English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
philosophy of the lyceum U فلسفه مدرسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
egoism U یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
philosophies U فلسفه
philosophy U فلسفه
academy U مدرسه
school age U سن مدرسه
academies U مدرسه
school fellow U هم مدرسه
school mate U هم مدرسه
schools U مدرسه
schoolmate U هم مدرسه
schoolmates U هم مدرسه
school U مدرسه
philosophy of the lyceum U فلسفه ارسطو
philosophy of the porch U فلسفه رواق
predestination U فلسفه جبری
yoga U فلسفه جوکی
jurisprudence U فلسفه حقوق
utilitarianism U فلسفه سودجویی
yogic U فلسفه جوکی
logical empiricism U فلسفه عملی
philosophism U فلسفه بافی
philosophy of the garden U فلسفه اپیکور
philosophy of the porch U فلسفه زنون
skepsis U فلسفه بدبینی
Marxism U فلسفه مارکسیست
kant U فلسفه کانت
pyrrhonism U فلسفه یونانی
scholasticism U فلسفه مدرسی
platonism U فلسفه افلاطونی
stoicism U فلسفه رواقیون
irrationalism U فلسفه غیرمعقول
intellectualism U فلسفه عقلیه
platonism U فلسفه افلاطون
philosophy of the garden U فلسفه باغ
philosophy of the academy U فلسفه افلاطون
logical positivism U فلسفه عملی
determinism U فلسفه جبری
objectivism U فلسفه حسی
epicureanism U فلسفه اپیکوری
nominalism U فلسفه صوری
philosophy of the academy U فلسفه فرهنگستان
metaphsics U فلسفه نظری
rationalism U فلسفه عقلانی
dogmatism U فلسفه جزمی
escapism U فلسفه فرار
personalism U فلسفه فردی
metagnostics U فلسفه ماورا
theory of law U فلسفه حقوق
theories of punishment U فلسفه مجازات
academics U فلسفه افلاطون
accidentalism U فلسفه عرضی
accidentalism U فلسفه صدفی
Taoism U فلسفه تائو
hylozoism U فلسفه مادی
aristotlianism U فلسفه ارسطویی
philosophy of law U فلسفه حقوق
pragmatism U فلسفه عملی
philosophist U فلسفه باف
mysticism U فلسفه درویش ها
preliminary school U مدرسه ابتدائی
prep U مدرسه مقدماتی
school counselor U مشاور مدرسه
drop out (of school) <idiom> U ترک مدرسه
school shooting U تیراندازی در مدرسه
schoolyards U محوطهی مدرسه
school phobia U مدرسه هراسی
school truancy U مدرسه گریزی
schoolma'am U مدیره مدرسه
schoolmarm U مدیره مدرسه
secondery school U مدرسه متوسطه
senior high school U مدرسه متوسطه
technical school U مدرسه فنی
schoolyards U حیاط مدرسه
unschooled U مدرسه نرفته
schoolgirl U دختر مدرسه
schoolgirls U دختر مدرسه
schoolteacher U معلم مدرسه
schoolteachers U معلم مدرسه
schoolyard U حیاط مدرسه
schoolyard U محوطهی مدرسه
private school U مدرسه ملی
schoolwork U درس مدرسه
janitors U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
truancy U مدرسه گریزی
trade school U مدرسه حرفهای
trade schools U مدرسه حرفهای
grammar schools U مدرسه ابتدایی
grammar school U مدرسه ابتدایی
grade school U مدرسه ابتدایی
private schools U مدرسه ملی
summer school U مدرسه تابستانی
summer schools U مدرسه تابستانی
janitors U فراش مدرسه
janitor U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitor U فراش مدرسه
satchels U کیف مدرسه
schools U تحصیل در مدرسه
head master U مدیر مدرسه
satchel U کیف مدرسه
schooling U مدرسه رفتن
school U تحصیل در مدرسه
good order U خوش ترتیب [فلسفه]
rationalist U معتقد به فلسفه عقلانی
skepsisŠskepticŠetc U فلسفه مبنی برتردید
humanitarianism U فلسفه همنوع دوستی
stoic U پیرو فلسفه رواقیون
naturalists U معتقد به فلسفه طبیعی
zen buddhism U فلسفه یا مذهب ذن بوداییسم
naturalist U معتقد به فلسفه طبیعی
peripatetic U وابسته به فلسفه ارسطو
individualism U فلسفه اصالت فرد
transcendentalism U فلسفه ماوراء الطبیعه
rationalism U فلسفه اصالت عقل
supernaturalism U فلسفه ماوراء طبیعه
skepticism U فلسفه شکاکی وبدبینی
stoical U پیرو فلسفه رواقیون
scepsis U فلسفه مبنی برتردید
manichaeanism U اصول فلسفه مانی
positivism U فلسفه عملی ومثبت
cosmologies U فلسفه انتظام گیتی
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
cosmism U فلسفه تکامل گیتی
neo platonism U فلسفه افلاطونی نوین
cosmology U فلسفه انتظام گیتی
pragmatism U فلسفه اصالت عمل
cartesian U وابسته به فلسفه دکارت
economic determinism U فلسفه جبر اقتصادی
optimism U فلسفه خوش بینی
epicureanism U فلسفه عیاشی و خوشگذرانی
pragmatist U پیرو فلسفه عملی
irrationlism U فلسفه غیر عقلی
play hooky <idiom> U از مدرسه یا کار دررفتن
He ran away from scool . U از مدرسه فرار کرد
the school is out U مدرسه تعطیل است
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
high schools U مدرسه متوسطه دبیرستان
junior college U مدرسه فوق دیپلم
finshing school U مدرسه تکمیلی دختران
The last school day. U آخرین روز مدرسه
high school U مدرسه متوسطه دبیرستان
subprincipal U معاون رئیس مدرسه
prep U مدرسه ابتدایی دبستان
seminary U مدرسه علوم دینی
seminaries U مدرسه علوم دینی
schooltime U ساعات درس مدرسه
scholastic U اقتصادی مدرسه ایها
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
school of tecnology U مدرسه عالی فنی
technical college U مدرسه عالی فنی
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
technical colleges U مدرسه عالی فنی
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
theological school U مدرسه علوم دینی
pessimism U بدی مطلق فلسفه بدبینی
occultism U روش یا فلسفه رمز وسر
relativity U فلسفه نسبیه نسبی بودن
predestinarianism U پیروی از فلسفه قدری وجبری
neoplatonic U وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
passivism U فلسفه صبر وعدم جنبش
pythagorean U پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
cosmological U وابسته به فلسفه انتظام گیتی
transcendentalism U فلسفه خارج جهان مادی
kantian U وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
academic طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون
platonism U فلسفه ایده الی شدن
natural selection U فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
determinism U فلسفه تقدیری جبر گرایی
objectivism U عین گرایی فلسفه مادی
tae guk U بالاترین فلسفه ورزشهای رزمی
cosmologic U وابسته به فلسفه انتظام گیتی
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
PTA's U مخفف انجمن خانه و مدرسه
schoolmaster U نافم مدرسه مکتب دار
PTA U مخفف انجمن خانه و مدرسه
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
schoolmasters U نافم مدرسه مکتب دار
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
parochial school U مدرسه وابسته به کلیسای بخش
naturalism U فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
propositional calculus U حساب گزاره ها [فلسفه] [منطق] [ریاضی]
platonize U پیرو فلسفه ایده الی شدن
propositional calculus U حساب گزاره ای [فلسفه] [منطق] [ریاضی]
pragmatics U فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
neo platonism U فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
pragmatic U فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
The boy is fresh from school. U پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
Children start school at the age of 7. U بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com