آینده معلوم می شود
future-oriented <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
I am hopeful about the future. U درباره آینده امیدوارهستم
in the long run <idiom> U آینده دور،درآخر
sustainable <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
a rosy future U آینده امید بخشی
to mortgage one's future U خسارت زدن به آینده خود
Take no thought of the morrow. U نگران فردا [آینده] نباش.
The future of the team is shrouded in uncertainty. U آینده این تیم بلاتکلیف است.
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
project U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
projected U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
projects U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
prospect [of something] U آینده نگری [چشم انداز] [پیش بینی] چیزی
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
One of these fin days . U انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
Any reform of the pension law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the insurance law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
opened U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opens U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
open U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
live up to <idiom> U طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
paralleled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
archive U فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
to be on guard U بودن احتیاط کردن
to keep guard U بودن احتیاط کردن
jollify U کردن سرخوش بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
upward compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
contain U شامل بودن خودداری کردن
mind U موافبت کردن ملتفت بودن
minding U موافبت کردن ملتفت بودن
minds U موافبت کردن ملتفت بودن
concerns U دلواپس کردن نگران بودن
adhered U طرفدار بودن وفا کردن
concern U دلواپس کردن نگران بودن
adheres U طرفدار بودن وفا کردن
randan U سرخوش بودن نشاط کردن
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
perpetrates U مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrating U مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrated U مرتکب کردن مقصر بودن
contained U شامل بودن خودداری کردن
perpetrate U مرتکب کردن مقصر بودن
having U مجبور بودن وادار کردن
contains U شامل بودن خودداری کردن
have U مجبور بودن وادار کردن
vacillate U مردد بودن نوسان کردن
adequateness U طرفدار بودن وفا کردن
maintain U حمایت کردن از مدعی بودن
maintained U حمایت کردن از مدعی بودن
maintains U حمایت کردن از مدعی بودن
behove U فرض بودن اقتضاء کردن
vacillates U مردد بودن نوسان کردن
vacillating U مردد بودن نوسان کردن
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
allude U افهار کردن مربوط بودن به
alluded U افهار کردن مربوط بودن به
alludes U افهار کردن مربوط بودن به
exceeds U تجاوز کردن متجاوز بودن
correspound U مناسب بودن مکاتبه کردن
conflicts U ناسازگار بودن مبارزه کردن
conflicted U ناسازگار بودن مبارزه کردن
conflict U ناسازگار بودن مبارزه کردن
adhere U طرفدار بودن وفا کردن
exceeded U تجاوز کردن متجاوز بودن
exceed U تجاوز کردن متجاوز بودن
govern U حاکم بودن فرمانداری کردن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
governed U حاکم بودن فرمانداری کردن
hold out U حاکی بودن از خودداری کردن از
governs U حاکم بودن فرمانداری کردن
behoove U فرض بودن اقتضاء کردن
alluding U افهار کردن مربوط بودن به
entailed U شامل بودن فراهم کردن
comported U جور بودن تحمل کردن
comport U جور بودن تحمل کردن
agrees U موافقت کردن موافق بودن
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
to wear two faces U دورویی کردن دوروودورنگ بودن
entails U شامل بودن فراهم کردن
ambulate U حرکت کردن درحرکت بودن
benefit U احسان کردن مفید بودن
espied U جاسوس بودن بازرسی کردن
benefited U احسان کردن مفید بودن
agreeing U موافقت کردن موافق بودن
comporting U جور بودن تحمل کردن
agree U موافقت کردن موافق بودن
entailing U شامل بودن فراهم کردن
necessitate U ایجاب کردن مستلزم بودن
look out U نگهبانی کردن موافب بودن
entail U شامل بودن فراهم کردن
possess U تصرف کردن دارا بودن
possesses U تصرف کردن دارا بودن
possessing U تصرف کردن دارا بودن
comports U جور بودن تحمل کردن
vacillated U مردد بودن نوسان کردن
benefiting U احسان کردن مفید بودن
espying U جاسوس بودن بازرسی کردن
ranges U تغییر کردن یا متفاوت بودن
necessitated U ایجاب کردن مستلزم بودن
to take notice U ملتفت بودن توجه کردن
range U تغییر کردن یا متفاوت بودن
ranged U تغییر کردن یا متفاوت بودن
to take notice U اعتنا کردن بهوش بودن
necessitates U ایجاب کردن مستلزم بودن
trut U اعتماد کردن به امیدوار بودن
adhering U طرفدار بودن وفا کردن
gestate U ابستن بودن حمل کردن
gift of the gab <idiom> U درصحبت کردن ماهر بودن
necessitating U ایجاب کردن مستلزم بودن
espy U جاسوس بودن بازرسی کردن
espies U جاسوس بودن بازرسی کردن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
applies U درخواست کردن شامل حال بودن
smoothed U صاف کردن بدون اشکال بودن
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com