English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unpaid U پرداخت نشده
outstandingly U پرداخت نشده
outstanding U پرداخت نشده
unpolished U پرداخت نشده
unliquidated obligation U تعهدات پرداخت نشده
assemble capital stock U سرمایه پرداخت نشده
unobligated U هزینه پرداخت نشده
unfinanced U مخارج پرداخت نشده
outstanding accounts U حسابهای پرداخت نشده
unliquidated obligation U هزینههای پرداخت نشده
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
deferred liability U بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
blank bill U براتی که در ان محل پرداخت قید نشده باشد
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
accrued interest بهره ای که عاید شده ولی هنوز پرداخت نشده است
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
refinishing U پرداخت
making good U پرداخت
bleaching U پرداخت
finishing U پرداخت
polishes U پرداخت
lustreer U پرداخت
finishing touches U پرداخت
defrayal U پرداخت
rendering U پرداخت
furbisher U پرداخت گر
polish U پرداخت
glosser U پرداخت گر
renderings U پرداخت
discharging U پرداخت
discharge U پرداخت
discharges U پرداخت
disbursement U پرداخت
finishes U پرداخت
pay U پرداخت
paying U پرداخت
pays U پرداخت
settlement U پرداخت
settlements U پرداخت
glazes U پرداخت
glaze U پرداخت
refund U پس پرداخت
refunded U پس پرداخت
refunding U پس پرداخت
finish U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
payments U پرداخت
payment U پرداخت
refunds U پس پرداخت
expenditure U پرداخت
pt U پرداخت
remitment U پرداخت
outlay U پرداخت
trim U پرداخت
renditions U پرداخت تحویل
rendition U پرداخت تحویل
finishes U پرداخت کار
lustre U صیقل پرداخت
burnishing U پرداخت کاری
remittance U پرداخت تادیه
remittances U پرداخت تادیه
subscriptions U تعهد پرداخت
subscription U تعهد پرداخت
earnest money U پیش پرداخت
shear U پرداخت فرش
a bradent U وسیله پرداخت
disburses U پرداخت کردن
disbursing U پرداخت خرج
disbursing U پرداخت کردن
burnish U پرداخت کردن
burnishes U پرداخت کردن
money back U تضمین پرداخت
disburses U پرداخت خرج
disbursed U پرداخت کردن
installments U پرداخت قسطی
instalment U پرداخت قسطی
instalments U پرداخت قسطی
buffer U پرداخت کردن
liabilities U دیون پرداخت
liability U دیون پرداخت
disburse U پرداخت کردن
disbursed U پرداخت خرج
finance U پرداخت هزینه
tumbled U پرداخت کردن
tumbles U پرداخت کردن
scour U پرداخت کردن
scoured U پرداخت کردن
disburse U پرداخت خرج
finish U پرداخت کار
tumble U پرداخت کردن
dishonours U خودداری از پرداخت
financed U پرداخت هزینه
financing U پرداخت هزینه
dishonored U خودداری از پرداخت
dishonoring U خودداری از پرداخت
dishonors U خودداری از پرداخت
dishonour U خودداری از پرداخت
dishonoured U خودداری از پرداخت
dishonouring U خودداری از پرداخت
scours U پرداخت کردن
paid U پرداخت شده
payment in full U پرداخت تمام
interim financing U پرداخت موقت
planishing tool U ابزار پرداخت
lump sum payment U پرداخت نقدی
lump sum payment U پرداخت یکجا
planish U پرداخت کردن
period of grace U مهلت پرداخت
payor U پرداخت کننده
payment terms U شرایط پرداخت
payment by installments U پرداخت قسطی
installment payment U پرداخت قسطی
prest U پیش پرداخت
prepayment U پیش پرداخت
pre payment U پیش پرداخت
imprest U پیش پرداخت
pre paid U پیش پرداخت
indemnification U پرداخت غرامت
monthly payment U پرداخت ماهانه
non payment U عدم پرداخت
payment in kind U پرداخت جنسی
payment in kind U پرداخت غیرنقدی
payment by instalments U پرداخت به اقساط
payment in advance U پیش پرداخت
payment in full U پرداخت کامل
payment in due cource U پرداخت به موقع
on account payment U پیش پرداخت
payment stopped U توقف پرداخت
overpayment U پرداخت اضافی
part payment U پرداخت اقساطی
pay off U پرداخت کردن
payable at sight U پرداخت دیداری
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
payer U پرداخت کننده
progress payments U پرداخت تدریجی
finisher U پرداخت کننده
final payment U پرداخت نهایی
average payment U پرداخت متوسط
back freigt U پرداخت کرایه
bilk U گذاشتن از پرداخت
by payment U از طریق پرداخت
never-never U پرداخت قسطی
casual payment U پیش پرداخت
to finish off U پرداخت کردن
annual payment U پرداخت سالیانه
advice note U دستورپیش پرداخت
payee U پرداخت شونده
payees U پرداخت شونده
advance payment U پیش پرداخت
d. note U درخواست پرداخت
the d. of a debt U پرداخت بدهی
demand for payment U تقاضای پرداخت
diamond polishing U پرداخت الماسی
remittable U قابل پرداخت
reimbursable U قابل پرداخت
punctual payment U پرداخت در سر وعده
prompt payment U پرداخت فوری
finances U پرداخت هزینه
deferred payment U پرداخت اتی
deferred payment U پرداخت معوق
date of maturity U موعد پرداخت
terms of payment U شرایط پرداخت
spot cash U پرداخت نقدی
smoothing plane U رنده پرداخت
date of payment U موعد پرداخت
settlement terms U شرایط پرداخت
remitter U پرداخت کننده
remittal U گذشت پرداخت
advance U پیش پرداخت
payroll U سیاهه پرداخت
finishing U پرداخت کاری
settlement U تصفیه پرداخت
furbish U پرداخت کردن
settlements U تصفیه پرداخت
furbished U پرداخت کردن
paymasters U مامور پرداخت
liquidation U پرداخت بدهی
settlement U تسویه پرداخت
advancing U پیش پرداخت
satin U جلا پرداخت
advances U پیش پرداخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com