English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
indoor soccer U فوتبال داخل سالن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
court tennis U تنیس داخل سالن
gatecrasher U کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrashers U کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
football U توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
footballs U توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
coliseum U سالن
amphitheater U سالن
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
music hall U سالن موسیقی
gyms U سالن ژیمناستیک
salons U سالن زیبایی
drawing rooms U سالن پذیرایی
music halls U سالن موسیقی
gym U سالن ژیمناستیک
ballroom U سالن رقص
drawing room U سالن پذیرایی
living rooms U سالن نشیمن
galleries U سرسرا سالن
gallery U سرسرا سالن
living room U سالن نشیمن
basilicas U سالن درازومستطیل
ballrooms U سالن رقص
basilica U سالن درازومستطیل
mass hall U سالن غذاخوری
mass hall U سالن نهارخوری
lyceum U سالن بحث
mess U سالن غذاخوری
messes U سالن غذاخوری
salon U سالن زیبایی
colosseum U سالن بزرگ
lobby U سالن انتظار
lobbies U سالن انتظار
beauty salon U سالن زیبایی
lobbied U سالن انتظار
showrooms U سالن نمایشگاه
showroom U سالن نمایشگاه
arrival hall U سالن ورود
concourse U سالن اصلی
arrival hall U سالن ورود
wardroom U سالن بیماران بیمارستان
beauty shop U سالن ارایش وزیبایی
officer's mess U سالن غذاخوری افسران
astrodome U سالن رسد خانه
saloon car U واگن سالن دار
amusement arcade U سالن بازیهای الکترونیکی
departure hall U سالن ترک کردن
dramshop U سالن مشروب فروشی
lobbied U سالن هتل و مهمانخانه
dojang U سالن تمرین تکواندو
saloon U سالن زیبایی رستوران
refectory U سالن ناهار خوری
refectories U سالن ناهار خوری
lobby U سالن هتل و مهمانخانه
lyceum U سالن سخنرانی عمومی
parlor car U سالن استراحت قطار
saloons U سالن زیبایی رستوران
lobbies U سالن هتل و مهمانخانه
The hall has three exits. U سالن دارای سه خروجی است.
valhalla U سالن پذیرایی خدای اودین
basilica U کلیساهایی که سالن دراز دارند
basilicas U کلیساهایی که سالن دراز دارند
parlormaid U کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
Is there a beauty salon in the hotel? U آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
mess hall U سالن غذا خوری سرباز خانه
nave U سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
naves U سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
soccer U فوتبال
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
footballer U فوتبال بازی کن
football U بازی فوتبال
footballs U بازی فوتبال
soccer fan [soccer supporter] [American English] U طرفدار فوتبال
football club [British Englisch] U باشگاه فوتبال
elevens U تیم فوتبال
eleven U تیم فوتبال
football game U بازی فوتبال
football توپ فوتبال
football fan [British English] U طرفدار فوتبال
association football U اتحادیه فوتبال
playing fields U زمین فوتبال
boot U کفش فوتبال
soccer U بازی فوتبال
grid U زمین فوتبال
kick about U فوتبال هردمبیل
canadian football U فوتبال کانادایی
pigskin U توپ فوتبال
gridiron U زمین فوتبال
grids U زمین فوتبال
footballers U فوتبال بازی کن
left for ward U در فوتبال پیشرو چپ
soccer field U زمین فوتبال
gridition U زمین فوتبال
playing field U زمین فوتبال
plateform U بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
pullman car U واگن سالن دار که جای خواب نیز دارد
to play soccer U فوتبال بازی کردن
football hooligan U خرابگر پر سر و صدای فوتبال
kick off U شروع مسابقه فوتبال
to play football U فوتبال بازی کردن
American football U فوتبال آمریکایی [ورزش]
to finish the ball into the net U با توپ گل زدن [فوتبال]
goalkeepers U دروازه بان فوتبال
goalkeeper U دروازه بان فوتبال
water polo U بازی فوتبال ابی
touchline U خط اطراف زمین فوتبال
soccer ball throw U پرتاب توپ فوتبال
six man football U فوتبال دو تیم 6 نفره
signal caller U مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
football fan [American English] U طرفدار فوتبال آمریکایی
rules of football U قوانین یا قواعد فوتبال
lateral pass U پاس توپ فوتبال از پهلو
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
hockey U چوگان بازی با اصول فوتبال
Playing football is not my idea of fun . U فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
scrums U نوعی بازی فوتبال راگبی
scrum U نوعی بازی فوتبال راگبی
speedball U نوعی بازی شبیه فوتبال
scrummage U نوعی بازی فوتبال راگبی
he is a novice in football U در بازی فوتبال تازه کار است
flag football U نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
uprights U تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
The football field must be marked out. U زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
football cleats U کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
short ball U شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
to keep the ball moving U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
high ball U شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
to let the ball do the work U توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
punt U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
grey cup U مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
fielder U بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
punted U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punts U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
Football pool [British English] U قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
team area U محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
yardage U تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
broomball U نوعی هاکی روی یخ بدون کفش اسکیت با جارو و توپ فوتبال
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
lineup U اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
groundhopper [British English] U طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
dining facility U ساختمان ناهارخوری قسمت ناهارخوری سالن نهارخوری
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
touch football U نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
within <prep.> U در داخل
inside <adv.> <prep.> U در داخل
interiorly U از داخل
within U در داخل
lineball U داخل
inside U داخل
insides U داخل
anie U داخل
intra U داخل
aboard U داخل
withindoors U در داخل
interior U داخل
interiors U داخل
I am stiff with football. U بعد از بازی فوتبال بدنم چوب شده ( خشک شده )
inhaul U به داخل کشیدن
inside wiring U سیمکشی داخل
interurban U داخل شهری
intradivision U در داخل لشگر
ingoing U داخل شونده
ingressive U داخل شونده
inhaul U به داخل کشنده
interior wiring U سیمکشی داخل
interservice U داخل قسمت
internal attack U تک داخلی یا تک از داخل
intermolecular U در داخل ذرات
on berth U در داخل بندر
interneural U داخل عصبی
interneuron U داخل عصبی
interchart U در داخل نقشه
intercellular U داخل سلولی
engaged in war U داخل جنگ
intrant U داخل شونده
intraspecies U داخل گونهای
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
heave in U کشیدن به داخل
in and out U داخل وخارج
intercontinental U داخل قاره
intromit U داخل کردن
imbark U داخل کردن
immit U داخل کردن
introgresseive U داخل شونده
intratheater U در داخل صحنه
implosion U انفجار از داخل
inboard U داخل کشتی
entered U داخل شدن
inbound U داخل مرز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com