English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
seducement U فریب وسیله اغوا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seduction U دعوی فریب و اغوا
undeceive U مبرا از فریب و تزویر کردن از فریب اگاهانیدن
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
allurement U اغوا
temptations U اغوا
seducement U اغوا
enticement U اغوا
gudgeon U اغوا
inveglement U اغوا
temptation U اغوا
seduction U اغوا
instigation U اغوا
inveiglement U اغوا
seductress U زن اغوا کننده
hustlers U اغوا کننده
inveigler U اغوا کننده
lothario U اغوا کننده
seduced U اغوا کردن
sophistication U اغوا تحریف
hustler U اغوا کننده
seduces U اغوا کردن
seducing U اغوا کردن
seductive U اغوا کننده
inveigle U اغوا کردن
temptable U قابل اغوا
tempt U اغوا کردن
tempted U اغوا کردن
to lead away U اغوا کردن
tempts U اغوا کردن
inveigling U اغوا کردن
inveigles U اغوا کردن
inveigled U اغوا کردن
entices U اغوا کردن
enticed U اغوا کردن
incited U اغوا کردن
seduce U اغوا کردن
entice U اغوا کردن
inciting U اغوا کردن
wile U اغوا کردن
incites U اغوا کردن
incite U اغوا کردن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
incitation U وادار سازی اغوا
crimped U اغوا کردن گول
crimps U اغوا کردن گول
crimp U اغوا کردن گول
lure U فریفتن اغوا کردن
luring U فریفتن اغوا کردن
lured U فریفتن اغوا کردن
lures U فریفتن اغوا کردن
induces U اغوا کردن مجبور شدن
induced U اغوا کردن مجبور شدن
induce U اغوا کردن مجبور شدن
inducing U اغوا کردن مجبور شدن
to instigate something [negative] U اغوا کردن [کار بدی]
tempting U اغوا کننده هوس انگیز
incite to murder U اغوا کردن برای قتل عمد
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement U موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
defrauded U فریب
swindles U فریب
swindled U فریب
swindle U فریب
maces U فریب
defraudation U فریب
humbuggery U فریب
defraud U فریب
delusion U فریب
wile U فریب
enticement U فریب
mace U فریب
flim flam U فریب
defrauds U فریب
delusions U فریب
tricklery U فریب
defrauding U فریب
feint U فریب
feinted U فریب
feinting U فریب
feints U فریب
fiction U فریب
fictions U فریب
lurching U فریب
lurches U فریب
lurched U فریب
lurch U فریب
humbugs U فریب
humbug U فریب
fraudulency U فریب
inveiglement U فریب
beguilement U فریب
bamboozlement U فریب
hocus U فریب
cozenage U فریب
allurement U فریب
inveglement U فریب
temptations U فریب
sophistry U فریب
temptation U فریب
dubiety U فریب
cautel U فریب
dissimulation U فریب
deceit U فریب
intake U فریب
intakes U فریب
illusion U فریب
illusions U فریب
jape U فریب
deception U فریب
deceptions U فریب
gull U فریب
frauds U فریب
gulls U فریب
fraud U فریب
phases U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship U نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phased U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase U وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
to instigate something U چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
mystify U فریب دادن
delude U فریب دادن
deceivable U فریب پذیر
beguiles U فریب دادن
hoodwink U فریب دادن
jazz U سر و صدا فریب
bluff U فریب دادن
baffle U فریب دادن
deludes U فریب دادن
deceitfully U از روی فریب
befool U فریب دادن
beguiles U فریب خوردن
hocus U فریب دادن
beguile U فریب خوردن
beguile U فریب دادن
dissimulating U فریب دادن
deluder U فریب دهنده
beguiled U فریب خوردن
practice deceit [American] U فریب دادن
dissimulates U فریب دادن
dissimulated U فریب دادن
dissimulate U فریب دادن
deceptiveness U فریب آمیزی
deceiver U فریب دهنده
beguiled U فریب دادن
practise deceit [British] U فریب دادن
patsy U فریب خورده
cozen U فریب دادن
mislead U فریب دادن
luring U فریب تطمیع
bobbing U فریب دادن
bobs U فریب دادن
lure U فریب تطمیع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com