English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kruger flap U فلپی در لبه حمله که بخشی از سطح تحتانی بال را تشکیل میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
plain flap U فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
integral tank U تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
main U بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
ecosystem U بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
ecosystems U بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
syenite U نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
registries U پایگاه داده که پایه ویندوزرا تشکیل میدهد
protagon U جسم فوسفوری که جزاصلی سفیده مخ را تشکیل میدهد
dunite U نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
andesite U نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
diabase U نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
registry U پایگاه داده که پایه ویندوزرا تشکیل میدهد
fixes U تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
fix U تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
newel U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newels U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
amylose U مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
transients U بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
transient U بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
WWW U مجموعهای از میلیون ها وب سیلت و صفحات وب که با هم بخشی از اینترنت را تشکیل می دهند که اغلب اوقات توسط کاربر استفاده می شوند
germinal area U قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
wet wing U بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
engine U بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
alu U بخشی از CPU که تمام توابع محاسباتی و منط قی را انجام میدهد
ems U سیستمی در PC که بخشی از حافظه که بالای کیلو بایت است نشان میدهد
arithmetic logic unit U بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
radix U نقط های که تقسیم بین واحد کمی و بخشی اعشاری را نشان میدهد
skip U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
skips U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
skipped U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
alu U Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
logic U بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
coroutine U بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
tabulator U بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
melodies U مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
melody U مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
universal U مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
manager U بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
managers U بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
binders U اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
binder U اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
ddl U بخشی از نرم افزارسیستم پایگاه داده ها ساختار سیستم و داده را شرح میدهد
wing tanks U تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
editor U نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد بخشی از فایل را انتخاب کند و تغییر دهد یا حذف کند
editors U نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد بخشی از فایل را انتخاب کند و تغییر دهد یا حذف کند
subroutine U بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
gill type flap U فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
variable camber flap U فلپی که نیمرخ ان هنگام بیرون امدن تغییر میکند
gill U فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
terminal U وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminals U وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
description U بخشی از سیستم پایگاه داده که ساختار سیستم و داده را شرح میدهد
descriptions U بخشی از سیستم پایگاه داده که ساختار سیستم و داده را شرح میدهد
cartesian coordinates U سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
jet flap U فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند
tabbed flap U فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
inferior U تحتانی
bottoms U کف تحتانی
lower limit U حد تحتانی
inferiors U تحتانی
subjecent U تحتانی
bottom U کف تحتانی
lower floor U طبقه تحتانی
base ignition U احتراق تحتانی
staddle U قسمت تحتانی
underpart U بخش تحتانی
bottom die U حدیده تحتانی
undercurrent U جریان تحتانی
undercurrents U جریان تحتانی
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
garboard strake U باریکه تحتانی ناو
pile foot U قسمت تحتانی شمع
beneath U تحتانی تحت نفوذ
paraplegia U فلج اندامهای تحتانی
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
radar netting U تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
crankcase bottom o.lower half U قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
mammatus U ابرهای کومولوس بابرجستگیهای اونگی در سطح تحتانی
hemline U لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت
hemlines U لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
biconvex U بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
bow string truss U خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot U بیک حمله دریک حمله
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dma U UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics U پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
target date U زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
underpass U گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
base plug U درپوش تحتانی گلوله درپوش کف
underpasses U گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
base ring U حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
endomorphy U تشکیل
endomorphism U تشکیل
establishment U تشکیل
establishments U تشکیل
entelechy U تشکیل
incorporation U تشکیل
orogenesis U تشکیل کوه
embryogeny U تشکیل جنین
organize U تشکیل دادن
organising U تشکیل دادن
organises U تشکیل دادن
osteogenesis U تشکیل استخوان
preformation U تشکیل قبلی
formation U صف ارایی تشکیل
organizing U تشکیل دادن
sacculation U تشکیل کیسه
organizes U تشکیل دادن
placentation U تشکیل جفت
constituting U تشکیل دادن
ossification U تشکیل استخوان
embryogen U تشکیل جنین
vacuolation U تشکیل حفره
umbilication U تشکیل ناف
to erect into U تشکیل دادن از
former U تشکیل دهنده
metamerism U تشکیل حلقهای
sporogenesis U تشکیل هاگ
spermatogenesis U تشکیل نطفه
strobilation U تشکیل رشته
formation constant U ثابت تشکیل
bonding U تشکیل پیوند
foetation U تشکیل جنین
fibrillation U تشکیل الیاف
sporogeny U تشکیل هاگ
the house went into secret session U تشکیل داد
hematopoiesis U تشکیل خون
stratification U تشکیل چینه
heat of formation U گرمای تشکیل
stratification U تشکیل طبقات
gleization U تشکیل خاک رس
enthalpy of formation U انتالپی تشکیل
tournament U تشکیل مسابقات
tournaments U تشکیل مسابقات
form U تشکیل دادن
forms U تشکیل دادن
siltation U تشکیل لجن
antidim U مایع ضد تشکیل مه
antitrust U مخالف تشکیل
organizers U تشکیل دهنده
argillaceous U تشکیل شده از رس
formed U تشکیل دادن
organisers U تشکیل دهنده
constituted U تشکیل دادن
organizer U تشکیل دهنده
constitutes U تشکیل دادن
annulation U تشکیل حلقه
flagellation U تشکیل تاژک
constitute U تشکیل دادن
capital formation U تشکیل سرمایه
formative U تشکیل دهنده
colonising U تشکیل مستعمره دادن
lymphopoiesis U تشکیل بافت لنفی
involucrum U تشکیل استخوان جدید
venues U محل تشکیل دادگاه
form U تشکیل دادن ساختن
forms U تشکیل دادن ساختن
convenes U تشکیل جلسه دادن
formed U تشکیل دادن ساختن
venue U محل تشکیل دادگاه
bond formation energy U انرژی تشکیل پیوند
preform U قبلا تشکیل دادن
constituent U سازه تشکیل دهنده
constituent U جزء تشکیل دهنده
gang U جمعیت تشکیل دادن
bed U تشکیل طبقه دادن
colonised U تشکیل مستعمره دادن
differentiate U دیفرانسیل تشکیل دادن
deposit fund account U حساب تشکیل سرمایه
differentiates U دیفرانسیل تشکیل دادن
deposit fund account U اعتبار تشکیل سرمایه
differentiating U دیفرانسیل تشکیل دادن
convening U تشکیل جلسه دادن
colonises U تشکیل مستعمره دادن
nuclei U هسته تشکیل دهنده
colonize U تشکیل مستعمره دادن
gangs U جمعیت تشکیل دادن
rate of capital formation U نرخ تشکیل سرمایه
nucleus U هسته تشکیل دهنده
acidic U تشکیل دهندهء اسید
colonizing U تشکیل مستعمره دادن
syndicator U تشکیل دهنده اتحادیه
colonizes U تشکیل مستعمره دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com